『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) (/showthread.php?tid=269244) |
RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - _ƇRAƵƳ_ - 11-06-2018 جغدی روی کنگره های قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و ردپای آن را. و آدمهایی را می دید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل می بندند. جغد اما می دانست که سنگ ها ترک می خورند، ستون ها فرو می ریزند، درها می شکنند و دیوارها خراب می شوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابلای خاکروبه های کاخ دنیا دیده بود. او همیشه آوازهایی درباره دنیا و ناپایداری اش می خواند و فکر می کرد شاید پرده های ضخیم دل آدمها، با این آواز کمی بلرزد. روزی کبوتری از آن حوالی رد می شد، آواز جغد را که شنید، گفت: بهتر است سکوت کنی و آواز نخوانی. آدمها آوازت را دوست ندارند. غمگین شان می کنی. دوستت ندارند. می گویند بدیمنی و بدشگون و جز خبر بد، چیزی نداری. قلب جغد پیر شکست و دیگر آواز نخواند. سکوت او آسمان را افسرده کرد. آن وقت خدا به جغد گفت: آوازخوان کنگره های خاکی من! پس چرا دیگر آواز نمی خوانی؟ دل آسمانم گرفته است. جغد گفت: خدایا! آدمهایت مرا و آوازهایم را دوست ندارند. خدا گفت: آوازهای تو بوی دل کندن می دهد و آدمها عاشق دل بستن اند. دل بستن به چیزهای کوچک و دروغ های بزرگ ... تو مرغ تماشا و اندیشه ای! و آن که می بیند و می اندیشد، به هیچ چیز غیر خدا دل نمی بندد. پس تو بخوان که آواز تو حقیقت فانی بودن این دنیاست و پذیرفتن حقیقت برای آدمها تلخه.. RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - SOGOL.NM - 11-06-2018 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. اجی ببخشید که روی همه ی عکسا امضا زدم آخه مال اینستام بوده RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - SOGOL.NM - 11-06-2018 لمس کن کلماتی را [/align][/color][/size][/align][/color][/size]که برایت مینویسم تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست... تا بدانی نبودنت آذارم میدهد... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان... که از قلبم بر قلم و کاغذ میچکد لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار لمس کن لحظه هایم را... تویی که میدانی من چگونه عاشقت هستم... لمس کن این باتو نبودن هارا لمس من..... همیشه عاشقت میمانم دوستت دارم ای بهترین بهانه ام ***** یه آسمان ترانه صد بیت عاشقانه تقدیم به قلب پاکت ای بهترین بهانه ***** عشق.... مثل دیدن راه درست تو دو راهی عشق... مثل تو که تو تاریکیا مثل ماهی انتظار
زیباترین نقاشی دنیاست وقتی حاصل تصویرش تو باشی ***** برای تو برای چشمهایت برای من برای دردهایم برای ما برای اینهمه تنهایی ایکاش خدا کاری کند ***** نیمکت باهم بودنمان تنهاست... باران میبارد و... جایت خالیتر از همیشه است *****امروز خاطراتت را سوزاندم اما! بوی خوش هیزم بیقرارم کرد اتفاق تازه ای نیست...! دوباره دلتنگت شدم دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - SOGOL.NM - 11-06-2018 معلم پای تخته نوشت یک با یک برابر است....
یکی از دانش آموزان بلند شد و گفت: آقا اجازه یک بایک برابر نیست.... معلم که بهش برخورده بود گفت: بیا پای تخته ثابت کن یک با یک برابر نیست... اگه ثابت نکنی پیش بچه ها به فلک میبندمت.... دانش آموز با پای لرزون رفت پای تخته و گفت: آقا اجازه من8سالمه علی هم هشت سالشه... شب وقتی پدر علی میاد خونه با علی بازی میکنه اما پدر من شبها هرشب من و کتک میزنه... چرا علی بعد از اینکه از مدرسه میره خونه میره تو کوچه بازی میکنه اما من بعد مدرسه باید برم ترازومو بردارم برم پل و کار کنتم.... محسن مثل من8سالشه چرا از خونه محسن همیشه بوی برنج میاد اما... ما شبها گرسنه میخوابیم... شایان مثل من8سالشه چرا اون هر3ماه یک بار کفش میخره... و اما من3سال یک کفش و میپوشم... حمیدمثل من8سالشه چرا همیشه بعداز مدرسه با مادرش میرن پارک اما من باید برم پاهای مادر مریضم رو ماساژ بدم.. معلم اشکهایش را پاک کرد و رفت پای تخته و تخته رو پاک کردو نوشت.... یک با یک برابر نیست RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 12-06-2018 چی باعث شده چشمات اشکی بشه چی تونسته بغض تو رو بشکنه عشق من تمام خوشی های من ماله تو تمام غمای تو سهم منه عشقه من چی باعث شده اینجوری دلخوری چی نیخوای بگی حرفاتو میخوری عشق من چی باعث شده خسته ای از همه تو حرفات یه دنیای غمو ماتمه عشق من نبینم که اشک تو چشات جمع بشه نباید یه مو از سرت کم بشه عشق من تمام غماتو به جون می خرم من از جونمم واسه تو میگذرم عشق من تو دنیای من جاتو خالی نزار روزای پر از عشقو یادت بیار بار آخر .. دست آخر… من ورق را با دلم برمیزنم، بار دیگر حکم کن ،اما نه بی دل با دلت حکم کن "حکم دل" هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم دل که روی دل بیفتد عشق حاکم میشود، پس به حکم عشق،بازی می کنیم این دل من رو بکن حالا دلت را دل نداری بر بزن اندیشه ات را حکم لازم …دل سپردن …دل گرفتن هر دو لازم تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم در آستان مرگ که زندان زندگی است تهمت به خویشتن نزن که زیستم پیداست از رنگ و رویم ای عشق یک روز خنده کردم و عمری گریستم طی شد هفده سالم وانگار بیستم چون بخت وکام نیست چه سود از دیویستم گوهر شناس نیست در این شهر مهدی جان من در صف بی وفایان چگونه بگویم که کیستم؟ گاه سکوت خویش را بشکن ،تو حرفی بزن این همه جانا و جانان گفتنم را میشنوی؟ چون که شب می آید آرام از پس کوه بلند این همه نام تو را تکرار و تکرار میشنوی؟ تا به صبح روزه ِسکوت خود را بشکن بگو صد هزار نجوای اسمت بر زبانم میشنوی؟ شب ها به تو نمی اندیشم دست کم با اشک نه پای اشک که میان باشد اتصال طور دیگریست میدانم شب ها وقت آرامش توست اندیشه ام آنقدر قوی به موج تو متصل است میدانم تو را بیدار می کند بی خواب می کند شب ها مینویسم میخوانم تماشا می کنم عکست را نمی اندیشم تورا تلاش من این است شب ها به تو نمی اندیشم بعضی حرف ها هست زمان و مکان نداره اما صاحب داره نمیشه جز صاحبش به کسی زد صاحبش نباشه نخواد بشنوه جمع میشه تو دلت میشه بغض صدات میشه لرزش دستات میشه اشک چشات میشه رازِ مگو مثل دوست دارم مثل دورت بگردم دلتنگی که زیاد میشه درد دلت که وامیشه به نوشتنشم راضی میشی حتی اگه نخوادش و سرگردون بمونه دوست دارم دورت بگردم… RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 13-06-2018 زیر بارون داغون قدم می زنم و تو هم شادی با اون یارو ! رفت ؟ به درک …. خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه هر چی بدی دیدم، از خوبی خودم بود ! حرفام و باور کن بی رنگ و بی نورم از حس پروازم یک آسمان دورم RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - _ƇRAƵƳ_ - 13-06-2018 [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] دم چشمهایت گرم با آن دوستت دارم های عاشقانه اش… از زیر زبانت که نمیتوان حرفی کشید ! [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/url[/img] [img][url=http://www.akskhor.ir/] [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] [img]دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. [/img] مادرم گفت که عاشق نشوی گفتم چشم چشمهای تو مرا بی خبر از چشمم کزذ RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 17-06-2018 کوچیکتر که بودم فکر میکردم تنهایی یعنی وقتایی که هیشکی خونه نیست !
تو بنويس….. بنويس از دلتنگي هايت, از دردهايت, از هرچه دلت مي گويد بنويس….. دلتنگي ات را با جان و دل مي چشم! یـــــک روز … حســــــــرت خواهـــــی خـــــورد … روزی کـــــه در آغـــــوش دیگـــــری , بـــــا فکـــــر کـــــردن بـــــه مـــــن … آرام میشــــــــــوی …………..! دلـــم چـِـه کــودکــانــه بَهــانــه ی تــو را میگیـــرد، امـــا تــو بـــزرگـــانــه بِــه دِل نگیـــر… فقـــط بگــــو : کــــودکـــ استـــ، نـِـمی فهمــد… چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی… دیشب با تنهایی ام مچ انداختم ، باختم! نمی دانی این روزها چقدر زورش زیاد شده است … سخت است فراموش کردن کسی که با او همه چیز و همه کس را فراموش می کردم ! دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی… مثل یک بوسه عاشقانه که یادم بیاورد هنوز زنده ام ! می ترسم کسی جایم را در قلبت بگیرد بوی تنت را بگیرد آغوشت را از من بگیرد چه احساس مبهمی است حسادت ! تکیه بده اما به شانه هایی که اگر خوابت برد سرت را زمین نگذارد دو کلام حرف حساب باهات دارم : ” دوست دارم ” از دیگران شکایت نکن ، خودت را تغییر بده چرا که که برای محافظت از پای خود پوشیدن یک دمپایی آسان تر از فرش کردن کل زمین است ! کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” … RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 19-06-2018 RE: 『خ』『ط』 『خ』『ط』『ی』 (بروز رسانی) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 23-06-2018 آمدی دیوانه ام کردی و رفتی بی وفا
با غمت هم خانه ام کردی و رفتی بی وفا مثل شمعی بودی و با یاد خود ای نازنین تا ابد پروانه ام کردی و رفتی بی وفا من را به درد خود رها کردی و رفتی دیدی که با این دل چه ها کردی و رفتی ؟ من با تمام هستی ام دل بر تو بستم اما تو دل از من سوا کردی و رفتی _______________________________ ای دلم زهر جدایی را بخور چوب عمری بی وفایی را بخور ای دلم دیدی که ماتت کرد و رفت خنده دای برا خاطراتت کرد و رفت من که گفتم این بهار افسردنی اس من که گفتم این پرستو رفتنی است آه عجب کاری بدستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل دیدی ای دل عاقبت زخمت زدند گفته بودم مردم اینجا بدند دیدی ای دل ساقه جانت شکست آن عزیزت عهدو پیمانت شکست دیدی ای دل حرف من بیجا نبود از برای عشق اینجا جا نبود دیدی ای دل دوستیها بی بهاست کمترین چیزی که میابی وفاست _______________________________ شاخه ی یاسی که من دادم به دستت بر زمین ای گل تو انداختی و رفتی نازنین بر خاک راهت من نشستم نیم نگاهی سرد به من کردی و رفتی نباشی همه چیز بهم میخورد … حالم از خودم تعادل احساسم دستهای خالی ام بی وفایی دنیا و تنهایی من _______________________________ تو از عشقت حذر کردی و رفتی تو بی یار و کسم کردی و رفتی در این مکاره بازار پلیدی تو یارت را رها کردی و رفتی ای یار جفا کرده پیوند بریده این بود وفاداری و عهد تو ندیده در کوی تو معروفم و از روی تو محروم گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده ______________________________ در غزل آمدی و من ، و تو را ما کرد دست خوش، عشق مرا باز هویدا کردی بی تو در عمق دل از عشق اثر هیچ نبود تو به آن دیده مرا فاش چه رسوا کردی ای اشک، آهسته بسوز که غم زیاد است ای شمع، آهسته بسوز که شب دراز است ______________________________ هر چه کردم به ره عشق وفا بود ، وفا وانچه دیدم به مکافات جفا بود ، جفا شربت من ز کف یار الم بود ، الم قسمت من ز در دوست بلا بود ، بلا مرا از خودت دور کردی و رفتی مرا زار و رنجور کردی و رفتی من از عشق تو مست و سیراب بودم مرا خالی از شور کردی و رفتی من از گرمی زندگی با تو گفتم مرا سرد و نا سور کردی و رفتی برای تو چیدم هزاران ستاره مرا تار و بی نور کردی و رفتی _______________________________ ای بی وفا ز داغ تو در دل شرر فتاد وز دیده اشک غم ز محبت ثمر فتاد جورم چنان بدل بنمودی که قلب من گردیده پاره پاره و از تن بدر فتاد رفتی ولی بدان قلبی را که شکستی گارانتی نداشت برای همیشه سوخت _______________________________ روزگاری دلبری کردی و رفتی یک نگاهی سرسری کردی و رفتی در نگاه خسته ام چه دیدی آیا ؟ فکر یار دیگری کردی و رفتی _______________________________ رهگذری بودم تو آواره ام کردی سرنگ عشق را تو تزریقم کردی ساده ای بودم در این حوالی تو آمدی کم کم آلوده ام کردی درد دارد به خاطر کسی که با نسیمی میرود خودت را به طوفان بزنی _______________________________ آمدی و رفتی و دل تازه شد های و هوی دل بلند آوازه شد آمدی و هرچه غم آواره شد رفتی و اندوه صد اندازه شد _______________________________ دیدی آن را که تو خواندی به جهان یارترین قلب را ساختی ز عشقش سرشارترین آن که میگفت منم بهر تو غمخوار تری چه دل آزار ترین شد، چه دل آزار ترین … روزگاری در گوشه ای از دفترم نوشته بودم تنهایی را دوست دارم جون بی وفا نیست اما حالا مینویسم از تنهایی بیزارم جون تنهایی یادآور لحظات بی تو بودنم است عزیز به هرکس دل سپردم بی وفا شد چون پابندش شدم از من جدا شد نمیدانم از اول بی وفا بود یا که من نازش را کشیدم بی وفا شد میروم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست آنچنان که تارو پودقلب من از هم گسست می روم با زخم هایی مانده از یک سال سرد آن همه برفی که آمد آشیانم را شکست می روم اما نگویی بی وفا بود ونماند از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است یه روزی روزگاری دلمو دادم به یاری امیرافبی رفتو منو تنها گذاشت انگار تو سینه اش دل نداشت یا شایدم یکی رو داشت نه بخدا دوستم نداشت دیدم اونو با اون یکی شونه به شونه دست به دست میگفتن و می خندیدن صحبت میکردن یه نفس تا دید منو از روبرو اون بی وفا چشماشو بست بی وفا این روزها نه مجالی برای دلتنگی دارم نه حوصله ات را وب سایت امیر اف بی ولی با این همه گاه گاهی دلم هوای تو را می کند |