![]() |
ګنجشک خداوند - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: ګنجشک خداوند (/showthread.php?tid=1574) |
ګنجشک خداوند - FARID.SHOMPET - 01-01-2012 روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت. فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت : می آید ، من تنها گوشی هستم كه غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام كه دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشك روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشك هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : " با من بگو از انچه سنگینی سینه توست ." دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ![]() گنجشك گفت : " لانه كوچكی داشتم ، ارامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی كسی ام ، تو همان را هم از من گرفتی ، این توفان بی موقع چه بود ؟ چه می خواستی از لانه محقرم كجای دنیا را گرفته بود ؟ و سنگینی بغضی راه بر كلامش بست. سكوتی در عرش طنین انداز شد . فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت: " ماری در راه لانه ات بود . خواب بودی . باد را گفتم تا لانه ات را واژگون كند. آنگاه تو از كمین مار پر گشودی . گنجشك خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت : و چه بسیار بلاها كه به واسطه محبتم از تو دور كردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. اشك در دیدگان گنجشك نشسته بود . ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملكوت خدا را پر كرد. منبع: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. http://postman13.mihanblog.com/post/1105 RE: ګنجشک خداوند - Armina - 12-12-2012 آهای فلانی... میخواهــ ی در بآره ام قضاوتــ کنــ ی....! اینکــهـ چهـ بودـــم ....؟! اینکـهـ چهـ شدمــــــــ .....؟! اول کفشــ هـآیم رآ بــپـــوـش ... رآهــَم رآ قدمــ بزن ... دَرد هآیمــَم را بکـــش .... بعــد قــضآوَتــــ کــــن ........!!! RE: ګنجشک خداوند - Saryna - only - 12-12-2012 چه کسی می داند که عزای بودن و نداشتن را سیاه باید پوشید یا سپید ؟ چه کسی می داند من چرا حالم از هرچه دوست داشتن است به هم می خورد ؟ چه کسی می داند من با این درد که نمی کُشد اما دیوانه ام می کند چه کار کنم ؟ چه کسی می داند ....؟!!! . . من که هیچ نمی دانم هیچ RE: ګنجشک خداوند - Armina - 12-12-2012 بـــــــدترین کـــــــارــے که یه نفــــــر مــــے تــــــونه با دلــــــتــ بکنــــــه اینــــــــه کــــــــه باعــــــــثــ بشــــــه . . . دیگـــــــــه ذوق نکنــــــے از بــــــودن هیچـــــــکس . . RE: ګنجشک خداوند - Apathetic - 20-12-2012 نه کسی از سر بیوفائی ما را به جانب تنهائی سوق داد نه کسی به قصد دشمنی نانی را از ما ربود نه برادرانمان از روی حسد ما را به چائی افکندند نه خدا نفرین کرد مارا و نه روزگار وا گذاشت مارا به خود آنچه دیده ایم، همانیست که خود بر خود کرده ایم!! RE: ګنجشک خداوند - Armina - 22-12-2012 سراغم نیا میخواهم بخوابم... از اینکه هر بار اومدی ، بیخوابم کردی و رفتی از دستت بخدا شکایت کردم دیگر نیا ... چون اینبار دیازپام با دوز بالا خورده ام... RE: ګنجشک خداوند - frozen✘girl - 23-12-2012 تو باختی؛ چون کسی را از دست دادی که دوستت داشت؛ من بردم؛ چون کسی را از دست دادم که دوستم نداشت ... RE: ګنجشک خداوند - Armina - 23-12-2012 خود را محکوم می کنم به تنهایی ها... به بریدن ها... باز می گردم با قلبی مصادره شده... و اشک هایی تاریخ مصرف گذشته ... و احساسی که رودست خورده !... وقتی که ریشه اعتمادم از تو سست می شود ... می گذرم صدایم را زیر زبانم گاز می گیرم و بغضم را پشت قلبم چاقو می زنم. سایه ات پشت سایه ام تکرار می شود و از سایه ام رد می شود سایه هایتان.... RE: ګنجشک خداوند - Apathetic - 01-01-2013 هر شب پشت شیشه سر میذارم و برای خوشبخدیت با عشق جدیدت برات دعا میکنم ... RE: ګنجشک خداوند - serpico - 02-01-2013 کاش همه می فهمیدند که دل بستن به کلاغی که دل دارد، بهتر از دل باختن به طاووسی است که فقط ظاهر خوشگل دارد.. |