انجمن های تخصصی  فلش خور
0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 (/showthread.php?tid=294445)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - *Aɴѕel* - 04-03-2021

خاب
به نام رب شروع میکنیم^^
من به شدت از داستانت لذت میبرم و هر ثانیه منتظر اپیزود هات هستم
اما توی اپیزود های هفتم و هشتم یه مشکل ریزه:
داستانت در کل متنش خوبه اما خیلی با جزئیات مینویسی
نگاه کن مردک
جزئیات باعث زیبا شدن و پر پیچ و تاب شدن داستان میشه اما جزئیات زیاد (مثل اپیزود هفتم و هشتم)یکم خسته کننده میشه و ادمو از داستان اصلی دور میکنه
امیدوارم با گفتن این نکته سعی کنی داستانات رو با جزئیات زیاد ننویسی(:*


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - Prometheus - 04-03-2021

جزعیات رو زیاد کن!
باعث میشه خواننده خودش رو تو اون حالت تصور کنه و درک داستان براش راحت تر میشه و باعث میشه خواننده برای خوندن داستان حریص تر بشه!


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - فرنودِ بن گیومرث - 04-03-2021

(04-03-2021، 21:58)*Aɴѕel* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
خاب
به نام رب شروع میکنیم^^
من به شدت از داستانت لذت میبرم و هر ثانیه منتظر اپیزود هات هستم
اما توی اپیزود های هفتم و هشتم یه  مشکل ریزه:
داستانت در کل متنش خوبه اما خیلی با جزئیات مینویسی
نگاه کن مردک
جزئیات باعث زیبا شدن و پر پیچ و تاب شدن داستان میشه اما جزئیات زیاد (مثل اپیزود هفتم و هشتم)یکم خسته کننده میشه و ادمو از داستان اصلی دور میکنه
امیدوارم با گفتن این نکته سعی کنی داستانات رو با جزئیات زیاد ننویسی(:*

سلام علیکم.
خیلی متشکّرم که چنین نقدی رو نوشتی و من رو وادار به فکر کردن دوباره و بازخوانی داستان می کنی.
من فکر می کنم این جزییات زیاد بخشی از سبکی باشه که برای نوشتن یا انتخاب کردم یا شاید تاثیر چیزک هایی باشه که قبل تر خوندم و یا شاید هم نیمی از هر دو که یک رو می سازند.

امّا متوجّهم که خواننده رغبت داره زودتر تکلیف مچ دست و سرخپوست و این که آیا سیج و تایم با هم وارد رابطه می شند یا نه و این ها براش روشن بشه. منتها من یک سادیستِ فرمالیستم و روالِ داستان رو دستمایه کردم تا جمله بندی کنم.امّا از قضا فکر می کردم که این اپیزود آخر خالی از این جمله بندی هایِ مالایلزمه.
برای همین، یه لطفی کن (هم تو هم دیگران) و جاهایی که به نظرتون قابل حذف و چشم پوشی از اپیزود آخر هست رو مشخص کن تا من متوجّه بشم که کدوم بخش به نظر اضافاتی میاد که ریتم داستان رو کند کرده و از چشم خودم دور مونده.

ارادتمندِ تو ، فرنود.

(04-03-2021، 22:02)Alien نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
جزعیات رو زیاد کن!
باعث میشه خواننده خودش رو تو اون حالت تصور کنه و درک داستان براش راحت تر میشه و باعث میشه خواننده برای  خوندن داستان حریص تر بشه!

خب این هم یک نظر متضاد که من بیش تر می پسندمش چون با روحیّات سادیستی من بیش تر جوره.
حسین داداش بزن قدش.
: دی

و نکته خوبی که حسین اشاره کرد فضاسازی هست.
مثلاً اگر من نسخه ای که شامل حذفیات مالایلزم ها هست رو به انتشار بذارم ، یحتمل حس و درک شما خیلی متفاوت خواهد بود از نسخه اصلی.
شاید این حس و فضا و القای تصاویر در گرویِ این اضافات باشه.

امّا بیاید بازنگری کنیم و سعی کنیم بخش هایی رو پیدا کنیم که می تونند حذف بشند و بعد ببینیم نتیجه چه طوره. شاید ریتم داستان افتاد روی غلتک اون طوری.


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - Prometheus - 04-03-2021

(04-03-2021، 22:04)فرنودِ بن گیومرث نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(04-03-2021، 21:58)*Aɴѕel* نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
خاب
به نام رب شروع میکنیم^^
من به شدت از داستانت لذت میبرم و هر ثانیه منتظر اپیزود هات هستم
اما توی اپیزود های هفتم و هشتم یه  مشکل ریزه:
داستانت در کل متنش خوبه اما خیلی با جزئیات مینویسی
نگاه کن مردک
جزئیات باعث زیبا شدن و پر پیچ و تاب شدن داستان میشه اما جزئیات زیاد (مثل اپیزود هفتم و هشتم)یکم خسته کننده میشه و ادمو از داستان اصلی دور میکنه
امیدوارم با گفتن این نکته سعی کنی داستانات رو با جزئیات زیاد ننویسی(:*

سلام علیکم.
خیلی متشکّرم که چنین نقدی رو نوشتی و من رو وادار به فکر کردن دوباره و بازخوانی داستان می کنی.
من فکر می کنم این جزییات زیاد بخشی از سبکی باشه که برای نوشتن یا انتخاب کردم یا شاید تاثیر چیزک هایی باشه که قبل تر خوندم و یا شاید هم نیمی از هر دو که یک رو می سازند.

امّا متوجّهم که خواننده رغبت داره زودتر تکلیف مچ دست و سرخپوست و این که آیا سیج و تایم با هم وارد رابطه می شند یا نه و این ها براش روشن بشه. منتها من یک سادیستِ فرمالیستم و روالِ داستان رو دستمایه کردم تا جمله بندی کنم.امّا از قضا فکر می کردم که این اپیزود آخر خالی از این جمله بندی هایِ مالایلزمه.
برای همین، یه لطفی کن (هم تو هم دیگران) و جاهایی که به نظرتون قابل حذف و چشم پوشی از اپیزود آخر هست رو مشخص کن تا من متوجّه بشم که کدوم بخش به نظر اضافاتی میاد که ریتم داستان رو کند کرده و از چشم خودم دور مونده.

ارادتمندِ تو ، فرنود.

(04-03-2021، 22:02)Alien نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
جزعیات رو زیاد کن!
باعث میشه خواننده خودش رو تو اون حالت تصور کنه و درک داستان براش راحت تر میشه و باعث میشه خواننده برای  خوندن داستان حریص تر بشه!

خب این هم یک نظر متضاد که من بیش تر می پسندمش چون با روحیّات سادیستی من بیش تر جوره.
حسین داداش بزن قدش.
: دی

و نکته خوبی که حسین اشاره کرد فضاسازی هست.
مثلاً اگر من نسخه ای که شامل حذفیات مالایلزم ها هست رو به انتشار بذارم ، یحتمل حس و درک شما خیلی متفاوت خواهد بود از نسخه اصلی.
شاید این حس و فضا و القای تصاویر در گرویِ این اضافات باشه.

امّا بیاید بازنگری کنیم و سعی کنیم بخش هایی رو پیدا کنیم که می تونند حذف بشند و بعد ببینیم نتیجه چه طوره. شاید ریتم داستان افتاد روی غلتک اون طوری.

اگه رمان هری پاتر رو خونده باشی متوجه میشی که چقد نویسنده به جزعیات اهمیت میده! دقیقا مث یه نمایش نامه!
و تو اون لحظه فقط و فقط دوست داری ادامه متن رو بخونی چون خودت توی اون صحنه ایی!

من کمتر رمانی خوندم که به جزعیات اهمیت نده!
البته رمان های ایرانی که توسط نویسنده شاخصی نوشته نشده باشن داستانشون فرق میکنه!
شاید دوستان از این نوع رمان ها بیشتر مطالعه کردن...موضوعاتشون اکثرا مثل هم..و فضا سازی ضعیف!

و اقا فرنود امیدوارم دوستان با خوندن رمان شما به خوندن کتاب بیشتر علاقه مند بشن و این خودش یه هدف بزرگه!
موفق باشی داش!


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - فرنودِ بن گیومرث - 04-03-2021

(04-03-2021، 22:19)Alien نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(04-03-2021، 22:04)فرنودِ بن گیومرث نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
سلام علیکم.
خیلی متشکّرم که چنین نقدی رو نوشتی و من رو وادار به فکر کردن دوباره و بازخوانی داستان می کنی.
من فکر می کنم این جزییات زیاد بخشی از سبکی باشه که برای نوشتن یا انتخاب کردم یا شاید تاثیر چیزک هایی باشه که قبل تر خوندم و یا شاید هم نیمی از هر دو که یک رو می سازند.

امّا متوجّهم که خواننده رغبت داره زودتر تکلیف مچ دست و سرخپوست و این که آیا سیج و تایم با هم وارد رابطه می شند یا نه و این ها براش روشن بشه. منتها من یک سادیستِ فرمالیستم و روالِ داستان رو دستمایه کردم تا جمله بندی کنم.امّا از قضا فکر می کردم که این اپیزود آخر خالی از این جمله بندی هایِ مالایلزمه.
برای همین، یه لطفی کن (هم تو هم دیگران) و جاهایی که به نظرتون قابل حذف و چشم پوشی از اپیزود آخر هست رو مشخص کن تا من متوجّه بشم که کدوم بخش به نظر اضافاتی میاد که ریتم داستان رو کند کرده و از چشم خودم دور مونده.

ارادتمندِ تو ، فرنود.





خب این هم یک نظر متضاد که من بیش تر می پسندمش چون با روحیّات سادیستی من بیش تر جوره.
حسین داداش بزن قدش.
: دی




و نکته خوبی که حسین اشاره کرد فضاسازی هست.
مثلاً اگر من نسخه ای که شامل حذفیات مالایلزم ها هست رو به انتشار بذارم ، یحتمل حس و درک شما خیلی متفاوت خواهد بود از نسخه اصلی.
شاید این حس و فضا و القای تصاویر در گرویِ این اضافات باشه.

امّا بیاید بازنگری کنیم و سعی کنیم بخش هایی رو پیدا کنیم که می تونند حذف بشند و بعد ببینیم نتیجه چه طوره. شاید ریتم داستان افتاد روی غلتک اون طوری.

اگه رمان هری پاتر رو خونده باشی متوجه میشی که چقد نویسنده به جزعیات اهمیت میده! دقیقا مث یه نمایش نامه!
و تو اون لحظه فقط و فقط دوست داری ادامه متن رو بخونی چون خودت توی اون  صحنه ایی!

من کمتر رمانی خوندم که به جزعیات اهمیت نده!
البته رمان های ایرانی که توسط نویسنده شاخصی نوشته نشده باشن داستانشون فرق میکنه!
شاید دوستان از این نوع رمان ها بیشتر مطالعه کردن...موضوعاتشون اکثرا مثل هم..و فضا سازی ضعیف!

و اقا فرنود امیدوارم دوستان با خوندن رمان شما به خوندن کتاب بیشتر علاقه مند بشن و این خودش یه هدف بزرگه!
موفق باشی داش!
واقعاً خرسندم که چنین نظری داری و البتّه قیاس این مزخرفی که نوشتم با مجلد های هری پاتر خیلی زشته و اصلاً توهینه . :دی
ولی ممنونم که چنین دیدگاهی داری و آره فکر کنم اپیزود 6 بود که حتّی ابتداش همچو نمایشنامه صحنه رو توصیف کرده بودم ، اپیزودی که مربوط به سیج بود.

آره اون رمان های انتشار یافته در نودوهشتینا و این جا ها خیلی اتّفاق محورند که در فلان مهمانی چه می شه یا ایکس با ایگرگ چه خواهد کرد و بیش تر شبیه حکایت می شه تا داستان.
یکی از تفاوت های حکایت و داستان فضاسازیست و دیگری هم پرداختن به کرکتر ها که در گروی جزییاتند.

اما این هم مهمه که جزییاتِ پدر مادر دار بنویسم و به قول ملیکا چیزی نباشه که فقط ریتم داستان رو کند کنه و هیچ فایده ای نداشته باشه و خوش و خرم باشم که آره مثلاً توضیف کردم.
برای همین هر جا دیدید اضافاتی هست که باید گزارش بشه فرونکاهید.


ارادت های وافر.


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - Prometheus - 04-03-2021

نظر دوستان درمورد اینکه جزعیات الکی رمان رو کسل کننده میکنه درسته!
ولی من هنوز همچین جزعیات کسل کننده ایی ندیدم!

فرنود :| اگه بخوای نوشتت رو مزخرف خطاب کنی دیگه ادامه داستان رو نمیخونم :|

به هرحال ویکتور هوگو که از اولش ویکتور هوگو نبود¡! بود؟
بی نوایان رو کلیساها قبول نداشتن!

فروتنی خوبه...ولی این حرفت اسمش فروتنی نیست!


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - فرنودِ بن گیومرث - 04-03-2021

(04-03-2021، 22:41)Alien نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
نظر دوستان درمورد اینکه جزعیات الکی رمان رو کسل کننده میکنه درسته!
ولی من هنوز همچین جزعیات کسل کننده ایی ندیدم!

فرنود :| اگه بخوای نوشتت رو مزخرف خطاب کنی دیگه ادامه داستان رو نمیخونم :|

به هرحال ویکتور هوگو که از اولش ویکتور هوگو نبود¡! بود؟
بی نوایان رو کلیساها قبول نداشتن!

فروتنی خوبه...ولی این حرفت اسمش فروتنی نیست!

قربون قدت برُم آخه.

بله حق با شماست.

اصلاً یک نظریه ای هست می گه فروتنی ممکن نیست چون دو تا مفهوم پارادوکس وار داره.
یک این که تو می دونی در یک چیزی خوبی ولی تواضع می کنی.

خب این معتقد بودن به خوب بودن
با مفهوم تواضع
تضاد داره نداره؟

چرا اسپیس گذاشتم انگار شعره ؟
:دی


الان بهار می گه اسپم ندید.
خواستی پاسخم دَهی در گ.آ نقل قولم کن.


قربان تو ، فرنود.


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - ᴀᴡᴀʏᴀᴜʀᴏʀᴀ - 04-03-2021

بحث جزئیات شد دیدم چیزی نگم زشته:دی

حقیقتا روراست باشم به خوندن تمامیِ ارسال ها نپرداختم._.!

ولی اگه بخوام راجع به جزئیات بگم ترجیح میدم تشبیه بکنمش به بدن انسان!
چرا!
چون کاوش دَرِش حتی یک درصد هم نمیتونه حوصله سر بر باشه مخصوصا در قالب چنین رمانی!(برای من یا اکثر متشابه به من در قالب مطالعه برای برخی در قالب بازی حتی شاید!)
به شرط اینکه زیرکانه نوشته بشه و چند وجه متفاوت داشته باشه!
چون اگر مکان های متنوع وجود نداشته باشن کاوش لذتی نداره و موجب خسته شدن خواننده میشه...

اومدم همینو بگم به حقققق!
شمس باشید


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - Thyme - 06-03-2021

اِهم اهِم راجع به اپیزود دهم  bathtime

اول از همه قیافه ی @Волшебник وقتی فهمید معنی اسمش تو داستان میشه "مریم گلی" دیدنیه یوهاها :V
ازنظر تایمم مثه اینه با ممّد قرار بذاری بعد بفهمی اسمش تو شناسنامه شرمیلاعه D::::
معنی اسامی :
تایم (Thyme) : آویشن
سیج (Sage) : مریم گلی

آقا خدایی از این قسمت به بعد انگار باید برا اپیزودات محدوده سنی تعیین کنی ، چه وضعشه -_-*  2mo5
من با 20 سال سن هنوز تحمل توصیف های وحشتناکی که از بریدن دست و ارّه و استخون و فلان کردیُ ندارم !

فقط مودِ @•ДmịrHoSsiŋ• و @Medusa رو خریدارم .. قشنگ بالان :V  fly2
"صنم نفس عمیقی کشید و احساس کرد با هر بار نفس کشیدن یک سانتی متر از سطح زمین بالاتر می رود."
"پرنده ها از روی شانه، زانو و ساعدِ امیرحسین پر زدند و رفتند."
البته خب این قسمتا یکمم بدآموزی داره دیگه .. این چیزارو نباید خوب و لذتبخش نشون بدی !

و حالا شخصیت خودم تو این اپیزود *-*
تا اینجای داستانت: "نفس های تایم بوی مریم گُلی می داد و گردنِ سِیج بوی ِ آویشن امّا اتاق بوی رزماریِ بارون خورده."
من این مدلی بودم :  48
تا رسیدیم به این قسمت :
"سِیج همچو بید لرزید.
تایم باد خنکی را میان موهایش حس کرد ، گویی که بر روی چمنِ داغ از آفتاب دراز کشیده ای که نسیمی به خنکایِ دمِ صبح نوازشت می کند."

.____.*
و سلولهای مغزِ من شیهه کشان شروع کردن دوییدن :|  ru1
چی بود آخه ؟ :|
چرا ؟ :|
اصن من چه کارِ اشتباهی در زندگیم کردم که تو با خودت فکر کردی : بذار این آوا رو با اون پسره مدیره ( که حتی من اسمشُ نمیدونم و یکی دو بار تو گ.آ نزدیک بود دعوا کنیم :| ) بذارم بغلِ هم ؟ :|
ولی خب زیبا بود و من در لفافه گفتنتُ دوس دارم ..  14k
بخصوص در چنین صحنه هایی .. به آدم این حسُ میده که واقعا منظور نویسنده همین بوده که من فکر میکنم یا ذهنِ من خیلی منحرفه ؟! :>

یه چیز دیگه هم اینکه نقل قول که میکنی اسمِ اون طرف رو بگو .. مخصوصا اوایل اپیزدوت .. آدم گاهی تنبلیش میاد بزنه رو لینک پروفایلِ طرفُ ببینه تا بفهمه کیه !
مکالمه دو نفر اگه داره تکرار میشه هی .. اونموقه اسمارو حذف کن از علائم(+ - و ...) استفاده کن ._.* (البته خودت بهتر از من میدونی ! )

@*VENUS* هم که فعلا چنتا اپیزوده تو شُکه  25r30   Heart

پیانوعه اول داستانت عالی بود.
ماژور و مینور و فلانُ هم نفهمیدم قضیَشُ !

دستت هم درد نکنه .. استعداد جان @فرنودِ بن گیومرث


RE: 0 تحلیل، نقد و پیشنهاداتِ داستان تــاریــخ اَدوار 0 - فرنودِ بن گیومرث - 06-03-2021

(06-03-2021، 11:01)Thyme نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
اِهم اهِم راجع به اپیزود دهم  bathtime

اول از همه قیافه ی @Волшебник وقتی فهمید معنی اسمش تو داستان میشه "مریم گلی" دیدنیه یوهاها :V
ازنظر تایمم مثه اینه با ممّد قرار بذاری بعد بفهمی اسمش تو شناسنامه شرمیلاعه D::::
معنی اسامی :
تایم (Thyme) : آویشن
سیج (Sage) : مریم گلی

آقا خدایی از این قسمت به بعد انگار باید برا اپیزودات محدوده سنی تعیین کنی ، چه وضعشه -_-*  2mo5
من با 20 سال سن هنوز تحمل توصیف های وحشتناکی که از بریدن دست و ارّه و استخون و فلان کردیُ ندارم !

فقط مودِ @•ДmịrHoSsiŋ• و @Medusa رو خریدارم .. قشنگ بالان :V  fly2
"صنم نفس عمیقی کشید و احساس کرد با هر بار نفس کشیدن یک سانتی متر از سطح زمین بالاتر می رود."
"پرنده ها از روی شانه، زانو و ساعدِ امیرحسین پر زدند و رفتند."
البته خب این قسمتا یکمم بدآموزی داره دیگه .. این چیزارو نباید خوب و لذتبخش نشون بدی !

و حالا شخصیت خودم تو این اپیزود *-*
تا اینجای داستانت: "نفس های تایم بوی مریم گُلی می داد و گردنِ سِیج بوی ِ آویشن امّا اتاق بوی رزماریِ بارون خورده."
من این مدلی بودم :  48
تا رسیدیم به این قسمت :
"سِیج همچو بید لرزید.
تایم باد خنکی را میان موهایش حس کرد ، گویی که بر روی چمنِ داغ از آفتاب دراز کشیده ای که نسیمی به خنکایِ دمِ صبح نوازشت می کند."

.____.*
و سلولهای مغزِ من شیهه کشان شروع کردن دوییدن :|  ru1
چی بود آخه ؟ :|
چرا ؟ :|
اصن من چه کارِ اشتباهی در زندگیم کردم که تو با خودت فکر کردی : بذار این آوا رو با اون پسره مدیره ( که حتی من اسمشُ نمیدونم و یکی دو بار تو گ.آ نزدیک بود دعوا کنیم :| ) بذارم بغلِ هم ؟ :|
ولی خب زیبا بود و من در لفافه گفتنتُ دوس دارم ..  14k
بخصوص در چنین صحنه هایی .. به آدم این حسُ میده که واقعا منظور نویسنده همین بوده که من فکر میکنم یا ذهنِ من خیلی منحرفه ؟! :>

یه چیز دیگه هم اینکه نقل قول که میکنی اسمِ اون طرف رو بگو .. مخصوصا اوایل اپیزدوت .. آدم گاهی تنبلیش میاد بزنه رو لینک پروفایلِ طرفُ ببینه تا بفهمه کیه !
مکالمه دو نفر اگه داره تکرار میشه هی .. اونموقه اسمارو حذف کن از علائم(+ - و ...) استفاده کن ._.* (البته خودت بهتر از من میدونی ! )

@*VENUS* هم که فعلا چنتا اپیزوده تو شُکه  25r30   Heart

پیانوعه اول داستانت عالی بود.
ماژور و مینور و فلانُ هم نفهمیدم قضیَشُ !

دستت هم درد نکنه .. استعداد جان @فرنودِ بن گیومرث
به به.
من شیفته کامنت های شومام.

اوّل بذار تا یادم نرفته راجع به اسامی بالای هر بخش بگم:

ماژور و مینور دو گام موسیقی اند که یکی شعف برانگیزه و دیگری حزن برانگیز و لا بمل مینور و فا دیز ماژور هم گام های نسبی رو تشکیل می دند. گام نسبی چیه؟ تلفیق ماژور و مینور . یه گام ماژور و یه گام مینور تا به تعادل برسند.

حالا چرا از گام موسیقی استفاده کردم؟ چون به نظرم این اپیزود هر بخشش یک جا اوج می گیره و یک جا سقوط می کنه.
به جز بخش "مینور" که ما کم کم بعد از تموم شدن دیالوگ های لازمه اون بخش رو رها می کنیم و جاش لا بمل مینور رو میاریم که سرخپوست گرانقدرمونه.

اوجش جاییه که صنم، امیرحسین رو به شکل یک ویولن سِل می بینه و امیرحسین هم پرنده ها رو می بینه. شوما و سیج هم برای خودتونید و سرخپوست هم داره دستش رو می بره.

سقوطشم جاییه که های بودن صنم و امیرحسین تموم می شه و به واقعیت بر می گردند و استخون سرخپوست هم بالاخره می شکنه و شوما و سیج هم کارتون تموم می شه.


خب ، راجع به محدودیّت سنّی و بدآموزی باهات موافقم ولی باورت می شه تا الان خیلی سانسور کردم؟
شاید به خاطر اینه که جهان بینی من خیلی فرویدیه که همه چیز رو برگرفته از مسائل سکشوآل می دونم.

راجع به علامت ها هم به روی چشم ، جاشون رو به اسامیِ رفقا می دند .
:دی


به طور کلی خوش حالم که به نظرت اپیزود دهم گیج کننده نبود. از اون جایی که فرم و محتوا دو روی یک سکه اند می خواستم گیچ بودن های ناشی از پیوت یا چیز های دیگه رو توی فرم هم پیاده کنم.



خلاصه که مرسی بابت این که نوشتی و با تمام شلوغی هایی که داری داستان رو می خونی.
نکته ای باز یادت اومد حتماً بگویَم.


ارادتمندِ شما ، فرنود.