![]() |
سطری از کتاب - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: سطری از کتاب (/showthread.php?tid=109150) |
RE: سطری از کتاب - sober - 16-04-2020 هیچ کدام تان جرات نداشتید همرنگ جماعت نشوید. برای گذراندن یک روز چه قدر زوال روح لازم داشتید، چه قدر دروغ، دولا راست شدن، دستمال به دستی، زبان ریزی و نوکر مآبی! چه طور مرا به یک ساعت، به یک صندلی زنجیر کردید و خودتان روبرویم نشستید! موج ها/ویرجینیا وولف RE: سطری از کتاب - Medusa - 16-04-2020 ..قطع امید کردی؟ صبح پا شدی، نگاه کردی؟ به آسمان نگاه کردی؟ دم صبح طلوع آفتابو نمی خوای ببینی؟ سرخ و زرد آفتاب رو موقع غروب، دیگه نمی خوای ببینی؟ ماهو دیدی؟ نمی خوای ستاره ها رو بینی؟ شب مهتاب، اون قرص کامل ماه، دیگه نمی خوای ببینی؟ چشماتو می خوای ببندی؟ از مزه ی یک گیلاس ، می خوای بگذری؟ نگذر، من رفیقتم می گم نگذر. طعم گیلاس عباس کيارستمى RE: سطری از کتاب - sober - 19-04-2020 وقتی کسی میگوید حالم خوش نیست، دنبال اتفاقات بزرگ نگردیم و نگوییم این که چیز مهمی نیست. به دلایل متعدد، بازتاب یک اتفاق بیرونی در درون ممکن است بسیار بزرگ باشد. به رسمیت شناختن هر از گاهِ "حق کم آوردن" برای دوست، امنیتبخشترین قسمت دوستی است و شناخت این حق برای خود نشان از صلح با خود دارد در عمیقترین لایههای وجود. دروغگویی روی مبل/اروین دی یالوم RE: سطری از کتاب - ρυяρℓє_ѕку - 19-04-2020 زن ها، گاهی اوقات حرفی نمی زنند چون به نظرشان لازم نیست که چیزی گفته شود!
تنها با نگاهشان حرف می زنند…به اندازه یک دنیا با نگاهشان حرف می زنند. اگر زنی برایتان اهمیت دارد، از چشمانش به سادگی نگذرید!به هیچ وجه… – سوءتفاهم اثر سیمون دوبوار RE: سطری از کتاب - Medusa - 20-04-2020 یک روز از سرِ بی کاری، به بچه های کلاس گفتم انشایی بنویسند با این عنوان که “فقر بهتر است یا عطر؟” قافیه ساختن، از سرگرمی هایم بود. چند نفری از بچه ها نوشتند “فقر”. از بینِ علم و ثروت، همیشه علم را انتخاب می کردند. نوشته بودند که “فقر خوب است چون چشم و گوش آدم را باز می کند و او را بیدار نگه می دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و مدهوش می کند.” عادت کرده بودند که مجیزِ فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود فقط یکی از بچه ها نوشته بود “عطر”. انشایش را هنوز هم دارم. جالب بود. نوشته بود “عطر، حس هایی از آدم را بیدار می کند که فقر، آنها را خاموش کرده است.” فریبا وفی/رویای تبت RE: سطری از کتاب - ρυяρℓє_ѕку - 22-04-2020 زمانِ حال چیز خنده دارى است؛ اصولا نمىتواند وجود داشته باشد.
به مجرد اینکه از آن آگاه مىشویم، سپرى مىشود و دیگر حال نیست. این طورى ما مدام در گذشته زندگى به سر مىبریم، حتى هنگامى که در حال رویاپردازى دربارهى آینده هستیم.
– کتاب دیدن از سیزده منظر اثر کالم مک کان RE: سطری از کتاب - saba 3 - 23-04-2020 بوف کور/صادق هدایت(: ر زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخوردو می تراشید. این درد هارا نمیشود به کسی اظهار کرد،چون عموما عادت دارند که این درد های باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیشامد های نادر و عجیب بشمارند... برای من هیچ اهمیتی ندارد که دیگران باور بکنند یا نکنند،تنها میترسم که فردا بمیرم و هنوز خودم را نشناخته باشم... ............................................................... نامه به کودکی که هرگز زاده نشد/اوریانا فالاچی هیچ وقت نظامی را پیدا نمیکنی که بتواند قلب آدمیان را دگرگون کند و کینه را از آن بیرون برانند.هر کس به تو گفت در کشور ما عدالت برقرار ،و بینش ما طور دیگریست جواب بده ![]() ......... هیچ یک از آنها باز نمیکردند اثر آلبا د سس پدس هم قشنگه ولی اگه درکش کنین چون اکثرا بعد خوندن هیچ یک از آنها باز نمیکردند دو دسته هستن یا خیلی خوششون میاد یا نه ... آن دختر قبلی هم قشنگه اثر جیپی دیلینی معمایی و روانشناسی اینم سلیقه ایه قاتل های امضا دار هم مانند همه معتادها از روی یک نقشه کار میکنند،در یک رفتار تکرار شونده درگیر میشوند تا جایی که به حالت عقده برسند RE: سطری از کتاب - ρυяρℓє_ѕку - 23-04-2020 تنها کاری که باید انجام دهیم این است که درک کنیم همهمان بنا به دلیلی به این جهان آمدهایم که باید نسبت به آن خود را متعهد کنیم.
آنگاه است که میتوانیم بر رنجهای بزرگ و کوچک خود بخندیم و بدون ترس پیش برویم و آگاه باشیم که در هر گام ما مقصودی و منظوری نهفته است.
– پائولو کوئیلو RE: سطری از کتاب - Medusa - 24-04-2020 از این پس تو همیشه چیزی شکسته در خودت حمل خواهی کرد. این را هم به خودت بگو، که یک جور خوشی است که بدانی هرگز پیش نمیآید که کمتر از این دوست بداری، هرگز پیش نمیآید که اینچنین تسلا نیابی، که مدام بیشتر و بیشتر به خاطر آوری. خاطرات سوگواری/رولان بارت RE: سطری از کتاب - sober - 24-04-2020 "گفت که من یک جورهایی عجیب و غریب هستم، شاید هم برای همین از من خوشش آمده و عاشقم شده، و البته شاید هم یک روز به همین دلیل از من متنفر شود! " بیگانه ~ البر کامو |