![]() |
اعتراف صمیمانه گاف ها ! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36) +---- موضوع: اعتراف صمیمانه گاف ها ! (/showthread.php?tid=5256) |
RE: اعتراف صمیمانه گاف ها ! - 3vda - 14-05-2012 ه ه ه... دلم درد گرفت بابا بسه دیگه.! ![]() ![]() ![]() RE: اعتراف صمیمانه گاف ها ! - Armina - 15-05-2012 بچه ها شمام بنوسید ![]() RE: اعتراف صمیمانه گاف ها ! - mohsenniceboy - 15-05-2012 یه بار یه مراسم قرآنی گرفته بودن . منو چن تا از دوستامم رفته بودیم بالا مثلا مراسم اجرا کنیم . یه هو از این پروانه دستشویی ها هست، اومد بالا ما 5 تا هم همه پاشدیم دنبال پروانه کل مراسمو به هم ریختیم. هنوزم که هنوزه از یاد اوریش خندم میگیره RE: اعتراف صمیمانه گاف ها ! - negar98 - 16-05-2012 به يكي از دوستام يه روز 10 نمره تقلب غلط رسوندم ![]() ![]() RE: اعتراف صمیمانه گاف ها ! - EMINEM2 - 17-05-2012 اینو که گفتی یاد یه تقلبی که به دوستم دادم افتادم: یه امتحان اجتماعی بود (همین دیروز,که آخرین روز مدرسه ها قبل از خرداد بود) هیچ کس نخونده بود امتحان رو چون همه میگفتیم الکیه و واقعا هم همون شد. وقتی برگه ها رو دادن (ما مخا با هم متحدیم و یه تو یه ناحیه میشینیم.)به هم تقلب میدادیم (همش هم درست بود چون از بس از ما امتحان میگیرن دیگه یه دوره کنیم یادمون میفته.)ولی به سوال آخر که رسیدیم برای هممون نقش بن بست رو داشت . همه با هم فکر کردیم (معلم اصلا توجهش به ما نیفتاد ولی اگر بیفته چون باهاش رفیقیم کاری نداره.ولی از ما برگه رو نمیگیره بجاش ما رو پراکنده میکنه و تذکر میده) تا اینکه من و بقل دستیم به جواب رسیدیم و به مخهامون هم تقلب دادیم.رسیدم به یکی از بچه ها که از من تقلب میخواست. اومدم بهش تقلب بدم که یه دفه دیدم معلم کلش رو با آهستگی داره میاره بین کله ی ما و با زیرکی ما رو نگاه میکنه.نگاش به من افتاد و با حالت خنده داری به من و برگم زوم کرده بود.با همون حالتی که داشتم تقلب میدادم و فهمیدم قضیه داره آبدوخیار میشه صدام خود به خود آهسته آهسته کلمات رو میگفت تا اینکه استوپ کردم.با خودم ولی با صدایی که اون هم بشنوه گفتم یا حسین!!!!!!!!! با خودم گفتم که یه دفه برگه رو پاره میکنه! که ... یه دفه هر سه تامون زدیم زیر خنده ![]() ![]() ![]() بهترین داستانم از این معلم بود.خیلی باهاش حال میکنم. RE: سوتی !! - pouya12 - 25-05-2012 بسکتبالیش هستم RE: سوتی !! - sp_go - 07-06-2012 بلههههههه RE: سوتی !! - AmItiSe - 07-06-2012 مرسی خیلی خوب بود RE: سوتی !! - سپیده1 - 07-06-2012 وای خیلی باحال بود از خنده روده بر شدم واقعا ممنونم ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() RE: سوتی !! - 15نگین15 - 07-06-2012 دوستت دارم کمتر از خدا و بیشتر از خودم چون به خدا ایمان دارم و به تو احتیاج!! شب برای چیدن ستاره های قلبت خواهم آمد. بیدار باش من با سبدی پر از بوسه می آیم و آن را قبل از چیدن روی گونه هایت می کارم تا بدانی ای خوبم دوستت دارم نور دلیل تاریکی بود و سکوت دلیل خلوت، تنها عشق بی دلیل بود که تو دلیل آن شدی عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد بوسه بر عکست زنم ترسم که قابش بشکند.قاب عکس توست اما شیشه ی عمرمن است بوسه بر مویت زنم ترسم که تارش بشکند.تارموی توست اما ریشه ی عمر من است فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست ... اما حیف این تازه اول یک زندگیست زندگی چیزیست شبیه یک حباب ... عشق آبادیه زیبایی در سراب فاصله با آرزو های ما چه کرد ... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد !!! ![]() ![]() ![]() |