RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - wwwvvv - 05-08-2012
بد بخت ها
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - -_- kimiya - 05-08-2012
برای من این اومد.       :cool:

بچه ها معذرت می خوام اشتباهی فرستادم. ولی با دیدن این تصاویر خخخخخخخخخخخخخخخیییییییییییییییییییییییییییییلی ناراحت شدم.
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - _VaMPiRe_ - 05-08-2012
چی بگم    
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - nakisa. - 05-08-2012
این که اینا خیلی گناه دارن و بدبختن جای خود دارد و قبول ولی چه ربطی به تار موی دخترا داره کسی مجبورتون نکرده این خود پسرا هستن که دندشون میخاره و هیزن(البته نه همه ی پسرا) شرط میبندم اگه توی یه خیابون امثال این ادما باشن و چند تا دختر پسرا فقط حواسشون به اون چندتا دختره و به این بدبختا توجهی نمیکنن بازم تاکید میکنم که نه همه ی پسرا...!
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - niki 2012 - 05-08-2012
وقتی این هارا می ببینم غذا از گلویم پایین نمی رود و خواب به چشمانم نمیایید.
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - ساراملوس - 05-08-2012
   
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - abolfazl-r - 05-08-2012
اینو باید به اون مسولین.....نشون داد که با این که روی گنج خوابیدیمو کشورمون منابع زیادی رو داره بازم فقرو بدبختی تو جامعه هست
(05-08-2012، 10:50)nakisa. نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این که اینا خیلی گناه دارن و بدبختن جای خود دارد و قبول ولی چه ربطی به تار موی دخترا داره کسی مجبورتون نکرده این خود پسرا هستن که دندشون میخاره و هیزن(البته نه همه ی پسرا) شرط میبندم اگه توی یه خیابون امثال این ادما باشن و چند تا دختر پسرا فقط حواسشون به اون چندتا دختره و به این بدبختا توجهی نمیکنن بازم تاکید میکنم که نه همه ی پسرا...!
حرفات تا حدودی درسته ولی این منظورش این بود که مسولین به جای اینکه به تار موی دخترا گیر بدن یکم به وضع مردم توجه داشته باشن
البته اینم بگم دخترای امروزی از پسرا هم بدترن و تا یه پسر میبینن دستوپاشون شل میشه بعضیاشون که به پسرا متلک هم میندازن(البته بعضی از دخترا)بازم تاکید میکنم بعضی از دخترا!!!!!!!
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - raha8919 - 05-08-2012
ميتونيم بهشون فكر كنيم و كمكي هم داشته باشيم ولي كار زيادي از دستمون بر نمياد كسي ديگه بايد چاره بيانديشن بيشتر نميگم ديگه خودتون بفهمين
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - mehrasa2012 - 05-08-2012
(01-02-2012، 16:11)Ati jun نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حتما تا آخر بخونید
من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا
من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت
معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت
من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید
سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده
من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت
روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!!
چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند
زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد
من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من تو او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود؟؟؟
  
حتما تا آخر بخونید
من به مدرسه میرفتم تا در س بخوانم
تو به مدرسه میرفتی به تو گفته بودند باید دکتر شوی
او هم به مدرسه میرفت اما نمی دانست چرا
من پول تو جیبی ام را هفتگی از پدرم میگرفتم
تو پول تو جیبی نمی گرفتی همیشه پول در خانه ی شما دم دست بود
او هر روز بعد از مدزسه کنار خیابان آدامس میفروخت
معلم گفته بود انشا بنویسید
موضوع این بود علم بهتر است یا ثروت
من نوشته بودم علم بهتر است
مادرم می گفت با علم می توان به ثروت رسید
تو نوشته بودی علم بهتر است
شاید پدرت گفته بود تو از ثروت بی نیازی
او اما انشا ننوشته بود برگه ی او سفید بود
خودکارش روز قبل تمام شده بود
معلم آن روز او را تنبیه کرد
بقیه بچه ها به او خندیدند
آن روز او برای تمام نداشته هایش گریه کرد
هیچ کس نفهمید که او چقدر احساس حقارت کرد
خوب معلم نمی دانست او پول خرید یک خودکار را نداشته
شاید معلم هم نمی دانست ثروت وعلم
گاهی به هم گره می خورند
گاهی نمی شود بی ثروت از علم چیزی نوشت
من در خانه ای بزرگ می شدم که بهار
توی حیاطش بوی پیچ امین الدوله می آمد
تو در خانه ای بزرگ می شدی که شب ها در آن
بوی دسته گل هایی می پیچید که پدرت برای مادرت می خرید
او اما در خانه ای بزرگ می شد که در و دیوارش
بوی سیگار و تریاکی را می داد که پدرش می کشید
سال های آخر دبیرستان بود
باید آماده می شدیم برای ساختن آینده
من باید بیشتر درس می خواندم دنبال کلاس های تقویتی بودم
تو تحصیل در دانشگا های خارج از کشور برایت آینده ی بهتری را رقم می زد
او اما نه انگیزه داشت نه پول درس را رها کرد دنبال کار می گشت
روزنا مه چاپ شده بود
هر کس دنبال چیزی در روزنامه می گشت
من رفتم روزنامه بخرم که اسمم را در صفحه ی قبولی های کنکور جستجو کنم
تو رفتی روزنامه بخری تا دنبال آگهی اعزام دانشجو به خارج از کشور بگردی
او اما نامش در روزنامه بود روز قبل در یک نزاع خیابانی کسی را کشته بود
من آن روز خوشحال تر از آن بودم
که بخواهم به این فکر کنم که کسی کسی را کشته است
تو آن روز هم مثل همیشه بعد از دیدن عکس های روزنامه
آن را به به کناری انداختی
او اما آنجا بود در بین صفحات روزنامه
برای اولین بار بود در زندگی اش
که این همه به او توجه شده بود !!!!
چند سال گذشت
وقت گرفتن نتایج بود
من منتظر گرفتن مدارک دانشگاهی ام بودم
تو می خواستی با مدرک پزشکی ات برگردی همان آرزوی دیرینه ی پدرت
او اما هر روز منتظر شنیدن صدور حکم اعدامش بود
وقت قضاوت بود
جامعه ی ما همیشه قضاوت می کند
من خوشحال بودم که که مرا تحسین می کنند
تو به خود می بالیدی که جامعه ات به تو افتخار می کند
او شرمسار بود که سرزنش و نفرینش می کنند
زندگی ادامه دارد
هیچ وقت پایان نمی گیرد
من موفقم من میگویم نتیجه ی تلاش خودم است!!!
تو خیلی موفقی تو میگویی نتیجه ی پشت کار خودت است!!!
او اما زیر مشتی خاک است مردم گفتند مقصر خودش است !!!!
من تو او
هیچگاه در کنار هم نبودیم
هیچگاه یکدیگر را نشناختیم
اما من و تو اگر به جای او بودیم
آخر داستان چگونه بود؟؟؟
  
آخی خیلی تفلک بود دلم براش سوخت,کاش ما هم بعضی وقتها خودمونو جای کسی بذاریم که گاهی قضاوتش میکنیم و گاهی بهش میخندیم.gif) .gif)
RE: کاش جای دیدن چند تار موی دختری در خیابان اینها را هم میدیدیم - *Nafas* - 08-08-2012
 
|