![]() |
سطری از کتاب - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: سطری از کتاب (/showthread.php?tid=109150) |
RE: سطری از کتاب - ρυяρℓє_ѕку - 24-04-2020 مهم ترین درسی که از مادربزرگم آموختم این بود:
اگر می خواهی چیزی را نابود کنی، اگر می خواهی صدمه و آسیبی به چیزی برسانی، کافی است آن را محدود کنی، کافی است آن را محصور کنی. آن وقت می بینی که خود به خود خشک می شود، پژمرده می شود و می میرد!
– بعد از عشق اثر الیف شافاک RE: سطری از کتاب - Medusa - 26-04-2020 فعلا سبکبار و هوشیارم و به این «فعلا»، این زمان نامعین محدود، دو دستی چسبیدهام. فهمیدهام که میتوان مُرد و از نو متولد شد. میتوان اردنگ خورد و ته چاه افتاد و به دستی، ریسمانی، امیدکی آویزان شد و بیرون آمد. دو دنیا گلی ترقی RE: سطری از کتاب - sober - 27-04-2020 زمان، چیزی است که واقعا وجود دارد. به هرحال در این موضوع هیچ شکی نیست. اما بهش نمیشود دست زد. توی دست هم نمیتوان نگهش داشت. شاید چیزی شبیه بوی خوش باشد. اما در عین حال، چیزی است که مدام از کنارت میگذرد. پس حتماً از جایی میآید. شاید چیزی شبیه باد باشد. ولی نه! آهان، حالا فهمیدم! شاید مثل نوعی موسیقی باشد که فقط آدم متوجه صدایش نمیشود. بس که همیشه زیر گوشت است، دیگر صدایش را نمیشنوی. هرچند که به گمانم بعضی وقتها صدایش را شنیدهام، صدایی خیلی آهسته. مومو/میشائیل انده RE: سطری از کتاب - Medusa - 27-04-2020 میدانی یهودیانی که در اردوگاه کار اجباری صرفا دنبال این بودند که زندگی خودشان را نجات بدهند، انگیزه زندگی را از دست دادند، ولی افرادی که جان دیگران برایشان مهمتر بود، باز اصرار داشتند زنده بمانند؟ مواجهه با مرگ برایان مگی RE: سطری از کتاب - ρυяρℓє_ѕку - 27-04-2020 اگه عقایدتو با تفکر و مطالعه به دست بیاری، کسی نمیتونه بهشون توهین کنه.
کسی چیزی بر خلافشون بگه عصبانی نمیشی، یا میخندی یا به فکر فرو میری.
– برتراند راسل RE: سطری از کتاب - Medusa - 29-04-2020 من عمیقا نا امید هستم و سعی میکنم آن را پنهان کنم تا هر چیز پیرامونم را به تاریکی نکشانم. ولی در لحظههای معینی از تحملش ناتوان میشوم و فرو میریزم. - مرگ مولف/رولان بارت RE: سطری از کتاب - ρυяρℓє_ѕку - 02-05-2020 هرچی بیشتر ثروت و قدرت داشته باشی، اونها هم بیشتر تو رو دارن.
» کتاب مسئله اسپینوزا
RE: سطری از کتاب - sober - 03-05-2020 داغ که میدانی چیست؟! علامت را می گرفتند تویِ آتش، سرخ و آتشین که میشد می نشاندند روی بازو یاهرجا. درد داشت؟! بله امایک شب، یک هفته، بعدش خلاص! جایش ولی همیشه میماند. این "همیشه" چه آدم را میترساند! این است که گفتیم "الهی داغ نبینی" که تمام عمر جلو چشمت نباشد علامتِ "نبودنِ یکی" حسین وحدانی/دالِ دوست داشتن RE: سطری از کتاب - Medusa - 04-05-2020 “به راستی که هیچچیز ارزش جستجو نداشت؛ همهچیز دروغ بود. هر لبخندی خمیازهای از ملال را پنهان میکرد و هر شادیای لعنتی را، هر لذتی چندشش را و از بهترین بوسهها چیزی جز میل تحققناپذیر خوشی بزرگتری روی لبها نمیماند.” مادام بوواری گوستاو فلوبر RE: سطری از کتاب - sober - 04-05-2020 قصد خشم این است که به آن گوش بسپاریم. خشم، ندا و فریاد و تقاضا و تمناست.خشم را باید به دیده حرمت نگریست. چرا؟ زیرا به مثابهی نقشه است. حد و مرزهایمان را نشانمان میدهد. خشم نشان میدهد میخواهیم به کجا برویم.نشان میدهد کجا بوده ایم. خشم به راه اشاره میکند، نه فقط به انگشت. خشم به هنگام شفای شخصی که خلاقیتش با مانع رو به روست، نشانه سلامت است. خشم نمایانگر نیاز به اقدام و عمل است، نه ابراز آن. خشم به مسیر و راه اشاره میکند. قصد این بوده که از خشم به صورت سوخت استفاده کنیم تا دست به اعمالی بزنیم که ما را به سوی راهی سوق دهد که خشم به آن اشاره میکند. معمولا با اندکی اندیشه می توانیم پیام نهفته در خشم خود را ادراک کنیم. راه هنرمند/جولیا کامرون |