تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی 2 - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی 2 (/showthread.php?tid=154921) |
تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی 2 - Meteorite - 08-08-2014 تاثیر ترجمه بر واژگان و دستور زبان فارسی
(بخش دوم)
ج) تأثیر ترجمه از زبان های فرانسه و انگلیسی در زبان فارسیتأثیر زبان های فرنگی در زبان فارسی مربوط به صد و پنجاه سال اخیر است كه روابط سیاسی، فرهنگی و علمی ایران با کشورهای مغرب زمین توسعه یافته است و نفوذ زبان و ادبیات غرب به ویژه زبان فرانسوی و انگلیسی در زبان فارسی رو به فزونی نهاده است و بسیاری از واژه ها و اصطلاح های فرنگی، یا به عین لفظ و یا تغییراتی وارد زبان ما شده است. مانند كمیسیون، كمیته، شانس، كراوات، كت، والیبال، استكان، درشكه و یا ترجمه آن ها در زبان ما رایج گردیده است مانند وحدت نظر، تبادل نظر، اتخاذ تدابیر لازم، ندای وجدان، تاج گل، نقطه نظر، دانشگاه، دانشكده، دادسرا و صدها مانند آن. (۱۲) در میان زبان های فرنگی، در درجه ی اول، زبان فرانسوی و پس از آن زبان انگلیسی، در فارسی نفوذ بیش تری داشتهاند و كار ما در این مقاله بحث درباره ی ویژگی های واژه ها و تعبیر ها و ساختمان های دستوری است كه از این دو زبان ترجمه شدهاند و پیش از آن بدینسان در فارسی رایج نبودهاند. تأثیر ترجمه از انگلیسی و فرانسوی، هم در واژگان فارسی بوده است و هم در دستور آن. الف) تأثیر ترجمه از زبان های انگلیسی و فرانسوی در واژگان زبان فارسی بسیاری از واژهها و اصطلاح های ترجمه ای را كه فرهنگستان سابق وضع كرده است و به وسیله ی نشریه ها و واژهنامهها در دسترس مردم قرار داده است، از این قبیلاند: باشگاه (Club)، بایگانی (Archive)، باستان شناسی (Archéologie)، دانشكده (Faculté) و صدها مانند آن. بسیازی دیگر نیز به وسیله ی استادان، ترجمهگران و كارشناسان علوم و فنون كه با زبان های فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشتهاند، به زبان فارسی برگردانده شدهاند و گاه واژهنامههایی از آن ها نیز ترتیب داده شده است. (۱۳) خوشبختانه شماره ی این واژهنامهها رو به فزونی است. بیگمان گردآوری این واژه ها، اصطلاح ها و تعبیر ها، و گذاشتن آن ها در معرض افكار عمومی و یافتن برابر مناسب برای آن ها از كارهای لازم و مفید برای زبان فارسی است و نگارنده نیز بسیاری از واژه ها و تعبیر های ترجمهای را ـ كه جنبه ی فنی و تخصصی ندارند و در فرهنگ های یاد شده ضبط نشدهاند و در نوشتههای دیگر هم به نظر نرسیدهاند ـ گردآوری كرده است و بخش كوچكی از آن را در مجله ی وحید (سال دوم، شماره های دوم و چهارم و پنجم سال ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴) به چاپ رسانیده است، ولی بخش بزرگ نر آن كه در دو سه سال اخیر و از روی روزنامهها و کتاب های انگلیسی در آمریكا تهیه شده، باقیمانده است. متأسفانه حرف میم این اصطلاح ها را یازده سال پیش به امر استاد معین در اختیار آن مرد بزرگ گذاشتم كه در تنظیم فرهنگ فارسی آن ها را به كار برد، ولی از بد حادثه، استاد برای مدت چند سال به حال اغما افتاد و سپس روی در نقاب خاك كشید و پس از آن كسی نتوانست یادداشت های یادشده را كه بالغ بر چند صد یزگه بود پیدا كند و به من بازگرداند، و به این ترتیب این مجموعه ناقص ماند. اصطلاح ها و تعبیر هایی كه از زبان های اروپایی به فارسی ترجمه شدهاند، قلمرو وسیعی دارند و در همه ی شئون علمی و فرهنگی و اجتماعی و آداب و رسوم ما نفوذ كردهاند. ما از این اصطلاح ها هنگام نوشتن، روزنامه خواندن، تعارف كردن بسیار میبینیم و به كار میبریم: این اصطلاح ها نه تنها در کتاب های علمی و فنی و ادبی و سیاسی و اجتماعی و اداری به فراوانی وجود دارند، بلكه این تعبیر ها در آثار ادیبانی مانند اقبال، همایی، دكتر صفا و زرینكوب نیز دیده میشوند و ما اینك این تعبیر ها را بر حسب موضوع طبقهبندی میكنیم و از تعبیر های علمی و فنی و تخصصی فقط آن هایی را كه در نثر عادی امروز رایج شدهاند، در این جا میآوریم. (۱۴) (فر.) = فرانسوی، (انگ.) = انگلیسی ۱- اصطلاح های مربوط به تعارف های روزانه و آداب و رسوم اجتماعی متشكرم (فر.) Merci، (انگ.) Thank you ببخشید (انگ.) Excuse me، (فر.) Excusez moi تشكرات عمیق (فر.) Les profonds remerciements تشكرات صمیمانه (انگ.) My sincere thanks روز خوشی داشته باشید (انگ.) Have a nice day صمیمانه (فر.) Sincerement ((انگ.) Sincerely لطفن (فر.) S’ilvous plaît (انگ.) Kindly/please تقدیم به پدرم (۱۵) (فر.) Presenté à mon père زادروز (انگ.) Birth day تاریخ تولد (انگ.) Birth date محل تولد (انگ.) Birth place سفر بخیر (فر.) Bon voyage شب بخیر (انگ.) Good night از دیدن شما خوشحالم (انگ.) I am glad to see you بعدن شما را میبیننم (انگ.) I see you Later ۲- اصطلاح های مربوط به زندگی روزانه موج متوسط (انگ.) The medium wave اداره ی آتشنشانی (انگ.) The fire department توقف ممنوع (انگ.) Arrêt interdit ایستگاه اتوبوس (انگ.) Bus stop چراغ قرمز راهنمایی (انگ.) The red light چراغ سبز راهنمایی (انگ.) The green light چراغ زرد (انگ.) The yellow light كیف دستی (انگ.) The hand bag مغازه ی خواربارفروشی (انگ.) The grocery store عمدهفروشی (انگ.) Whole sale اماكن عمومی (انگ.) Public places مراقبت پزشكی (انگ.) Medical care چند سال داری (فر.) Quel âge avez vous? سال تحصیلی جاری (انگ.) Current school year سال تحصیلی (انگ.) School year دانشگاه (فر.) Universite (انگ.) University دانشكده (فر.) Faculté (انگ.) Faculty پشت تلفن (انگ.) Over the telephone بلندگو (انگ.) Loud speaker نام خانوادگی (فر.) Nom de famille اسم اول (انگ.) The first name اسم كوچك (فر.) Petit nom شماره ی حساب (انگ.) Account number صلیب سرخ (انگ.) The Red Cross با تقدیم احترامات فائقه (انگ.) Assuring you of our highest asteem چك سفید (انگ.) Blank cheque دیروز عصر (فر.) Heir soir سفینه ی فضایی (انگ.) Space ship روز عالی (انگ.) Wonderful day و از این قبیل است: قایقبازی، سلام گرم، زنگ اخبار، قطار مسافربری، هواپیمای مسافربری، وقت او محدود است، زیبایی های طبیعت، مناظر عالی، حق چاپ محفوظ، جمیع حقوق طبع محفوظ، مشروبات الكلی، وقت پیدا كردن، كوی دانشگاه، ویزای خروج، كشتی اقیانوس پیما. ۳- بسیاری از اصطلاح های شاعرانه و ادبی و هنری معاصر، ترجمه از فرانسه و انگلیسی است شعر نو (انگ) Modern poetry شعر آزاد (انگ.) Free verse (فر.) Vers libre شعر سفید (فر.) Vers blanc جوهر شعر (انگ.) The essence of poetry هنر برای هنر (انگ.) Art for Art’s sake مجموعه ی شعر (فر.) Recueil des poésie پیام شاعرانه (فر.) Message poétique نوآوری (انگ.) Innovation شعر حماسی (فر.) La poème épique شعر غنایی (فر.) La poème lyrique حماسه ی ملی (فر.) L’ épopée nationale كار ادبی، اثر ادبی (انگ.) A work of literature كارهای هنری (فر.) Des oeuvres تجربه ی شاعر، آزمایش شاعر (فر.) experience poet’s محصولات ادبی (فر.) Les productions litteraires محتوا (انگ.) Contenent قالب، شكل (انگ.) Form آثار ادبی (فر.) Les oeuvres littéraires آفرینش ادبی، خلاقیت ادبی (فر.) La création littéraire داستان عشقی (فر.) Le roman d’amour داستان پلیسی (فر.) Le roman policier قهرمان داستان (فر.) Le heros de roman قهرمان افسانه ای (فر.) Le héros fabuleux و از این قبیلاند: كمدی الاهی، عشق آتشین، عشق افلاتونی، زیبایی طبیعی و ده ها مانند آن. ۴- اصطلاح های علمی و فنی این اصطلاح ها خود گونه هایی دارند: یكی اصطلاح های علمی محض مانند اصطلاح های شیمی و فیزیك و ریاضی و پزشکی و غیره، و دیگری اصطلاح ها و تعبیر های مربوط به علوم انسانی، مانند اصطلاح های روان شناسی، جامعه شناسی، اقتصادی، سیاسی، اداری كه بیش تر از اصطلاح های دیگر، در میان مردم رایج شده اند و بسیاری از آن ها به صورت اصطلاح های روزانه و روزنامهای در آمدهاند. اصطلاح های اداری: به عهده گرفتن مسئولیت (فر.) Assumer un résponsalbilité (انگ.) Assuming responsibility مدیر كل (فر.) Directeur Général(انگ.) General Director اظهار عدم رضایت كردن (انگ.) To express dissatisfaction اداره ی كل (فر.) Administration Général اصطلاح های فلسفی: لزوم منطقی (فر.) La necessité logique(انگ.) The logical necessity علت وجودی (۱) The reason of existence اصطلاح های روان شناسی: ضمیر ناخودآگاه (انگ.) Uncounscious mind عقده ی حقارت (انگ.) Inferiority complex عدم تعادل روحی (انگ.) Mental imbalance آزمایش و خطا (انگ.) Trial and error روان شناسی اجتماعی (۱) Social psychology و از این قبیل است: تداعی معانی، تداعی آزاد، بازتاب شرطی، حركات ارادی، حركات غریزی، محرك، پاسخ و صدها مانند آن. اصطلاح های زیستشناسی: تنازع بقا Struggle for existence حلقه ی مفقود Missing link ستون فقرات (فر.) Colonne de vertebrale اره ماهی (فر.) Poisson scie اصطلاح های فیزیكی: لوله ی آزمایش (انگ.) A test tube وزن خالص (فر.) Poid net میدان مغناطیسی (فر.) Le champ magnatique اصطلاح های ریاضی: میلیمتر مربع (انگ.) Square millimeter متر مربع (انگ.) Square meter اصطلاح های عام علمی و فنی غیر تخصصی: تكنیك علمی (انگ.) Scientific technique آكادمی علوم (انگ.) Academy of sciences گردآوری مواد (فر.) Entasser des materiaux اصطلاح های نظامی: هنگ كامل (فر.) Un regiment entier واحد نظامی (انگ.) Military unit یا Armoured unit برخورد مرزی (انگ.) Border incident حمله ی متقابل (انگ.) Counter attack خط آتش بس (انگ.) Cease – fire line نیروهای مسلح (انگ.) Armed forces ستون تانك (انگ.) Tank column نارنجك دستی (انگ.) The hand grenade تلفات سنگین (انگ.) A heavy toll برخورد نظامی (انگ.) Military confrontation جنگ فرسایشی (انگ.) The war of attritionیا The attrition war زرادخانه اتمی (انگ.) Nuclear arsenal از این قبیل است: ستون منظم، تخلیه ی سرزمین های اشغالی، برطرف كردن محاصره، فشار نظامی، ستون های مسلح، شكست قطعی، افسر جزء، زیر دریایی، موشك اتمی، موشك زمین به زمین، موشك هوابرد، منطقه ی بیطرف، آماده باش، آماده باش نظامی، نقشه ی جنگی، منابع نظامی و بسیاری دیگر. اصطلاح های حقوقی: شریك جرم (انگ.) The party of the crime اقدام غیر قانونی (انگ.) The illegal procedure جریان محاكمه (انگ.) The trial run حقوق قانونی (انگ.) The legitimate rights حكم تعلیق (انگ.) stay order یا Suspension order اصطلاح های اقتصادی ترجمهای: بازار آزاد (انگ.) Free market سیاست پولی (انگ.) Monetary policy كمك مالی (انگ.) Financial help بحران اقتصادی (انگ.) Economic crisis بانك بازرگانی (انگ.) Bank of commerce سطح زندگی (انگ.) The standaed of living یا The living standard تعادل پرداخت ها (تراز پرداختی) = (انگ.) The balance of payment حساب پسانداز (انگ.) The savings account سال مالی (انگ.) The fiscal year سود خالص (انگ.) Net worth كنترل قیمت ها (انگ.) The prices control ارزش اضافی (انگ.) Surplus value چند اصطلاح سیاسی ترجمه ای كه در روزنامههای فارسی فراوان به كار میرود: صلح میان ملت ها (انگ.) The peace among nations همزیستی مسالمتآمیز (فر.) Coexistence pacifique (انگ.) Peaceful coexistence راستگرا ـ دست راستی (انگ.) Rightist چپگرا ـ دست چپی (انگ.) Leftist جناح راست (انگ.) Right wing جناح چپ (انگ.) Left wing جبهه ی آزادی (انگ.) The liberation front زندانی سیاسی (انگ.) Political prisoner كشورهای غیر متعهد (انگ.) Nonaligned naions جنبش تجزیه طلب (۱) The secessionist movement دولت ائتلافی (انگ.) Coalition government دستههای شورشی (انگ.) Rebel troops مصالح ملی (انگ.) National interest اعتصاب عمومی (انگ.) the general strike شكستن اعتصاب (انگ.) Break the strike رأی مخفی (انگ.) Close vote محافل اجتماعی (فر.) Les milieux sociavx قدرت های بزرگ، ابر قدرت ها (فر.) Des grandes puissances رو بنا (انگ.) Super structure مبارزه طبقاتی (انگ.) Class struggle نیروهای ترقیخواه (انگ.) Progressive forces طبقات استثمارگر (انگ.) Exploiting classes امپریالیسم بریتانیا (انگ.) British imperialism اردوی كار (انگ.) Labor camp محافل ارتجاع امپریالیستی (انگ.) Circles of imperialist reaction صدور انقلاب (انگ.) Exporing revolution روزنامه ی زیرزمینی (انگ.) Under ground journal ضد انقلابی (انگ.) Counter revolutionary شعور طبقاتی (انگ.) Class consciousness ماتریالیسم تاریخی (انگ.) Historical materrialism ماتریالیسم دیالكتیك (انگ.) Dialectical materrialism طبقه ی حاكم (فر.) La class dirigeante (انگ.) The ruling class و از این قبیلاند: از دست دادن استقلال، پس از انقلاب، پشتیبانی عمومی، برادری برابری آزادی، اصلاحات اجتماعی، پیروزی انتخابانی، لغو امتیازات، خیانت به میهن، خودمختاری و صدها اصطلاح دیگر. اصطلاح های جغرافیایی: دریای سرخ (انگ.) Red sea مدار زمین (انگ.) Earth orbit قرار دادن ماهواره در مدار زمین (انگ.) To put satellite into earth orbit خاورمیانه (فر.) Moyen orient(انگ.) Middle east خاور دور (فر.) Extreme orient (انگ.) Far east خاور نزدیك (فر.) Proche orient(انگ.) Near east اتحاد جماهیر شوروی (انگ.) The union of socialist soviet republics اتحاد شوروی (فر.) Union sovietique(انگ.) The soviet union دماغه ی امید نیك (انگ.) Cape of good hope کشورهای مشترك المنافع (انگ.) Common wealth countries ماوراء قفقاز (انگ.) Trans – caucasia و از این قبیل است: آمریكای شمالی، آمریكای جنوبی، آسیای جنوب شرقی، آمریكای مركزی، اقیانوس اطلس، اقیانوس هند، اقیانوس كبیر، اقیانوس آرام، قطب شمال، قطب جنوب و ده ها مانند آن. اصطلاح های تاریخی: جنگ استقلال (در آمریكا) war of independence جنگ جهانی (فر.) La guerre mondiale(انگ.) World war جنگ جهانی دوم (فر.) La seconde guerre mondiale جنگ جهانی اول (فر.) La première guerre mondiale (انگ.) The first world war جنگ داخلی (فر.) La gurre civile (انگ.) The civil war دهه ی اخیر (انگ.) Last decade در سال های اخیر (انگ.) In recent years سوابق تاریخی (انگ.) Historical precedents دو سده ی اول میلادی (انگ.) The first two Christian canturies دوره ی هخامنشی (انگ.) The Achemenian period نیمه ی اول سده ی هفدهم (فر.) La première moitiè du XVlle siècle شخصیت تاریخی (فر.) Personnage historique افتخارات ملی (فر.) Les glories nationles موقعیت تاریخی (فر.) La situation historique سرباز گمنام (فر.) Le slodat inconnu(انگ.) The unkown soldier قبر سرباز گمنام (فر.) Le tombeau du soldat inconnu ۵- بسیاری از تعبیر ها و اصطلاح های ترجمه ای كه از غرب آمدهاند اختصاص به علم و فن خاصی ندارند و در هیچ فرهنگ اصطلاحی نیز دیده نمیشوند. نگارنده هزاران برگه از این گونه اصطلاح ها را گردآوری كرده است. البته اهمیت این ها بیش از اصطلاح ها علمی و فنی است، زیرا آن ها را میتوان در کتاب های تخصصی هم یافت، اما این ها چنین نیستند. اکنون چند نمونه از این اصطلاح ها: پاسخ مناسب (انگ.) suitable reply آینده ی نزدیك (انگ.) The near future سطوح مختلف (انگ.) Different levels در تمام سطوح (انگ.) At all levels آرامش روحی (انگ.) The peace of mind احساس اطمینان كردن (انگ.) To feel sure تحت مطالعه (انگ.) Under study در درجه ی دوم (فر.) lieu En second معنی محدود (فر.) Le sens étreint یا Le sens limité معنی وسیع (فر.) Le sens etendu و بسیاری از گروه های فعلی و اضافی ترجمه ای كه در این مقاله به آن ها اشاره كردهایم، از این قبیلاند. مانند: اظهار امیدواری كردن، ابراز احساسات كردن، ابراز یأس كردن، ابراز اشتیاق كردن و صدها مانند آن. ٦- برخی از جملههایی كه امروز به كار میروند، به نظر میرسد از فرنگی ترجمه شده باشند: من یك پیشنهاد دارم (انگ.) I have an idea خطر از سر ما گذشته است (انگ.) The danger is past خالی از فایده نیست (فر.) Aussi n’est-il pas inutile واضح است كه / بدیهی است كه (فر.) Il est clair que (انگ.) It is clear that این کاملن طبیعی است (انگ.) That is quite natural مانعی نیست / هیچ مانعی ندارد (انگ.) There is no obstacle to this شما اجازه دارید / شما مجازید (انگ.) You are allowed مدركی وجود نداشت (انگ.) No evidence existed هیچ دلیلی در دست ندارد (انگ.) He has no reason وقت او محدود است (انگ.) His time is limited همان گونه كه گفتیم (انگ.) As we have said چه كاری برای شما میتوانم آنجام دهم (انگ.) What can I do for you از او اثری در دست نیست / از او اثری پیدا نشده است (انگ.) No trace of him has been found فقط یك موضوع هست/ فقط یك چیز وجود دارد / تنها یك چیز باقی میماند (انگ.) There is just one thing اگر درست به خاطر بیاوریم (انگ.) If I remember correctly به خاطر نمیآورم / به یاد نمیآورم (كه فارسی اصل آن «یادم نیست» و «فراموش كردهام» است): (انگ.) I don’t remember نشان دهنده ی این است كه ...(انگ.) It is indicative of the productivity of this verb در وضعیت خوبی است. (انگ.) It is in good condition وقت من اشغال شده است. (انگ.) My time is occupied این كار وقت زیادی میگیرد. (انگ.) It takes a lot of time ۷- مجازها و تعبیر های ادبی ترجمه ای: بسیاری از تعبیر های ادبی جنبه ی مجازی و استعاری و ادبی دارند و ورود آن ها به زبان ما موجب غنی شدن جنبههای ادبی زبان فارسی نیز شده است؛ از این قبیلاند: چهره ی آینده (انگ.) The face of future موج نفرت و اعتراض (انگ.) The wave of indignation and disgust چرخ تاریخ (انگ.) The wheel of history در هم شكستن تظاهرات (انگ.) To break up the demonstration از مجراهای سیاسی (انگ.) Through diplomatic channels صفوف مردم (انگ.) People ranks غولآسا (انگ.) Giantic علاقه ی عمیق (انگ.) Deep interest روابط گرم (انگ.) Warm relation غوطهور شدن در بحرانی جدی (انگ.) To be plunged into a serious crisis آتش گشودن (انگ.) To open fire حكومت وحشت (انگ.) A regime of terror مرگ افتخارآمیز (انگ.) The glorious death بزرگترین شاهكار طبیعت (انگ.) Nature’s greatest masterpiece تعادل وحشت (انگ.) The balance of terror فكر باز (انگ.) Open mind صحنه ی جهانی (انگ.) The world scene تغذیه ی روح (فر.) Nourrir votre esprit لیست سیاه (فر.) La liste noire سده ی طلایی (فر.) Siecle d’or ضربه ی نهایی (فر.) Un coup fatal عشق آتشین (فر.) Passion ardente احساسات جریحهدار شده (فر.) Sensiblitè blessè بیدار كردن احساسات (فر.) Eveiller un sentiment چهره ی انسانی (فر.) Figure humaine روح زمان (فر.) L’esprit du temps خاطرهانگیز (انگ.) Monumental صبح امید (فر.) L’aube de l’esperance صحنه نبرد (انگ.) The scene of battle موج اعتراض (انگ.) The wave of denunciation زانو زدن در مقابل (تسلیم شدن) (انگ.) To kneel before و از این قبیلاند: مثل قارچ روییدن، در نطفه خفه شدن، شكستن بنبست، شكستن سكوت، جناح راست، جناح چپ، روح پیمان، كلید پیروزی، در پشت صحنه، زندگی سیاسی، زندگی علمی، نامه ی سرگشاده، به دیدار مرگ شتافتن، انفجار جمعیت، حقیقت وحشتناك، روشن كردن افكار، احساس امنیت، موسیقی ملایم، خواب طلایی، موج اعتصاب، حوادث قهرمانی و صدها مانند آن. دنباله دارد . . . (پایان بخش دوم)
|