![]() |
هه 9 - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: هه 9 (/showthread.php?tid=100419) |
هه 9 - anika anti bieber - 08-04-2014 بی هیچ حرف دیگه ای میریم سراغ داستان هه 9 ![]() .................................................. امروز هیچی درس نخوانده و پا به عرصه دبیرستان گذاشتم ![]() ![]() ![]() یکم دیر رسیدم ههههه همیشه دیر میرسم ![]() ![]() ![]() وارد کلاس شدم ![]() یهو یه چیزی دیدم ما با یکه کلاس دیگه ادغام شده بودیم:w14: تو یه کلاس 12 متری 70 دانش آموز را به زور روی هم چپپانده بودند :moi::moi::moi: یاده این افغانی هایی افتادم که پلیس راه میگیره! همگی متوجه منظورم میشن دیگه! :ey1::ey1: هیچی دیگه دیدم سیمین و شکوفه این دو دوست وفادار و فوق العاده از خود گذشته کنار هم نشستن و دارن با نیش باز به من نگاه میکنن:hje::hje::hje: چه میشه کرد همیشه اینجورین ! ![]() عجب! این دو امروز به خودشون یه تکون ندادن واسه منم جا بگیرن نامردا ![]() منم رفتم از کلاس کناری یه صندلی آوردم:am4::am4: ولی مگه زورم میرسید:::rum::rum: اه برم بمیرم با این بدن ضعیف بهتره ![]() ![]() ![]() خلاصه رفتم صندلی آورم مریم جوگیر:vil::vil: که دید من دارم با تلاش فراوان و همت توصیف نشدنی صندلی میارم به من کمک کرد:84::84: و بعد از اینکه این صندلی تو سر چند نفر خورد موفق شدم یه جا بنشینم:306::306: دوباره هم با این دهباشی احمق داشتیم ![]() ناراحت نشین توهین نمیکنم ولی وقتی میبینم بعد 6 ماه مغزم از نفهمیدن فیزیک شده اندازه یه گردو خوب حق دارم دیگه : ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() خلاصه باز این 70 نفر هیچی از فیزیک نفهمیدن و بااااز دست از پا دراز تر به امید فرج نشستیم:ggr::ggr: خلاصه زنگ بعد با آقای امین کاظمی داشتیم دیروز دوستان میگفتن بو بدو بیاین ببینین امین کاظمی کت پوشیده چه خوشتیپ شده::ag54::N56::N56::N56: ما هم فکر کردیم الآن با یه برد پیتی و کاپریویی و تیمبرلیکی چیزی رودرو میشیم ولی وقتی اومد با یه چوب شوره صنعنی مواجه شدیم:9lp: ![]() ![]() شروع کرد به درس دادن و مسخره بازی در آوردن ![]() ![]() مثه همیشه ![]() بعدش زنگ بعدم با پورکیخایی داشتیم اونم اومد یه 30 ساعتی وقت داد و بعدش املاء گرفت عجب املائی ایندفعه پیشرفت کردم و برعکس دفعه قبل3 نمره اومدم بالا ![]() ![]() ![]() ![]() شدم 10.30 ![]() سیمین شد 16.30 ![]() ماله شکوفه هم که اصلا صحیح نشد یعنی وقت نشد ![]() هههههه ![]() املاء رو خیلی دوس دارم نمرات املاء من سوژه خنده بچه هاس ![]() ![]() ![]() اینم رفت زنگ بعد هم با دهباشی داشتیم ولی ایندفعه ادغامی نبودیم ![]() جلسه قبل گفته بود فصل 3 رو بخونین میپرسم ![]() ![]() ولی مثه اینکه علاوه بر آرتوز آلزایمر هم گرفته بدبخت!:tnp::tnp: شکوفه و سیمین اصلا انگار نه انگار که ما هیچی از فیزیک نمیدونیم جوری میزدنو میخندیدنو میرقصیدن که آأم واسه 1 ثانیه به تمام حرفایی که درباره بلد نبودن فیزیک میزدن شک میکرد! ![]() چند روزه شکوفه شدیدا افسردگی گرفته از فلشخورم رفته کسی میدونه چرا؟ ![]() ![]() ![]() ![]() من و سیمین هم دیگه نمیایم ![]() ![]() البته دلم واسه فلشخور و دوستام تنگ میشه ولی خوب! ![]() ![]() بعدازظهرم با امین کاظمی داشتیم بازم دیر رسیدم و ایندفعه گفت: ![]() خانومههههههههه ................... مردک بوققققققققققق برو اول فامیلیمو یادبگیر بعد خانومههههههههههه خانومههههههههه کن:viki::viki: ![]() ![]() ![]() _ امین کاظمی:اگه یه بار دیگه دیربیای رات نمیدم:97: _من:به جهنم از دستت راحت میشم (این تو دلم بود) ![]() ![]() ![]() موقع برگشت به خونه هم با سیمین و شکوفه خندیدیم و شکوفه کلی شاکیه که همسترشو دسته من سپرده بود چون میگه شکل موشای تو فاضلاب شده و یه گوشش هم نصف شده فک کنم جوجم اینکارو کرده:297::297:: 129f: ![]() دمش گرم ![]() ![]() البته الآن که جوجم مرده ![]() ![]() ![]() ![]() فک کنم همسترش یه مرضی چیزی داشته ![]() ![]() خدا میدونه:4chs::4chs::4chs: خب این بود هه 9 شاد باشید |