انجمن های تخصصی  فلش خور
خاطراتی از شهدای نسل سومی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: خاطراتی از شهدای نسل سومی (/showthread.php?tid=47788)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - farzad0 - 28-08-2013

(28-08-2013، 16:35)ARMY نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(28-08-2013، 14:55)M.H2 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
تو ام با این مطلباتAngryAngryAngryAngryAngryAngryAngryAngryAngryAngryAngry

خب شما اینجا نیا و این مطالب رو نخون
به زور که نگفتم حتما این مطالب رو بخوان
Big Grin
اخه چجور بگم دروغ که نیستن اینها اما فقط یه چیزو بدونید همه ی انسان ها ناقص اند الا امامان وپیامبران که حالا بعضیا اماما رو کردن مسخره وفقط پیامبرا موندن که اون لقبو هم بزودی مسخره می کنند Sleepy


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - AyDiN.S - 28-08-2013

حجت جلو کاروانا حرکت میکرد میکروفن رو میگرفت دستش ومیگفت هرکی دوستداره برا امام زمانش تیکه تیکه بشه صلوات بفرسته....

واقعا واسه تمام افراد کوته فکری مثله این متاسفم


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - ARMY - 29-08-2013

ما در اسلام مطلبی داریم به نام جهاد

کشته شدن در رکاب و یا راه پیامبر و ائمه در مذهب تشیع بزرگ ترین اجری است که خداوند می تواند به انسان بدهد
در مورد سایر مذاهب اطلاعی ندارم


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - good girl* - 29-08-2013

بازم از آقا حجت مطلب بذارید لطفا

می  خوام بیشتر از آقا حجت بدونم


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - gomnam - 29-08-2013

یک روز قبل از اینکه به مناطق جنگی برود با چند تا از بچه ها به گلزار شهدا رفتیم بعد از قرائت فاتحه دیدیم حجت کنار غسال خانه رفت و شروع کرد به خوندن ازش پرسیدیم این سنگ ها چیه داخل جواب رو داد. دیدیم شروع کرد به روضه خواندن که به همین زودی ما رو اینجا شست و شو می دن ....ما خندیدیم گفتیم حاجی این چه حرفیه هنوز جوونی تا مرگت خیلی وقت مونده برگشت و گفت: نه چیزی تا رفتن نمونده .....
خاطراتی از شهدای نسل سومی 3


بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

اول حرفم را با یكی از اشعار حافظ كه خیلی به آن علاقه دارم شروع می كنم

درد عشقی كشیده ام كه نپرس                   زهر هجری چشیده ام كه مپرس

گشته ام در جهان و آخر كار                          دلبری برگزیده ام كه نپرس

سوی من لب چه می گزی كه مگو                لب لعلی گزیده ام كه مپرس 

گفتند كه هر مسلمانی باید یك وصیت نامه داشته باشد منم این وقت شب نمی دونم چی شد كه یك دفعه این زد به سرم كه برم وصیت نامه بنویسم شاید به نظر شما حرفهایم و مخصوصا این خط خرچنگ قورباغه من خنده دار باشد بازی سرنوشت كه این حرفها را نمی شناسد اول از همه از پدر و مادر عزیزم تشكر می كنم بابت این همه زحمات كه در حق بنده قدر نشناس داشته اند شنیده بودم كه فرمانده های ما گفتند دست پدر ومادر را باید بوسید ومن هم چند بار قصد چنین كاری را داشتم كه یك بار به شوخی توانستم دست پدرم را ببوسم البته پدرم اجازه نمی داد كه دستش را ببوسم وبالاخره با چند ترفند پاسداری توانستم به مقصود خود برسم و از مادر نیز چند بار خواستم كه اجازه بدهد تا دست و پای او را ببوسم و ایندفعه هم با چند ترفند پاسداری توانستم پای مادر را ببوسم .
خوب بریم سر بقیه مطلب كه من مال و اموالی ندارم كه بگم این مال داداشم و این یكی برای فلانی ، فقط چند توصیه به خواهرانم دارم كه خیلی خیلی دوستشان دارم اول اینكه حجاب را رعایت كنند چون شهدای ما برای حفظ ناموس و حفظ اسلام شهید شدند تا حتی یك تار موی ناموس آنها را نا محرم نگاه نكند چه برسد به اینكه بیگانه ها بخواهند نگاه كج به آنها داشته باشند .منظورم از حجاب این است كه حتی یك تار موی خود را در معرض دید نامحرم قرار ندهید دوم اینكه فرزندان خود را طوری تربیت كنید كه با روحیه ایثار و انفاق وگذشت از جان خود در راه خداوند تبارك و تعالی بزرگ شوند و طبق فرمایش امام عزیز و راحلمان كه می گوید از دامن زن مرد به معراج می رود .

در اینجا جا دارد كه بگویم من از اول به عشق شهادت وارد سپاه شدم ولی وقتی وارد مادیات آن می شوی منظورم این است كه غرق مادیات شوی فكر شهادت كم رنگ می شه من آنقدر غرق گناه هستم كه خجالت می كشم از خدا طلب كنم توی ذهنم فكر می كنم كه خدا به من می گه این همه گناه كردی الان شهات می خوای كه هر چی گناه كردی یكدفعه پاك بشه، البته فكر مثبت تو ذهنم می آد كه می گه خدا آنقدر رحمان و رحیم هست كه با توبه(صد بار شكستیم حق خودشو می بخشه ولی حق الناس می مونه كه این مردم هستند اون دنیا یقه ما را میگیرند، در اینجا از تمام كسانی كه به گردن بنده حقیر حقی دارند می خواهم كه حلالم كنند چون اگر یكی را در این دنیا حلال كنند مطمئن باشند كه شخص دیگری هست كه اون دنیا حلالش كنه، اگر هم ما را البته بگویم بنده حقیر را بهتر است، حلال نكردند وعده ما قیامت ان شاالله كه آقامون امام حسین(ع) شفاعت ما رو بكنه كه از سر تقصیر ما بگذرین.
احساس كردم این مطلب را اینجا ذكر كنم: من خیلی به حضرت زهرا(س) علاقه داشتم طوری كه هر وقت به فكرش می افتم اشكم جاری می شود و از این خانم بزرگوار می خواهم كه از خدا بخواد كه از سر تقصیر ما بگذره تا هر چه زودتر به اون عشق كه وارد سپاه شدم برسم. شهادت شهادت شهادت. در آخر با یك دعا حرفهایم را به پایان می رسونم: اللهم عجل لولیك الفرج والعافیة والنصر و جعلنا من خیر اعوانه و انصاره والمستشهدین بین یده.

آمین یا رب العالمین                   1388/03/28                  ساعت 00:48 بامداد
خاطراتی از شهدای نسل سومی 3



RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - good girl* - 29-08-2013

فوق العاده بود
ولی حرف حجت که گفته بود چیزی تا رفتن نمونده دلم رو سوزوند
انگار واقعا میدونست داره میره


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - gomnam - 29-08-2013

دوستش می گفت اون روز هر کاری کردیم با ما نیومد گفت الا و بلا من امروز باید وایستم


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - gomnam - 30-08-2013

 با چند تا از دوستان عکس های داخل کامپیوتر را نگاه می کردیم حجت یک عکس تو کامپیوتر داشت این عکس که روی صفحه مانیتور اومد یکی از بچه ها به شوخی گفت شهید زنده ... همه بچه ها خندیدند حجت هیچی نگفت فقط لبخند زد
بچه ها می گفتند حجت یعنی شهید میشه تو هم شهید بشی و ... حال این روزها همون عکس همه جا به روی در و دیوار به نام شهید حجت ا... رحیمی ثبت شده.

                                                                  از طرف سید مسلم موسوی(دوست شهید)
خاطراتی از شهدای نسل سومی 3



RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - ایسان پویا***** - 30-08-2013

چرا فقط اینا رو میگی کور که نبودیم خودمون هم دیدیم خیلیا رو دیدیم که کشته شدن باز یه باتون خوردن شمار ونشون دادن ولی کشته شدن بقیه چی ؟!؟!؟؟!؟!!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟
تو اومدی نوشتی ولی داغ اون دانشجویی که بی تقصیر وقتی داشت از دانشگاه برمیگشت خونه و گرفتنش چی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟


RE: خاطراتی از شهدای نسل سومی - Mไ∫∫ ∫MΘKξЯ - 30-08-2013

(30-08-2013، 14:20)ایسان پویا***** نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
تو اومدی نوشتی ولی داغ اون دانشجویی که بی تقصیر وقتی داشت از دانشگاه برمیگشت خونه و گرفتنش چی؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟!؟؟!؟!؟!؟!؟!؟

داغ اون کسی رو که مادرش بعد 4 سال ازش خبر نداره چی؟؟؟؟