![]() |
خاطرات 90 روزه دختر جن زده - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: خاطرات 90 روزه دختر جن زده (/showthread.php?tid=11442) |
خاطرات 90 روزه دختر جن زده - امیررضا* - 09-07-2012 دختری 19 ساله به نام زینب با جن ها در ارتباط است او می گوید که بعد از چندی این جن ها باعث آزار و اذیت او و مادرش شده اند . خانه آنها در یکی از محله های جنوب تهران است . و حالا گفتگوی زینب را بشنوید: *از کی با این موجودات در ارتباطی : **از سه ماه پیش *آیا دوران کودکی جن ها را دیده بودی یا از چیزی می ترسیدی ؟ **من در کودکی نه جن دیدم و نه از چیزی می ترسیدم ، من حتی در تاریکی برای گربه قبلی ام غذا می بردم حتی از تاریکی هم نمی ترسیدم . *نظر پدر و مادرت در مورد جن ها چیست ؟ **من پدر ندارم و مادرم هم از آنها نمی ترسد ، بلکه از آنها بدش می آید و مدام به آنها نفرین می کند که در آن موقع آنها من را اذیت می کنند . *گربه را از کجا پیدا کردی و چند سال آن را داری ؟ **یک گربه ماده 3 سال پیش آمد در بالکن خونه ما و گربه ام را به دنیا آورد . جالب این جا بود که گربه ها همیشه 5 الی 6 بچه به دنیا می آورند ، ولی این گربه مادر همین یک گربه را به دنیا آورد . و بعد از دو روز دیگه مادر گربه ام نیامد . *چه جوری به این گربه انس گرفتی ؟ **چون مادر گربه نیامد من به مراقبت از او پرداختم . او تا حدی به من انس گرفته بود که بعضی مواقع احساس می کردم به من می گوید ، مامان! تمام رفتارهایش مانند یک انسان بود . گربه ام حتی من را می بوسید . *گربه نر بود یا ماده ؟ **من اسمش را نیلو گذاشته بودم ولی بعد از مردنش دامپزشکی که برده بودیم ، جنسیت او را نر اعلام کرد . از کی جن ها رو زیاد می بینی ؟ آن شب خوابم نمی برد ، ساعت نزدیک 4:30 صبح بود به خاطر همین با گربه ام رفتم دم در خانه مان و نیلو (گربه ام) رفت تو کوچه که یکدفعه دیدم با یک گربه سیاه که پدر نیلو (گربه ام) بود و بارها دیده بودمش ، داشت دعوا می کرد . اول به خیالم یک دعوای ساده بود ، ولی گربه سیاه در تاریکی کوچه تبدیل به یک آدم سیاهپوش شد که عینک دودی زده بود و موهایش عین پلاستیک می ماند و وقتی داشت می آمد طرف خانه ما ، من در را بستم و او غیب شد از این ماجرا به بعد و بعد از مردن گربه ام آنها را زیاد می دیدم . *چگونه آنها را می بینی ؟ **آنها با من کاری نداشتن ولی هر زمان مادرم با من یا بدون من میرفت پیش جن گیر و دعا نویس آنها مرا کتک می زدند ( با اشاره به در آشپزخانه ) می گوید : حتی یک دفعه از همین در تا انتهای آشپزخانه پای من را گرفتند و کشیدند . *گربه ات چه طوری مرد ؟ **یک روز وقتی من و مادرم از بیرون آمدیم خانه دیدیم که نیلو وسط حیاط افتاده ، طوری که انگار سرش زیر پای یک نفر له شده بود وقتی او را به دامپزشکی پیش دکتر خیرخواه بردیم او هم نتوانست چگونگی مرگش را تشخیص دهد و فقط گفت خفگی است . *از کجا فهمیدی کسانی که با آنها در ارتباطی جن هستند ؟ آیا قبلا جن دیده بودی ؟ **نه من جن ندیده بودم از آنجاییکه آنها غیب می شدند و شکل واقعی خود را در خواب به من نشان می دادند . آنها در بیداری به شکل انسانهایی عجیب با پوششی عجیب خودشان را به من نشان می دادند ولی در خوابم به شکل واقعی می آمدند ، آنها دارای شاخهای خاکستری – چشمان قرمز و پوستی کلفت و براق هستند و در سر و بازویشان خارهایی دارند . *درس هم می خوانی ؟ **نه من در دوران ابتدایی چون خونریزی بینی داشتم به حدی که بی هوش می شدم مدیر مدرسه گفت : که دیگر نمی تواند من را در مدرسه قبول کند ، سال دوم ابتدایی ترک تحصیل کردم ، اما دوباره در سال 79 شروع به درس خواندن کردم . شبانه می خواندم و غیر حضوری واحدهایم را پاس می کردم . طوری که در طول 3 سال ، ده بار معدل قبولی در کارنامه ام بود . ده سال را در سه سال خواندم . *با وجود جن ها چه طور درس می خواندی ؟ **با وجود آنها من آن قدر انرژی داشتم که با نمرات عالی قبول می شدم . *آیا تو تخیلی هستی؟ **تخیلی نبودم ونیستم . *به ارتباط با جن ها علاقه نشان می دادی یعنی قبل از این جریان دوست داشتی با آنها ارتباط برقرار کنی ؟ **من اصلا به آنها فکر نمی کردم حتی مطالعه هم در این زمینه نداشتم . *قبل از دیدن جن ها چیز غیر عادی در خانه تان رخ نداده بود ؟ **تنها اتفاق غیر عادی و جالب این بود که بعضی چیزهایی که در جایشان بود از جای دیگری سر در می آوردند ، یک بار دسته کلیدم را روی میز در اتاقم گذاشته بودم آن قدر دنبالش گشتم تا وسط کتابهایم پیدا کردم . *رابطه تو با آنها چه طور بود ؟ **دوست داشتم پیش من بمانند ، من خیلی به آنها عادت کردم وقتی آنها نیستند من هیچ انرژی ندارم . *دوست داشتی مثل جن ها باشی ؟ **آنها به من می گفتند : سیستم عصبی تو مشکل داره و زیاد عمر نمی کنی ، اگر تا یک مدت با ما باشی جزئی از ما می شوی آنها می گفتند ما تو را قوی و بعد ضعیف کردیم تا بفهمی هیچ انسانی به کمک تو نمی آید ، آنها از انسانها متنفرند . *الان چه احساسی نسبت به آنها داری ؟ **دوست دارم دوباره بیایند آخه چند وقتی است که آنها را زیاد نمی بینم . می خواهم دوباره انرژی بگیرم . *با این انرژی که به تو می دادند چه کار می کردی ؟ **من می توانستم در تاریکی مطلق در آینه به چشمهایم خیرع شوم و رنگ آنها را از قهوه ای تیره به کهربائی برسانم و اینکه شبها در آیینه کسانی را که فردا صبح با آن برخورد داشتم می دیدم . دو برابر یک مرد قدرت داشتم ، جسور وشجاع بودم . *تو نماز هم می خوانی ؟ **قبل از دوستی با آنها می خواندم ، ولی بعد از دوستی با آنها نمیخوانم چون آنها دوست ندارند. *وقتی با آنها دوست شدید و رابطه پیدا کردید در مورد خود چه فکر میکردید ؟ **فکر میکردم از آدمهای دیگه جدا هستم و از همه آدمها بزرگترم جن ها به من می گفتند، چشمانت را ببند و من این کار را میکردم و با خودم می گفتم، یک جن بکش – یک جم شرور ویا خوب بکش بعد وقت چشمانم را باز میکردم یکی از اونها را به صورت تصویری مبهم روی کاغذ می کشیدم . *چند سال هست در این خانه زندگی می کنی ؟ **از موقعی که به دنیا آمدم 19 سال . *پدرت چندساله فوت شده ؟ **او فروردین ماه 1377 فوت شده است . *جن هایی که با آنها ارتباط داری چند نفرنند ؟ **اول 4 نفر بودند اما الان بیشترند . *از کدومشون بیشتر خوشت میاد ؟ **از بچه یکی از جن ها مادر زینب می گوید : یک روز داشتم چای می خوردم که دیدم یک زنی دارد از حیاط به طرف در اتاق می اید . رفتم در را بستم چون احساس می کردم برای اذیت کردن زینب می اید وقتی که در را بستم برای این که تلافی کند هر چی آشغال بود ، دیدم از بالا به داخل چایی من می ریزد . زینب به من گفت : من یک دختر باردار سیاه می بینم که تو خانه خواهرم از این اتاق به آن اتاق می رود . و حالا خود زینب در ادامه گفته های مادرش می گوید : جالب اینجاست که وقتی مامانم با آنها لج می کند و به روی زمین آب جوش می ریزد ، کف پای من می سوزد و حالت تشنج به من دست می دهد . خوب عزیزان این یک سرگذشت از یک دختر ساکن تهران بود که براتون نوشتم RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - سام عفیفی - 09-07-2012 دروغه و تمام ![]() ولی نظرم عوض شد فک کنم راسته ![]() ![]() من که امروز پیش مامانم می خوابم یاخدا من الان تو خونه تنهام آخه چرا اومدم مااااااااماااااااان ![]() RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - بهار2 - 09-07-2012 واي خدااااااااااااااا.من الان ميخواستم برم حموم ولي ترسيدم پشيمون شدم. RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - a_d_mamad - 10-07-2012 آدم که بیکار بشه خیلی کار ها میکنه.بشنو ولی باور نکن ![]() ![]() ![]() ![]() RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - pink devil - 12-07-2012 ![]() ![]() جن ها تا وقتی که خدا بهشون دستور نداده پیشه ما نمیان! ![]() خدایا چه آدمایی پیدا میشنا! ![]() در ضمن کی گفته جن ها از نماز خوندن بدشون میاد که دختره واسه اینکه اونا ناراحت نشن نمیخونده؟! ![]() RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - شیوا 2 - 13-07-2012 دروغ محضه از یه دختر که تا دوم دبستان درس خونده چه انتظاری داری؟؟؟؟؟؟؟؟ RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - sinasx - 13-07-2012 داستان قشنگیه ولی واقعی نیست حالا خودتون میدونین میخواین باور کنین میخواین باور نکنین RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - چه گوارا - 14-07-2012 دروغ اشکار برای معروف شدن خیلی کار ها هشت و این هم یکی از اینکار ها از زمان تولد حضرت محمد (ص) جنیان از انسان ها جدا شندند و خدواند هم اجازه نمی دهد که به انسان ها نزدیک شوند اما برای اینکه ترس رو از وجودمون خارج کنیم خیلی کار سختی نیست : بسم الله الرحمن الرحیم RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - love 2012 - 14-07-2012 نه همش راسته کاشکی من به جای اون دختره میشدم ![]() RE: خاطرات 90 روزه دختر جن زده - sepehr - 15-07-2012 (12-07-2012، 13:42)pink devil نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. همه جور جنی وجود داره در ضمن تا زمانی که ما نخوایم ارتباط برقرار کنیم ان ها نمی توانند به ما نزدیک بشند این اتفاق هم به این خاطره که خود دختره از بودن ان ها خوشحال بود در ضمن از این تاپیک ها زیاد نزنید سایت رو فییییییللللترررر می کنند (14-07-2012، 17:40)LOVE H نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. مگه خل شدی ![]() |