![]() |
دادگاه عشق - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: دادگاه عشق (/showthread.php?tid=9985) |
RE: دادگاه عشق - MissLone - 24-01-2013 رفتن دشوار است،اما ماندن دشوارتر قلب بی قرارم تاب ماندن و انتظار را ندارد فقط به تو دل بسته ام و تقدیر، تو رو از من گرفته است،میخواهم تو را پس بگیرم، به دنبالت تا نا کجا آباد هستیِ خواهم آمد، می آیم و تو رو پس میگیرم،تو باید برای من باشی و من تنها از این دنیا تو را میخواهم. قلبم از سرزنش ها خسته است و دلم از حسادت ها رنجیده است. هرگز اجازه نمیدهم تو را برای همیشه از من جدا کنند، تو بهانه ی بودنِ من هستی و من برای یافتن تو خواهم آمد. RE: دادگاه عشق - ÐeaÐ GiЯl - 24-01-2013 روزگار با ما خوب تــ ! ـــا نکرد !!! ما را خوب " تــــ ! ــــــا " کرد ... RE: دادگاه عشق - Senator✘Strong - 24-01-2013 ![]() ![]() ![]() RE: دادگاه عشق - ÐeaÐ GiЯl - 24-01-2013 دقت کردین !؟ دل میگه آره تجربه میگه خفه…! RE: دادگاه عشق - MissLone - 24-01-2013 در زندگے افرادے هستند که مثل قطارهاے شهر بازے میمونند،از بودن با آنها لذت میبرے ولی با آنها بـﮧ جایے نمیرسے RE: دادگاه عشق - ÐeaÐ GiЯl - 24-01-2013 مهربانـــم ! شرمنــده ام کــه هيچ وقت، مهربانــي هايت را منتشـــر نکردم امـا تــا دلــت بخواهد گلايـه هـا را " پست " کردم و غريبه هــا " خواندند " . . . کــاش مي توانستم صداي مهربانت را بنويسم! RE: دادگاه عشق - Snow-Girl - 24-01-2013 براش بنويس دوستت دارم آخه مي دوني آدما گاهي اوقات خيلي زود حرفاشونو از ياد مي برن ولي يه نوشته , به اين سادگيا پاک شدني نيست . گرچه پاره کردن يک کاغذ از شکستن يک قلب هم ساده تره ولي تو بنويس .. تو ... بنويس RE: دادگاه عشق - ...asall... - 24-01-2013 ممنون RE: دادگاه عشق - MissLone - 04-02-2013 برای خودت زندگی کن، کسی که تورا دوست داشته باشد، با تو میماند برای داشتنت می جنگد.... اما اگر دوست نداشته باشد، به بهانه می میرود...... RE: دادگاه عشق - Apathetic - 04-02-2013 کاش می دانستیم زندگی با همه وسعت خویش ،محفل ساکت غم خوردن نیست ، حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست ، زندگی خوردن و خوابیدن نیست ، اضطراب و دیدن و نادیدن نیست ، زندگی جنبش و جاری شدن است ، زندگی کوشش راهی شدن است ، از تماشاگه آغاز حیات ، تا به جایی که خدا می داند. زندگی باید کرد ! گاه با یک گل سرخ گاه با یک دل تنگ ، گاه باید رویید در پس این باران، گاه باید خندید بر غمی بی پایان ... |