![]() |
مؤمنان و ضرورت پرهیز از هوس خدایی - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: مؤمنان و ضرورت پرهیز از هوس خدایی (/showthread.php?tid=186082) |
مؤمنان و ضرورت پرهیز از هوس خدایی - bOoOoOy - 23-10-2014 می دانیم که بزرگترین گناهان و سرچشمه ی بدی ها یکی انکار خالق یا شریک سازی برای اوست و دیگری هوس نفس برای خدایی کردن؛ البته این هر دو عملاً در جامعه ی بشر روی داده و در تاریخ دین سابقه دارند.چنان که به عنوان نمونه، فرعون هوس و ادّعای خدایی کرد و گفت:« ما عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إلهٍ غَیری»(قصص:۳۸) یعنی خدایی جز خودم برایتان سراغ ندارم. در جایی دیگر گفت:« أنا رَبُّکُمُ الْأعْلی»(نازعات:۲۴) یعنی منم خدای بزرگتر شما.یا خطاب به موسی گفت: « لَئِنِ اتَّخَذْتَ إلهاً غیری لَأجْعَلَنَّکَ مِنَ الْمَسجونین»(شعرا:۲۹) یعنی: اگر کسی جز من را به خدایی بگیری، قطعاً تو را زندانی خواهم کرد. روش حکومت او نیز خوارداشت مردم و سوء استفاده از ضعف و نیازمندی آنان برای تحمیل افکار و قدرت خود بود: « إسْتَخَفَّ قومَهُ فَأطاعوه»(زخرف:۵۴) یعنی: ملتش را نوکرصفت و خوارساخت؛ در نتیجه آنان از او فرمان بردند. ابلیس نیز هوس خدایی کردن و فرمان راندن در سر دارد و می خواهد که به جای الله، او اطاعت و عبادت شود و همواره در تلاش است مردم را چنان فریفته و غافل سازد که امکانات،اعضا و استعدادهای خود را مطابق میل او و به سود او به کار گیرند نه مطابق رهنمود یزدان و برای رضای او. این خصلتی که در فرعون و ابلیس هست،زهری قاتل و محصول مُنتها درجه ی جهل و ظلم است و ریشه در فساد و سیاهی درون دارد؛البته این خصلت نه فقط در کلّه ی کبرآلود آن دو، بلکه دست کم بخشی از آن در وجود سایر انسان ها و جنّیان نیزهست و اگر کریم دستگیر، دست بنده را نگیرد و او را به راه نیاورد،او نیز در حدّ امکان به بیماری فرعون و ابلیس، مبتلا و به سوی سرنوشت آن دو رهسپارخواهد شد؛چنان که یکی از عرفا گفته است:« ما مِنْ نَفْسٍ إلا و فیها ما فی نفسِ فرعون؛غَیرَ أنَّ فرعون قَدَرَ فَأَظْهَرَ و غَیرَهُ عَجَزَ فَأضْمَرَ»:در هر نفسی خصلت فرعونی هست؛تفاوت در این است که او مجال یافت و آن را آشکار ساخت ولی دیگری مجال مناسب نیافت و آن را پوشاند.به تعبیر مولوی رومی:نفست اژدرهاست او کی مرده است/از غم بی آلتی افسرده است! مؤید این نظر آن است که هر کس با خودکاوی و ملاحظه یا مطالعه ی رفتار دیگران، به روشنی در خواهد یافت که افراد عمدتاً و بلکه همگی در حدّ توان خویش، طالب ریاست و فرمانروایی بر دیگران هستند.زیرا نفس بشر سرشار از برتری طلبی و ریاست خواهی در حوزه ی امکان خویش است.شاهدْ آن که می بینیم هر شخص،دوستدار موافقان هوس های خویش و دشمن مخالفان خواهش های خویش است و تعیین کننده ی نوع ارتباطاتش و به تعبیر دینی ،خدای او در این حب و بغض ها چیزی نیست جز خواهش های نفسانی:«أرَأیتَ مَنِ إتَّخَذَ إلهَهُ هواه»(فرقان:۴۳)یعنی ندیده ای که برخی کسان خواهش نفس خود را خدای خویش ساخته اند؟! آری اینان در پی آنند که حتّی الامکان فرمان همایونی ایشان اطاعت شود ، امّا دریغا فقدان شرایط و امکانات توان این را از آنان ستانده است که به سان فرعون بانگ خدایی برآورند و دست طمع در ردای الوهیت آویزند!این دست افراد گو این که به قبول خالق تظاهر می کنند امّا اگر دعوتگری آنان را به عبادت او ، که مستلزم ترک خودپرستی است،فراخواند به داعی آن خوی ارباب گونه ، چنان که فرعون با حضرت موسی در آویخت، با او به ستیز و مقاومت بر می خیزند. البته بیشترین اشخاص که بهره ای از خردمندی و ایمان دارند،تا بدین حد پیش نمی روند؛ بلکه در دایره ی توان خویش، علائمی از این خوی خفته یا ضعیف شده را بروز می دهند؛مثلاً اگر فردی مدیر یا فرمانروایی مسلمان است،توقّع دارد که در اغراض و انتظارات خلاف آموزه ها و احکام دینی نیز اطاعت شود؛یا این که موافقان اغراض خویش را از مخالفان آنها، عزیزتر و بهره مندتر می دارد که البته این نوع رفتارها نیز زاده ی همان خوی فرعونی و دیگر تکذیب کنندگان انبیاست.یا اگر از علمای شریعت یا شیوخ طریقت است،موافقان خویش را از موافقان همتایان خویش،حتّی اگر یک قرآن و یک قبله و یک شیوه ی عبادت هم داشته باشند،بیشتر دوست می دارد و کسانی را که با قبول نظرات و اقتدا به او، او را حرمت می نهند،بیشتر از دیگر مسلمانان متعهد می نوازد و گاه حتّی بر اثر برتری طلبی و حسادت،همتای خویش و پیروانش را دشمن می دارد؛همچون یهودیان که در زمان بعثت حضرت محمد(ص) به رغم تشابه رسالت و پیام او با پیام موسی،از سر حسادت و غرور او را انکار کردند! همین شدّت ایمان سوزی و خطرخیزی ریاست طلبی است که خدای متعال،پرهیز از آن را شرط ورود به بهشت قرار داده است:« تِلْکَ الدّارُ الآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یریدون عُلَوّاً فِی الأرْضِ ولا فساداً »(قصص:۸۳)یعنی:آن سرای آخرت را ویژه ی کسانی ساخته ایم که در دنیا برتری طلب و خواستار فساد نباشند. خدای متعال،بندگانش را خلق فرموده تا منحصراً او را بندگی کنند و او را ذکر و شکر کنند و پیامبرانش را با ارمغان وحی به میان مردم فرستاده تا او را موحّدانه عبادت کنند و همه، خدا را فرمان برند و قانون او از هر قانونی بالاتر باشد ![]() باری هر کس در پی آن باشد که به جای الله عبادت و اطاعت شود،حالش همانند حال فرعون است(تشابهت قلوبهم)؛و هر کس در پی آن باشد که او نیز در کنار خدا عبادت و اطاعت شود،در واقع مردم را دعوت کرده است که همراه با خالق همتایانی را به خدایی بگیرند و آنان را همچون او دوست بدارند؛درست برخلاف یزدان پاک که دستور داده است فقط خودش عبادت شود و همه فرمانبر او باشند وو حب و بغض، فقط بر اساس تعالیم او و برای رضای او ورزیده شود و فقط بر او توکّل شود و از غیر او طلب یاری نشود.مؤمن پیرو پیامبران نیز به حکم آیات قرآن و احادیث نبوی،مردم را صرفاً به همان توصیه های پیامبران و به ارجاع امور به همان مراجع مورد پسند ایشان فرامی خواند و هر گاه شخص یا گروهی را یافت که مبلّغ همان پیام و رهرو همان مسیر است،او را دوست می دارد و به یاریش می شتابد و از وصال محبوبش شادمان می شود و هر گاه خیری به مردم رساند، مرادش فقط خشنودی خالق و« إبْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأعلی » است و فوراً به خود یادآوری می کند که خدای منّان بر او منّت نهاده که او را توفیق خیررسانی بخشیده و از مردم آزاری دور داشته است؛یعنی با فراست ایمانی در می یابد که عملش « لله » و « بالله » بوده است؛ یعنی برای خشنودی خدا و با یاری خدا.این مفاهیم آموزنده در سوره ی حمد مندرج است که نیاز مردم به آن بسی بیشتر از نیاز آنان به هر چیز دیگری است و در تورات ، انجیل و قرآن همتایی برایش نمی توان یافت و لذاست که برخلاف دیگر سوره ها ، قرائت آن در همه ی نمازها واجب است.در این سوره آیه ی شریفه ی « إیاکَ نَعْبُدُ و إیاکَ نَسْتَعینُ » هست که مؤمن در پرتو آن می داند که: کارش برای خداست؛چرا که فقط او را می پرستد و توفیق انجام آن از خداست ؛ چرا که فقط اوست که یاری می رساند.در نتیجه از افرادی که خدمتی به آنان می کند،توقّع هیچ پاداش و تشکّری ندارد و به بیانی دیگر، اهل خدمت بی منّت و کنش بی خواهش است؛چرا که او آن خدمت را لله یعنی صرفاً برای رضای خدا انجام داده است و شعارش همواره شعار ابرار است که: « إنّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ الله لا نُریدُ مِنْکُمْ جَزاءاً و لا شُکوراً »(انسان:۱۹) ما صرفاً برای کسب خشنودی خدای متعال به شما خوراک می دهیم و از شما هیچ پاداش و تشکّری نمی خواهیم.براین اساس،مؤمن بر مخدومان خویش هیچ منّتی نمی گذارد و با به رخ کشیدن الطاف خویش،آنان را نمی آزارد؛زیرا می داند که خدا با اعطای توفیق احسان و خدمت به خلق، بر او منّت نهاده و حرکت به سوی نیکی ها و بهشت را برای او آسان کرده است و او در برابر این توفیق،موظّف است آن خدایی را که زمینه ی بهره گیری صالحانه از امکانات و فضیلت انفاق از ثروت،نفوذ یا دانش را برایش فراهم نموده است ، از ژرفای قلب سپاس گوید و جدّاً هوشیار باشد که با منّت نهادن و آزار وطعن،نیکی خود را باطل نسازد.زیرا هستند افرادی که به دیگران خدمت و احسان می کنند بدان امید که بر او منّت گذارند یا در برابر آن،اطاعت و تعظیم شوند و جوانمردی خویش را برای تحقیر یا منقاد ساختن طرف،به رخش می کشند و می گویند:« مگر من فلان کار را برایت نکردم و . . . »!چنین اشخاصی خدا را عبادت نکرده و از او استعانت نجسته اند و لله و بالله نیکی نکرده اند؛بلکه برای رسیدن به نان،نام یا جاه و خلاصه ریاکارانه احسان کرده اند و همه می دانیم که خدای متعال صدقه و خدمات افراد منّت گذار و ریاکار را نمی پذیرد: « یا أیهَا الّذینَ آمَنوا لاتُبْطِلوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ والأذی کالّذی ینْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ و لا یؤمِنُ بالله و الیومِ الآخَر... »(بقره:۲۶۴و۲۶۵)یعنی:ای مؤمنان،مانند کسی که مالش را برای نمایش در میان مردم انفاق می کند، صدقات و حسنات خود را با منّت نهادن و آزار رساندن تباه مسازید . . . یادآوری این نکته لازم است که به قول ابن قیم جوزیه در اواخر کتاب حادی الأرواح إلی بلاد الأفراح تمام پیام دین اسلام و قرآن را می توان در دو اصل خلاصه کرد:اخلاص در طاعت خالق و احسان به مخلوق؛در این جا به خوبی تجلّی این دو اصل را می توان دید:از طرفی خدا که خود طیب است جز عمل طیب و پیراسته از شرک و ریا را نمی پذیرد و از سوی دیگر،حرمت آدمیان در نظر خداوند چنان است که ارتباط با انسان ها از نگاه شریعت، فقط در پرتو سه ضابطه ی عدالت،احسان و ایثار مجاز است و حتّی دین را نیز که،دست کم در نگاه خدا و قرآن، ارزنده ترین دارایی و سرمایه است،نمی توان با اجبار، فریب یا هر روش منافی کرامت انسانی به او رساند ودر بخش مالی نیز،پروردگار عزّت بخش راضی نیست که حتّی در برابرحمایت اقتصادی و اعطای بسته های دلربای اسکناس،حرمت یک انسان شکسته شود:« قَوْلٌ مَعروفٌ و مغفرهٌ خیرٌ مِنْ صدقهٍ یتْبَعُها أذی » (بقره:۲۶۳)یعنی:یک عذرخواهی مؤدبانه و صرف نظر از التماس سائلین، از صدقه ای که طعن و منّت به دنبال داشته باشد، بهتر است! توفیق طاعت خالق و خدمت مخلوق را از خدای منّان خواستاریم. |