انجمن های تخصصی  فلش خور
داستان طنز(جان ما بخونش) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: داستان طنز(جان ما بخونش) (/showthread.php?tid=18676)

صفحه‌ها: 1 2


داستان طنز(جان ما بخونش) - destiny - 23-09-2012

من فصد اهانت ندارم


یک پزشک و یک مهندس در یک مسافرت طولانى هوائى کنار یکدیگر در هواپیما نشسته
بودند.

پزشک رو به مهندس کرد و گفت: مایلى با همدیگر بازى کنیم؟
مهندس که می‌خواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رویش را به طرف پنجره
برگرداند و پتو را روى خودش کشید.... پزشک دوباره گفت: بازى سرگرم‌کننده‌اى
است. من از شما یک سوال می‌پرسم و اگر شما جوابش را نمی‌دانستید ۵ دلار به من
بدهید. بعد شما از من یک سوال می‌کنید و اگر من جوابش را نمی‌دانستم من ۵ دلار
به شما می‌دهم. مهندس مجدداً معذرت خواست و چشمهایش را روى هم گذاشت تا خوابش
ببرد. این بار، پزشک پیشنهاد دیگرى داد.
گفت: خوب، اگر شما سوال مرا جواب ندادید ۵ دلار بدهید ولى اگر من نتوانستم سوال
شما را جواب دهم ٥٠ دلار به شما می‌دهم. این پیشنهاد چرت مهندس را پاره کرد و
رضایت داد که با پزشک بازى کند.
پزشک نخستین سوال را مطرح کرد: «فاصله زمین تا ماه چقدر است؟» مهندس بدون اینکه
کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد.
حالا نوبت خودش بود. مهندس گفت: «آن چیست که وقتى از تپه بالا می‌رود ۳ پا دارد
و وقتى پائین می‌آید ۴ پا؟» پزشک نگاه تعجب آمیزى کرد و سپس به سراغ کامپیوتر
قابل حملش رفت و تمام اطلاعات موجود در آن را مورد جستجو قرار داد. آنگاه از
طریق مودم بیسیم کامپیوترش به اینترنت وصل شد و اطلاعات موجود در کتابخانه
کنگره آمریکا را هم جستجو کرد. باز هم چیز بدرد بخورى پیدا نکرد. سپس براى تمام
همکارانش پست الکترونیک فرستاد و سوال را با آنها در میان گذاشت و با یکى دو
نفر هم گپ زد ولى آنها هم نتوانستند کمکى کنند.
بالاخره بعد از ۳ ساعت، مهندس را از خواب بیدار کرد و ٥٠ دلار به او داد.
مهندس مودبانه ٥٠ دلار را گرفت و رویش را برگرداند تا دوباره بخوابد. پزشک بعد
از کمى مکث، او را تکان داد و گفت: «خوب، جواب سوالت چه بود؟» مهندس دوباره
بدون اینکه کلمه‌اى بر زبان آورد دست در جیبش کرد و ۵ دلار به پزشک داد و رویش
را برگرداند و خوابید

بيچاره دكترها !!!

______________________________________________________________
تنظیم دیش
وسایل لازم:

1- یک عدد نقاله

2- یک عدد مهره نسبتا سنگین

3- 20 سانتی متر نخ ( مثل نخ لباس)


مراحل کار:

خیلی ساده است و شما باید نخ را از سوراخی که در وسط نقاله است عبور دهید و سپس نخ را از وسط مهره هم عبور دهید و نخ را گره بزنید به طوری که اگر نقاله را روی هوا نگه بداریم مهره در هوا معلق بماند.



تعیین ارتفاع:

تعیین ارتفاع با این روش بسیار ساده است.

1- پشت دیش قرار گیرید.

2- نقاله را به طور عمودی مماس با کمر دیش(وسط دیش) قرار داده.

۳ - با بالا و پایین آوردن دیش نخ درجه ای را نشان میدهد که با استفادهاز این درجه ها ما می توانیم ماهواره دلخواه را یکضرب تنظیم کنیم.



درجه های جهت ها:


1- هاتبرد = 35 درجه
2- نیل ست و آتلانتیک برد 3 = 5/15 درجه
3- تل استار 12 = 5/10 درجه
4-عرب ست = 40 درجه
5- ترکست 1 سی = 50 درجه
6- اینتل ست 902 = 52 درجه
7-ال ام آی = 55 درجه
8- ایوتل ست دبلیو 3 = 32 درجه


طریقه نصب :
حالا بعد از این مقدمه نوبت به گرفتن جهت میشود : عزیزان نصب خیلی راحت است البته اگر کمی دقت کنید. اولین کاری که ما برای جهت یابی ترکست - عرب ست - هاتبرد - نیل ست - ایوتل ست -تل استار 12 - ال ام آی - اینتل ست 902 انجام می دهیم یافتن قبله است.
____________________________________________________


پنج آدمخوار به عنوان برنامه نویس در یک شرکت خدمات کامپیوتری استخدام
شدند .هنگام مراسم خوشامد گویی رئیس شرکت گفت:شما همه جزو تیم
ما هستید.شما اینچا حقوق خوبی می گیرید ومی توانید به غذا حوری شرکت
رفته وهر مقدار غذا که دوست داشتید بخورید،بنا بر این فکر کار کنان دیگر را از سر خود بیرون
کنید !
آدمخوارها قول دادند که با کار کنان شرکت کاری نداشته باشند.چهار هفته بعد رئیس شرکت به
آنها سر زد وگفت:"می دانم که شما خیلی سخت کار می کنید.من از همه شما راضی هستم.امّایکی
از نظافت چی های ما ناپدید شده است.کسی از شما میداند که چه اتّفاقی برای او افتاده است؟
"آدمخوارها اضهار بی اطلاعی کردند"بعد از اینکه رئیس شرکت رفت ،رهبر آدمخوارها از بقیه
پرسید:
"کدوم یک از شما نادونا اون نظافت چی رو خورده؟"یکی از آدمخوارها با اکراه دستش را بالا
آورد.رهبر آدمخوارها گفت:"ای احمق!طی این چهار هفته ما مسئولان ومدیران پروژه هارا
می خوردیم وهیچ کس چیزی نمی فهمید وحالا تو اون آقارو خوردی ورئیس فهمید!
از این به بعد لطفاًافرادی را که کار می کنند نخورید!!!
_________________________________________________________
به هزار امید از خانمم می پرسم
از کجا بدونم منو واسه خودم دوست داری؟
برگشته میگه:
قیافه و هیکل که نداری
بچه مایه دارم که نبودی
اخلاقتم که گند دماغه
به جز خودت چیزی واسه دوست داشتن نمی مونه عزیز دلم !

................................................................................​...............
بد‌ترین قسمت توالت فرنگی‌ ؟؟؟؟؟؟؟
اینه وقتی‌ سیفونُ میکِشی به جای این که اقدامی در رابطه با
حذف عامل بیگانه بکنه ،بعد از چرخ چرخ عباسی ،
صاف ذُل میزنه تو چشاتُ میگه: عمو یه دور دیگـــه

................................................................................​..............
یه خانوم همسایه داریم که هر وقت میخواد پارک دوبل کنه
من با نیم کیلو تخمه میشینم تو تراس نیگاش میکنم ...
اصن یه وضعیه هااااااااا

..........................................................
ای همه وجود من
ای کسی که پا گذاشتی رو قلب من
ای کسی که درو بستی به روی من درو باز کن دستم مونده لای در

................................................................................​.......................
یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده
اینه که این آتشنشان های محترم ،
چرا همون طبقه ی اول نمی شینن
که وقتی میخوان برن ماموریت مجبور نشن
از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!

................................................................................​
گرگه در خونه بزبزقندی رو میزنه ؟
شنگول میگه : کیه ؟
گرگه میگه : منم آقا گرگه …
شنگول و منگول و حبه انگور تحت تاثیر صداقتش قرار میگیرن و درو باز میکنن …

................................................................................​................................
میگن واسه کسی بمیر که برات تب کنه ،
الان یه نمه تب دارم ، برنامت چیه ؟

......................................................................
اگه کنترلت رو از دست دادی ، هیچ نگران نباش ، برو یکی دیگه بخر !

................................................................................​...........
دو تا جمله خفن دارم نه حسین پناهی گردن میگیره
نه دکتر شریعتی! 
موندم چیکارش بکنم‎‏؟؟؟؟؟؟‏ ‎

........................................................................
عزیزم چته؟ سردته؟ میخوای بیای بغلم؟ 
.
 .
. 
.
 .
. 
.
 مکالمه دیشب منو بالشم

................................................................................​.....
اصفهونیه
صبح بیدارمیشه مى بینه زنش مرده دادمیزنه
به دخترش میگه:اکرم ننه ات مرده اندازه دو نفر چاى دم کن !

................................................................................​................
دیشب دفترچه قسطامو ورق میزدم تمومی نداره ...
تا آخر عمر بدهکار
........................................................

زنها دو وقت گریه می کنن : ۱ – وقتی فریب می خورن !2 – وقتی می خوان فریب بدن!!

...................................................................
چو هرگز نیابی نشانی ز شوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی.
ستاد تشویق دختران به درس خواندن !
..........................................................................

اگه یه روز صبح خیلی خوشحال از خواب بلند شدی و دیدی
نه غمی ، نه زنی ، نه بدهی ،نه دردی !
بدون دیشب تو خواب مردی !
روحت شاد و یادت گرامی !

نظر بدید


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - saye _ h - 24-09-2012

Jaleb bood vali ghablan shenide boodam
MerciBig Grin


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - mersde13 - 24-09-2012

مرسی هه هه هه ههBig GrinBig GrinBig Grin


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - destiny - 24-09-2012

ممنون از نظرتون


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - Volkan - 24-09-2012

خوب بودن
ادامه بده


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - destiny - 24-09-2012

باشهه


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - ملودی20027 - 24-09-2012

عالیBig Grin25r30


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - Albert wesker - 24-09-2012

ایول با حال بودBig GrinTongueBig GrinBig Grin


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - targol - 24-09-2012

خیلی باحال بودTongueTongueTongueTongueTongueTongue


RE: داستان طنز(جان ما بخونش) - destiny - 25-09-2012

ممنون از نظرتون