انجمن های تخصصی  فلش خور
عذاب قبر، چنین نیست که ما بتوانیم آن را رؤیت کنیم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: عذاب قبر، چنین نیست که ما بتوانیم آن را رؤیت کنیم (/showthread.php?tid=102076)



عذاب قبر، چنین نیست که ما بتوانیم آن را رؤیت کنیم - ✘PETER✘ - 18-04-2014

عذاب قبر، چنین نیست که ما بتوانیم آن را رؤیت کنیم، و با چشم دنیائی ببینیم، بلکه باید چشم برزخی باز شود تا این حقایق آشکار گردد،مانند انسانی که در حال خواب روحش به آن طرف و این طرف سِیر می کند و یا می بیند که او را عذاب می کنند و چون از خواب بیدار می شود، می بیند بدنش کوفته شده و عرق می ریزد، در حالی که بغل دستی آن از عذاب او با خبر نیست.
روزی یک نفر از مشرکین آمد نزد عثمان، در حالی که جمجمه ی شخص کافری را در دست گرفته بود، و به عثمان می گفت: دست بگذار روی این جمجمه ببین حرارتی احساس می کنی؟ عثمان در جواب ماند، سپس کسی را فرستاد سراغ امیرالمؤمنین(ع) و جریان را به حضرت گفتند،
حضرت فرمود: بروید یک سنگ چخماق بیاورید، سنگ را به همدیگر زد و جرقه ی آتش ظاهر شد، فرمود: حالا دست بگذار روی سنگ ببین حرارت احساس می کنی؟ گفت: نه، اینجا بود که عثمان گفت: « لو لا علی لهلک عثمان».
مضافأ بر اینکه گاهی از اوقات، برای آگاهی و تنبّه بعضی از افراد، عذاب برزخی بعضی اشخاص را دیده اند، و گاهی دیده شده که در قبرستان قبری شعله ور است و صاحب آن قبر معذب است، چه در زمان پیغمبر و چه در زمانهای دیگر.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای بندگان خدا، بعد از مرگ برای کسی که گناهش بخشیده نشده باشد، سخت تر است از خود مرگ.
پس بترسید از تنگی قبر، و تاریکی قبر، و غربت و تنهایی قبر، زیرا قبر هر روز ندا می کند، من خانه ی غربتم، من خانه ی وحشتم، من خانه ی مار و مور هستم،
اگر بنده ی مؤمنی به خاک سپرده شود، زمین به او می گوید: (أهلأ و مَرحَبأ) خوش آمدی، تو از کسانی بودی که من تو را دوست می داشتم که روی من راه بروی، و اگر اختیارت به دست من بیافتد، پس می دانی چه رفتاری با تو خواهم داشت، و قبر او وسعت پیدا می کند به اندازه ی دید چشم،

و اگر کافری دفن شود، زمین به او می گوید: (لا مرحَبأ بک و لا أهلأ) یعنی بی خودی آمدی و بدا به حال تو، هر آینه تو از کسانی بودی که من بدم می آمد که تو بر روی من راه بروی، و اگر اختیارات به دست من بیافتد، پس می دانی که من با تو چه خواهم نمود، پس آنگاه آن چنان فشار می دهد که دنده هایش به هم می رسد، و نود و نه مار بر او مسلط می کند که گوشتش را نیش بزنند و استخوانش را بشکنند و تا روز قیامت در تردد و رفت و آمد خواهند بود.(تسلیة الفؤاد، ص 84).