لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36) +---- موضوع: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! (/showthread.php?tid=31164) |
RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - яê¥нαñê - 26-07-2013 خونه ی پدربزرگم بودم و به کارایی که سال 91 انجام داده بودم فکر میکردم RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - عشق کره - 08-08-2013 شیراز بودم (نوروز امسال کلا از یه هفته قبل تا یه هفته بعد از نوروز البته تو ایام مدرسه یعنی حدود یک ماه و 10روز گردش بودیم)و به هیچ چیز فکر نمیکردم RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - Ð E Z I Я E - 11-08-2013 پیش خانوادم بودم .به چیز خاصی هم فکر نمی کردم. RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - بچه ابادانی - 13-08-2013 تو جاده در حال رانندگی.........اینکه سال نود وسه کی میاد RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - رونیکاا - 14-08-2013 دست شویی RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - elnaz-s - 14-08-2013 خونه مامان جونم و به اين فكر ميكردم كه چ جوري حاله دوستمو بگيرم RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - نگین..... - 03-09-2013 ما تو جاده بودیم واقعا مسافرت خوش گذشت جاتون خالی RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - M A H S A N` - 03-09-2013 خووونه ی مامانبزرگم بوووودم.... تازه ازخواب بیداررشده بوودم.... مخم به جایی بنددنمی گررفت . . . تازه وقتی سال تحویل شده بووودبعداز10دقیقه فهمیدم عیددشده RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - smoker_man - 03-09-2013 خب توی خدمت بودم و التماس می کردم که بهم مرخصی بدن تا برم سر خاک آقام چون دو ماه قبل از عید فوت کرد . RE: لحظه تحویل سال 1392 کجا بودی و چه چیزی به ذهنت رسید؟؟؟؟!!! - Ashkan Eblis - 19-09-2013 با پسر خالم تو خونه بودیم و همه مسافرت بودن ما هم از گشنگی داشتیم می مردیم و همش به فکر غذا بودیم. |