انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان عاشقانه و غم انگیز - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: داستان عاشقانه و غم انگیز (/showthread.php?tid=101091)

صفحه‌ها: 1 2


داستان عاشقانه و غم انگیز - sara1100 - 12-04-2014

مریم دختری بود که هیچ موقع به عشق فکر نمیکرد زیرا عشق را

چیزی بیهوده می دانست. ولی به گل رز خیلی علاقه داشت و میدانست که

هرتعداد شاخه گل رز به چه معنی است.

اما هیچ وقت فکر نمیکرد که با همین گل های رز روزی عاشق کسی بشه.

تا این که روزی پسری به اسم آرش که مریم را عاشقانه دوست داشت

و از علاقه مریم به گل رز با خبر بود.

عشق خود را به او با تعداد گل هایی که به مریم میداد ابراز میکرد.

ماه اول به او روزی تنها یک شاخه رز(به معنی یک احساس عاشقانه برای تو)داد.

ماه دوم روزی سه شاخه گل به او هدیه کرد(به معنی دوستت دارم)

و در ماه سوم به او روزی پنج شاخه گل(به معنی بی نهایت دوستت دارم)تقدیم کرد..

آرش تا ماه ها به مریم پنج شاخه گل میداد.

مریم هم که معنی این گل دادن ها رو میفعهمید روز به روز عاشق تر میشد.

تا این که تصمیم گرفت برای این که به آرش بگوید که او نیز عاشق اوست

دوازده شاخه گل(به معنی این که عشق ما به یک عشق دو طرفه تبدیل شده)

هدیه بدهد.

روزی که میخواست این کار را انجام بدهد احساس دو گانه ای داشت،

با خود می اندیشید که آیا چیزی به معنای عشق وجود دارد؟؟

آیا می تواند به آرش اطمینان کند؟؟

ولی قلبش به او می گفت:که آرش با تمام وجود به او عشق می ورزد.

پس نزد آرش رفت و با دستانی لرزان بدون گفتن کلامی دوازده

شاخه گل را به آرش داد.

آرش بارها و بارها تعداد گل ها را شمرد.یک بار،دوبار،سه بارو...

اصلا باورش نمیشد که مریم هم به او علاقه پیدا کرده باشه.

آنقدر خوشحال بود که همان موقع به مریم زنگ زد و وقتی مطمئن شد

که واقعا مریم عاشقش شده برای فردا روزی باهاش قرار گذاشت

و این آغازی برای دوستی آنان بود.

آرش و مریم هر وقت بهم میرسیدند هفت شاخه گل به نشانه عشق بهم میدادند.

و هر روز از روز قبل بیشتر عاشق یکدیگر میشدند.

ولی یک روز که با هم قرار گذاشته بودند.

مریم هر چه منتظر شد دید آرش نیومد.یک ساعت،دوساعت

آخر سر تصمیم گرفت که به گوشی آرش زنگ بزنه.

وقتی زنگ زد یه خانوم گوشی رو برداشت و گفت که آرش تصادف شدیدی کرده.

مریم تا این حرفو شنید سریع خودش را به بیمارستان رسوند ولـــــــــــــــی

دیگه خیلی دیر شده بود.

پسر در حالی که 99شاخه گل رز در دست داشت

(به معنی عشق من برای تو جاودانه و تا ابد می باشد)جان به جان آفرین تسلیم کرد.

مریم آنقدر شوکه شده بود که همین طور مات زده به گل های در دست آرش

نگاه میکرد واشک میریخت.

مریم در روز خاک سپاری آرش 365شاخه رز (به معنی این که هر روز سال به تو

می اندیشم و دوستت دارم)

روی قبر او گذاشت و رفت ولی هیچ کس نفمید که به کجا رفت

و چرا رفت و دیگه هیچ وقت بر نگشت...


می دونم طولانی بود اما واقعا قشنگ بودcryingcryingcrying


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - sara جووووون - 12-04-2014

بهترین داستانی بود که شنیدم خیلی زیبا بودHeartHeartلایک


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - negin2000 - 22-05-2014

cryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcryingcrying


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - love2502 - 21-06-2014

HeartHeartHeartHeartHeartHeartHeartHeart


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - baran81 - 21-06-2014

مرسیHeart


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - پانته آ222 - 21-06-2014

SadSadSad


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - னιSs~டεனσή - 21-06-2014

:/
کــَشک..!:|


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - اندیاM - 21-06-2014

ممنون خیلی قشنگ بود


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - ✘ӍДЯЈДл✘ - 07-07-2014

یآدم باشد به مجنون بگویم که عشق دیگر به معنای تپش قلب ها نیست..به معنای صدای فنرتخت هاست!!×


RE: داستان عاشقانه و غم انگیز - هستی0611 - 13-07-2014

گریم گرفتcrying