انجمن های تخصصی  فلش خور
خاطرات سربازی من(hidden ninja) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+--- موضوع: خاطرات سربازی من(hidden ninja) (/showthread.php?tid=166518)

صفحه‌ها: 1 2 3


خاطرات سربازی من(hidden ninja) - hidden ninja - 30-08-2014

جمعه شب فلش خور بودم کلا نه نفر بودیم که کادر نبودیم و باید از پادگان هشت هزار متری مراقبت میکردیم
باید حدااقل 15 نفر میبودیم ولی خب نبودیم
پای میز کامپیوتر بودم که
یه دفعه صدای داد اومد
اسلحه رو برداشتم دوویدم بیرون
دیدم یکی از بچه ها غش کرده همون وقت دیدم یه چیزی تو تاریکی برق میزنه
خودمم ترسیدم
رفتم طرفش ایست دادم
چه یه گربه چشاش تو تاریکی روشنه!!!!

دیشب سخت ترین شب عمرم بود
تا اخر عمرم یادم نمیره
تا صب با سه تا پسر دیگه به 6 تا نگهبان سر میزدیم که خوابشون نبره....
پسره به هوش اومد گفتم گربه بود چرا ترسیدی
گفت صدای خش خش اومد دیدم یه چیزی نگام میکنه
اومد طرفم
ماشه رو چکوندم
ولی گلنگدنو نکشیده بودم غش کردم
تا شیش صبح زبونش بند اومده بود

اینم برا زمستون پارساله
وقتی اموزشی تکاوری بودیم...
میرفتیم تو آب سرد شنا کنیم
چون دستور بود
میرفتیم تنگه واشی که تو آب صفر درجه شنا کنیم
اینقدر سرد بود که این شعرو میخوندیم
یکی میگفت برفه
بقیه باید به وزن برف یه حرف میگفتن این شعرو میخوندیم
برفه
سرده
سرده
برفه
مرده
نرده
نرده
سرده
.....
اینقدر این شعرو با اهنگ خاصه خودش میخوندیم که سرمای آب از یادمون بره
شاید شعرش بی معنی باشه ولی تو اون سرما به شدت گرممون میکرد
وقتی از آب میومدیم بیرون پاهامون سر شده بود

اینم برا همون روزاست
تو لشکرک تهران
تکاوری

من باید 4 ساعت تو دل شب تو کوه نگهبانی میدادم از دیوار شمالی پادگان لشکرک
تا کمر برف بود
اسلحه هامون هم تیر نداره که...
صدای گرگ میومد
خیلی ترسیدم
سریع بیسیم دادم اینجا گرگ هست
دو تا افسر با اسلحه اومدن
همون موقع صداشون قطع شد
ابروم رفت
لا مصبا میخواستن اضافه خدمت بدن برا چی تو سرما مارو کشوندی اینجا.....

این بود تا اینجا
ببینیم فردا پس فردا تو پادگان ما چی میگذره
اره ما تو پادگان اینترنت داریم چون بورسیه تحصیلی داریم
پس نپرسید.....


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - an idiot - 30-08-2014

آب 0 درجه؟؟؟؟!!!
یا حضرت گوجه!!!
سربازیم عالمی داره ها
خاطراتتو نمینویسی؟تو دفتر؟
بعد که بابابزرگ شدی میدی نوه هات بخونن
خیلی صفا داره


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - پرستو14 - 30-08-2014

بد نبود


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - hidden ninja - 30-08-2014

شاید کتاب نوشتم.....


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - mohsenniceboy - 30-08-2014

پ کانتر بازی کردن بدرد میخوره.وقتی مثه جن یکی میپره جلوت.
حداقل با دیدن گربه غش نمی کنی!!Big Grin


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - saharsa - 30-08-2014

دوران خوبیه!


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - hidden ninja - 30-08-2014

محسن رفیقم غش کرد
اخه تاریکه
تاریک
میگن پول برق میاد
چراغای محوطه یکی در میون خاموشه
ادم جلو پاشو به زور میبینه


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - باربی خانوم - 30-08-2014

عجب دورانی بود واستون..یادداشتشون کنBlush


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - P.K.2 - 30-08-2014

رضا من خودم میاد پرتت میکنم پایین به خدا شده تا شیراز میدوم میام :|


RE: خاطرات سربازی من(hidden ninja) - باربی خانوم - 30-08-2014

ههههههههههههههههههههههههههBig Grin

Heart