انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) (/showthread.php?tid=63881)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - . . . P oo R ! A . . . - 05-12-2015

25r30 :rum:
من تو کف اون قسمت کانون گرم خانوادم!!!


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - hana.ht - 05-12-2015

دهنش سرویس شد 25r30


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - Teen ager - 12-08-2016

چقد این زن و شوهر به هم میان


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - roya15 - 20-08-2016

:N56: :229: خاك به سرم

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - ے پـωـر شیطـפּטּ - 21-08-2016

(11-10-2013، 20:17)ƒяσzєη ℓσνє نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مامان خسته از سر كار میاد خونه و علی كوچولو میپره جلو میگه
سلام مامان



مامان-سلام پسرم


علی كوچولو - مامان امروز بابا با خاله سهیلا اومدن خونه و رفتن تو اتاق خواب و در و از روی خودشون قفل كردن و....

مامان-خیلی خوب عزیزم هیچی دیگه نمیخواد بگی، امشب سر میز شام وقتی ازت پرسیدم علی جان چه خبر بقیه اش روجلوی بابا تعریف كن


سر میز شام پدر با اعتماد به نفس در كانون گرم خانواده مشغول شام خوردنه كه مامان میگه :خوب علی جون بگو بیبنم امروز چه خبر بود


علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله ....

بابا-بچه اینقدر حرف نزن شامتو بخور

مامان-چرا میزنی تو پر بچه بذار حرف بزنه ...بگو پسرم

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و..

بابا-خفه شو دیگه بچه سرمونو بردی شامتو بخور!

مامان-به بچه چی كار داری چرا میترسی حرفشو بزنه....بگو علی جان

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در

رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا كردم دیدم كه ....

بابا-تو انگار امشب تنت میخاره! برو گمشو بگیر بخواب دیر وقته.

مامان-چیه چرا ترسیدی نمیذاری بچه حرفشو بزنه؟ نترس پسرم، بگو

علی كوچولو-هیچی من تو خونه بودم كه بابا با خاله سهیلا اومدن و رفتن تو اتاق خواب و در

رو از رو خودشون بستن. منم رفتم از سوراخ در نیگا كردم دیدم بابا داره با خاله سهیلا از اون

كارایی میكنه كه تو همیشه با عمو محمود میكنی ...




خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ لایک باحال بود Big Grin


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - elnaz* - 24-08-2016

جای تاسفه واقعا بچه چه گناهی داره


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - بهار 79 - 24-08-2016

خیلی خوب بود


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - saba3قبلیم-_- - 25-08-2016

خانه از پای بست ویران استo_o


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - حسن CR7 - 25-08-2016

Big Grin Big Grin Big Grin


RE: داستان خاله سهیلا(فقط برای با جنبه ها) - .HESAM. - 02-09-2016

خخخخخخخخ به نظرتون بچه در اینده چی میشه؟