![]() |
آیا اعتقاد به رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: آیا اعتقاد به رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب (/showthread.php?tid=171130) |
آیا اعتقاد به رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب - ( lιεβ ) - 09-09-2014 آيا اعتقاد به رجعت از اصول دين است يا اصول مذهب ؟ قبل از پاسخ دادن به اين سؤ ال لازم است نخست تصوير روشنى از دو واژه اصول دين و اصول مذهب به دست آوريم . همانطور كه مى دانيم دين در يك تقسيم بندى به اصول دين و فروع دين تقسيم مى شود و منظور از اصول دين در اين تقسيم ، هر گونه اعتقاد معتبر دينى است كه مربوط به بينش و شناخت خدا و جهان و انسان مى شود و منظور از فروع دين احكام عملى است كه وظايف فردى و اجتماعى پيروان آن دين را بيان مى كند . به عبارت ديگر منظور از اصول دين ، اساسى ترين و زير بنايى ترين امور اعتقادى است ، در مقابل ساير امور اعتقادى كه نسبت به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارتند از: « توحيد ، نبوت ، معاد كه اديان الهى در سه اصل فوق مشتركند » و اين اصول در حقيقت پاسخى به روشن ترين سؤ الات فكرى انسانند و طبيعى است كه انكار هر يك از اين سه اصل موجب خروج از دين و اثبات كفر است. اما اصول مذهب عبارت از اين است كه گاهى پيروان يك مكتب در اصول بنيادى دين با يكديگر مشتركند ، برداشتها و تلقيات مختلفى از دستورات و پيامهاى دينى دارند كه موجب پيدايش روشهاى مختلفى در دين مى شود. اين برداشتها و طرز تفكر خاص از مكتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراك - اصول مذهب مى گويند. عدم اعتقاد به اين اصول موجب خروج از دين نمى شود، بلكه موجب خروج از آن طرز تفكر و برداشت خاص مى شود، مثل اعتقاد به عدل و امامت كه عدل از امور اعتقادى تابع توحيد و امامت تابع نبوت است . از اين روست كه مى بينيم مذاهب مختلفى همچون شيعه و سنى پديد آمده كه هر كدام طرز تفكر خاصى نسبت به امامت دارند. اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب كفر و خروج از دين نمى باشد، بلكه از اصول مذهب اماميه است ، بطورى كه اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و كافران به دنيا پيش از قيامت ضرورى است . هر چند كه باور داشتن به جزئيات مسائلى كه در رجعت اتفاق مى افتد لازم و ضرورى نيست . به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است . مرحوم « شبر » در اين باره مى گويد : اصل رجعت حق است و شبهه اى در آن نيست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شيعيان مى شود. چر كه رجعت از امور ضرورى مذهب شيعه بوده رواياتى كه در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است ، از جهت تعداد و نيز صحت مدارك وضوح دلالت ، افزونتر از روايات رجعت نيست . با آنكه اعتقاد به صراط و ميزان و آنها ضرورى است ، اما بايد توجه داشت كه اختلاف و بينشهاى متفاوت در جزئيات مسأله رجعت ، ضررى به اصل آن نمى زند، همانطور كه برداشتهاى متفاوت در ويژگيهای صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نمى سازد. آنگاه ايشان ادامه مى دهند كه ايمان به رجعت بطور كلى واجب و لازم است . نتيجه آنكه مسأله رجعت از ضروريات مذهب و مكتب تشيع است كه اعتقاد به آن ضرورى است ، هرچند اعتقاد به جزئيات مانند اينكه چه كسانى رجعت مى كنند و يا زمان آن چه موقعى است و... لازم نيست . نويسنده كتاب « الشيعه و الرجعه » گويا در صدد است با استناد به يك حديث ، كفر كسانى را كه اعتقاد به رجعت ندارد ثابت كند، ايشان نخست اين آيه را مطرح مى كند : « فالذين لا يومنون بالا خرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون » یعنی آنان كه به آخرت ايمان ندارد دلهايشان انكار كند و خود كبر فروشند. آنگاه در تفسير و تبيين اين آيه ، حديثى را از امام باقر عليه السلام نقل مى كند كه فرمودند: « فى قوله الذين لا يومنون بالاخرة يعنى انهم لا يومنون بالرجعة انها حق قلوبهم منكرة يعنى انها كافرة و هم مستكبرون » یعنی اين سخن خداوند است آنان كه به آخرت ايمان ندارند يعنى اينكه آنها به حقانيت رجعت ايمان ندارد و اينكه مى فرمايد دلهايشان انكار كند يعنى اينكه دلهايشان به كفر گراييده و خود كبر فروشنده . وى در فهرست كتاب ، مطلب را چنين عنوان مى كند : معتقد نبودن به رجعت كفر است . آنگاه در جايگاه بحث ياد شده ، به آن حديث استناد مى كند، چنانچه منظور ايشان آن است كه معتقد نبودن به رجعت ، مستلزم كفر است و همتراز با توحيد و نبوت و معاد، مى بايست به رجعت نيز معتقد بود، با توجه به بيانات گذشته اشتباه آن روشن است ، ولى چنانچه منظور آن باشد كسانى كه قلوب آنها كافر است ، از پذيرفتن رجعت سرباز مى زنند يعنى قبل از عدم اعتقاد به رجعت ، صفت كفر را داشته اند و اين كفر مانع پذيرش رجعت شده است ، نه اينكه با عدم اعتقاد به رجعت كافر شده اند، اين حرف قابل قبول است و در حقيقت حديث به ريشه روانى عدم پذيرش رجعت اشاره دارد. احتمال ديگرى در معناى حديث است كه دقيق تر به نظر مى رسد و آن اينكه منظور از اينكه قلوب آنها كافر است اين نيست كه آنها مثل كفار هستند و احكام كفار بر آنها مترتب مى شود، بلكه بدين معناست كه قلوب آنها در اثر عدم پذيرش رجعت به كفر متمايل شده نه اينكه واقعاً كافر شده اند RE: آیا اعتقاد به رجعت از اصول دین است یا اصول مذهب - koorosh-joon - 09-09-2014 ممنون.سپاس |