مادر شهید(داستان) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: مادر شهید(داستان) (/showthread.php?tid=170510) |
مادر شهید(داستان) - ຖēŞค๑໓ - 08-09-2014 به نام خدا سلام . . زن دیگر پیر شده بود ولی هنوز عادت داشت قبل از غروب ، در خانه را باز کند و نگاهش را به ته کوچه بیندازد. همسایه ها دیگر عادت داشتند ، می دانستند هرچه به پیرزن بگویند پسرش بر نمی گردد باور نمی کند. آن روز پیرزن در خانه را باز کرد ، پسرش را دید، لبخندی زد و با او رفت ؛ فردا صبح همسایه ها جنازه پیرزن را در کوچه ی شهید تشییع کردند… RE: مادر شهید(داستان) - saba 3 - 08-09-2014 به سلامتی تمام اونایی که برای کشورشون خون دادند جون دادند . به سلامتی اونایی که تو جنگ عزیزاشونو از دس دادند مرسی گلم عالی بود . RE: مادر شهید(داستان) - negin2000 - 08-09-2014 RE: مادر شهید(داستان) - reza9 - 04-10-2014 :cool::cool: خدا همشونو رحمت کنه امین |