گرنهی لب برلب من مست شوی(مولانا) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: گرنهی لب برلب من مست شوی(مولانا) (/showthread.php?tid=184020) |
گرنهی لب برلب من مست شوی(مولانا) - ._NeGiX_. - 15-10-2014 دل چه خوردهست عجب دوش که من مخمورم یا نمکدان کی دیدهست که من در شورم هر چه امروز بریزم شکنم تاوان نیست هر چه امروز بگویم بکنم معذورم بوی جان هر نفسی از لب من می آید تا شکایت نکند جان که ز جانان دورم گر نهی لب بر لب من مست شوی آزمون کن که نه کمتر ز می انگورم ساقیا آب درانداز مرا تا گردن زانک اندیشه چو زنبور بود من عورم شب گه خواب از این خرقه برون می آیم صبح بیدار شوم باز در او محشورم هین که دجال بیامد بگشا راه مسیح هین که شد روز قیامت بزن آن ناقورم گر به هوش است خرد رو جگرش را خون کن ور نه پارهست دلم پاره کن از ساطورم باده آمد که مرا بیهده بر باد دهد ساقی آمد به خرابی تن معمورم روز و شب حامل می گشته که گویی قدحم بیکمر چست میان بسته که گویی مورم سوی خم آمده ساغر که بکن تیمارم خم سر خویش گرفتهست که من رنجورم ما همه پرده دریده طلب می رفته می نشسته به بن خم که چه من مستورم تو که مست عنبی دور شو از مجلس ما که دلت را ز جهان سرد کند کافورم چون تنم را بخورد خاک لحد چون جرعه بر سر چرخ جهد جان که نه جسمم نورم نیم آن شاه که از تخت به تابوت روم خالدین ابدا شد رقم منشورم اگر آمیختهام هم ز فرح ممزوجم وگر آویختهام هم رسن منصورم جام فرعون نگیرم که دهان گنده کند جان موسی است روان در تن همچون طورم هله خاموش که سرمست خموش اولیتر من فغان را چه کنم نی ز لبش مهجورم شمس تبریز که مشهورتر از خورشید است من که همسایه شمسم چو قمر مشهورم |