انجمن های تخصصی  فلش خور
قصه باور باباطاهر - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: قصه باور باباطاهر (/showthread.php?tid=177297)



قصه باور باباطاهر - m.j.2013 - 23-09-2014

طاهر چوپانی ساده بود که در دهی زندگی می کرد روزی او از چراع برگشت در راه جوانی دید که اوای خوشی را می سرود از او پرسید تو چه کاره ای؟؟ 
جوانک گفت شاعر. 
چگونه شاعر شدی؟
جوانک طاهر ساده رو برانداز کرد و گفت در کوهی که بره های خود را اب میدهی یخ ان را بشکن غسل برای شاعر شدن کن!!
.
.
.
.
6ماه بعد
.
.
.
.
طاهر این کار را کرد و به ده برگشت مردم خنده کنان طاهر را مسخره می کردند پس از ان کدخدا گفت طاهر چه شده ؟؟؟
وی ماجرا را گفت 
کدخدا نیز برای خنداندن مردم گفت شعرت را بگو 
طاهر سرود (ی چیزی شبیه این)
نصیب کس مبو درد دل مو             که بسیاره غم بی‌حاصل مو
کسی بو از غم و دردم خبردار              که دارد مشکلی چون مشکل مو
کدخدا متعجب گفت مردم طاهر شاعر شده مردم هر که به فکر ایندگان است شعر های او را بنویسد



RE: قصه باور باباطاهر - mahru - 23-09-2014

جالب بود