انجمن های تخصصی  فلش خور
" داستــآن هــآی عــآشقــآنه " - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: " داستــآن هــآی عــآشقــآنه " (/showthread.php?tid=2129)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57 58 59 60 61 62 63 64 65 66 67 68 69 70 71 72 73 74


RE: داستان پیر مرد عاشق - L.A.78 - 11-04-2013

اونکه میخواست منو بفهمه نتونست !
اونکه میتونست بفهمه نخواست !
این شد که “تنهایی” تمام قد منو بلعید !!!



RE: داستان پیر مرد عاشق - *Nafas* - 11-04-2013

خیالت راحـــــت …
شکسته ها نفرین هم بکننــد گیرا نیست ؛ نفـــــرین ته دل می خواهد ؛ دل شکسته هم که دیگر ســر و تــه نــــدارد …



RE: داستان پیر مرد عاشق - L.A.78 - 11-04-2013

مترسک ناز می کند
کلاغ ها فریاد می زنند
و من سکوت می کنم....
این مزرعه ی زندگی من است
خشک و بی نشان



RE: داستان پیر مرد عاشق - L.A.78 - 11-04-2013

زن وار حسادت میکنم ...

دلم آغوش پر آرامشی را می خواهد که زیر باران گرمم کند...

دلم میخواهد کسی باشد

خوب باشد...

مهربان باشد ...

بس باشد ...

همه ی این بودن هایش فقط برای مـــــــــن باشد...

فقط مـــــــــــن

و

بـــــ ـــ ــا شــــ ـــ ــــ ـــد


RE: داستان پیر مرد عاشق - *Nafas* - 11-04-2013

گاهی آدم ته میکشه … آدم دیگه ساعت شنی نیست که سر و تهش کنی …
آدم گاهی تموم میشه …
.



RE: داستان پیر مرد عاشق - L.A.78 - 11-04-2013

دیروز
باز باران با ترانه با گوهرهای فراوان می خورد بر بام خانه ............. .

و اما امروز
باز باران بی ترانه باز باران ,
با تمام بی کسی های شبانه
می خورد بر مرد تنها ,
می چکد بر فرش خانه
باز می اید صدای چک چک غم...
باز ماتم من به پشت شیشه ی تنهایی افتاده
نمی دانم...
نمی فهمم
کجای قطره های بی کسی زیباست؟؟؟؟
نمی فهمم,
چرا مردم نمی فهمند
که ان کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست؟؟


RE: داستان پیر مرد عاشق - *Nafas* - 11-04-2013

.
براى ساختن آدم برفى به برف نیازى نیست …
یک برخورد سرد کافیست …



RE: داستان پیر مرد عاشق - L.A.78 - 11-04-2013

دوباره بی دلیل ابرهای تیره دلم گرفت

صورتم را به شیشه چسباندم

هوا گرفته بود

شاید می خواهند ابرها ببارند

آن طرف شیشه ابرها گرفته بود

این طرف شیشه باریدن گرفت...


RE: درخواست از خدا...•ته عاشقونه• - L.A.78 - 11-04-2013

ای آسمان زیبا

امشب دلم گرفته

از های و هوی دنیا

امشب دلم گرفته

یک سینه غرق مستی

دارد هوای باران

از این خراب رسوا

امشب دلم گرفته

امشب خیال دارم تا صبح گریه کنم

شرمنده ام خدایا

امشب دلم گرفته

خون دل شکسته بر دیدگان تشنه

باید شود هویدا

امشب دلم گرفته

ساقی عجب صفایی دارد پیاله ی تو

پر کن به جان مولا

امشب دلم گرفته


گفتی خیال بس کن

فرمایشت متین است
فردا به چشم اما

امشب دلم گرفته


RE: داستان پیر مرد عاشق - *Nafas* - 11-04-2013

دل شکسته را بند هم که بزنی ، بی فایده است ؛ هر کاری بکنی باز هم غم و غصه از ترک هایش چکه می کند !