![]() |
شبی پسربچه ای.... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: شبی پسربچه ای.... (/showthread.php?tid=114897) |
شبی پسربچه ای.... - baran48 - 03-06-2014 شبی پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر که در حال آشپزی بود، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند. او نوشته بود: صورتحساب ، ▪ کوتاه کردن چمن باغچه ۵ دلار ▪ مرتب کردن اتاق خوابم ۱ دلار ▪ مراقبت از برادر کوچکم ۲ دلار ▪ نمره ریاضی خوبی که گرفتم ۳ دلار ▪ بیرون بردن سطل زباله ۱ دلار ▪ جمع بدهی شما به من : ۱۲ دلار مادر نگاهی به چشمان منتظر پسرش کرد ، چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه در صورتحساب این عبارت را نوشت: ▪ بابت سختی ۹ ماه بارداری که در وجودم رشد کردی هیچ ▪ بابت تمام شبهایی که به پایت نشستم و برایت دعا کردم هیچ ▪ بابت تمام زحماتی که در این چند سال کشیدم تا تو بزرگ شوی هیچ ▪ بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازی هایت هیچ و اگر شما اینها را جمع بزنی خواهی دید که هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است. وقتی پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند ، چشمانش پر از اشک شد و در حالی که به چشمان مادرش نگاه می کرد. گفت: مامان ... دوستت دارم. آنگاه قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت: قبلا به طور کامل پرداخت شده RE: شبی پسربچه ای.... - *ArAsH* - 03-06-2014 خیلی گشنگ بود مرسی RE: شبی پسربچه ای.... - cheshm asali - 03-06-2014 fogholade bod,mer30 RE: شبی پسربچه ای.... - N@ughty♥g!rl - 03-06-2014 مرسی ![]() ![]() RE: شبی پسربچه ای.... - پری خانم - 04-06-2014 خیلی قشنگ بود من مامانمو خیلی دوست داممممممممممممممممممممممم ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() ![]() RE: شبی پسربچه ای.... - Thyme - 04-06-2014 تکرآری و قدیمی ...! RE: شبی پسربچه ای.... - Ayda khoshgele - 04-06-2014 خیلی از این بیشتر باید لایک بگیری |