![]() |
بدترین سیلی که خوردم....... - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: بدترین سیلی که خوردم....... (/showthread.php?tid=18691) |
بدترین سیلی که خوردم....... - L.A.78 - 24-09-2012 پشت چراغ قرمز تو ماشین داشتم با تلفن حرف میزدم و برای طرفم شاخ و شونه میکشیدم که نابودت میکنم ! به زمین و زمان میکوبمت تا بفهمی با کی در افتادی! زور ندیدی که اینجوری پول مردم رو بالا میکشی و........ خلاصه فریاد میزدم یه دختر بچه یه دسته گل دستش بود و چون قدش به پنجره ی ماشین نمیرسید هی میپرید بالا و میگفت آقا گل ! آقا این گل رو بگیرید.... منم در کمال قدرت و صلابت و در عین حال عصبانیت داشتم داد میزدم و هی هیچی به این بچه ی مزاحم نگفتم ! اما دخترک سمج اینقد بالا پایین پرید که دیگه کاسه ی صبرم لبریز شد و سرمو آوردم از پنجره بیرون و با فریاد گفتم: بچه برو پی کارت ! من گـــل نمیخـــرم ! چرا اینقد پر رویی! شماها کی میخواین یاد بگیرین مزاحم دیگران نشین و.... طفلی دخترک ترسید... کمی عقب رفت ! رنگش پریده بود ! وقتی چشماشو دیدم ناخودآگاه ساکت شدم ! نفهمیدم چرا یک دفعه زبونم بند اومد! البته جواب این سوالو چند ثانیه بعد فهمیدم! ساکت که شدم و دست از قدرت نمایی که برداشتم ، اومد جلو و با ترس گفت : آقا! من گل نمیفروشم! آدامس میفروشم! دوستم که اونور خیابونه گل میفروشه! این گل رو برای شما ازش گرفتم که اینقد ناراحت نباشین! اگه عصبانی بشین قلبتون درد میگیره و مثل بابای من میبرنتون بیمارستان، دخترتون گناه داره... من دیگه واقعا نمیشنیدم! خدایا! چه کردی با من! این فرشته چی میگه؟! حالا علت سکوت ناگهانیمو فهمیده بودم! کشیده ای که دخترک با نگاه مهربونش بهم زده بود ، توان بیان رو ازم گرفته بود! و حالا با حرفاش داشت خورده های غرور بی ارزشمو زیر پاهاش له میکرد! یه صدایی در درونم ملتمسانه میگفت: رحم کن کوچولو! آدم از همه ی قدرتش که برای زدن یک نفر استفاده نمیکنه! ... اما دریغ از توان و نای سخن گفتن! تا اومدم چیزی بگم ، فرشته ی کوچولو ، بی ادعا و سبکبال ازم دور شد! حتی بهم آدامس هم نفروخت! هنوز رد سیلی پر قدرتی که بهم زد روی قلبم مونده ! چه قدرتمند بود!!! مواظب باشید با کی درگیر میشید! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 04-12-2012 کاش میشد:بچگی را زنده کرد کودکی شد،کودکانه گریه کرد شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود آن قیامت، که دمی بیش نبود فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟ کاش میشد ، بچگانه خنده کرد . . . RE: بدترین سیلی که خوردم....... - melodi+ - 04-12-2012 از تنهایی های من برایشان بگویید بگذارید بدانند چه رنجی پشت رفتنشان ست شاید تنهایتان نگذارند ! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 11-12-2012 از فشار زندگی نترسید به یاد داشته باشید: فشار توده زغال سنگ را به الماس تبدیل میکند RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 12-12-2012 فقطـْ پُلے بودَم بَراے ِ عُبـورَتْ فِڪـــر ِ تخریـب ِ مَــטּ نبآش بـﮧ آخر ڪـﮧ رسیـدے دَستْ تِڪـاטּ دَهے فُـرو مے ریزَم ... RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 13-12-2012 هميشه دلتنگي بود و انتظار... هميشه لبخند بود و به ظاهر يک عاشق ماندگار RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Apathetic - 20-12-2012 مهرورزان زمانهای کهن هرگز از خویش نگفتند سخن که در آنجا که تویی بر نیاید دگر آواز از من ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد هر چه میل دل دوست بپذیریم به جان هر چیز جز میل دل او بسپاریم به باد آه باز این دل سرگشته من یاد آن قصه شیرین افتاد بیستون بود و تمنای دو دوست آزمون بود و تماشای دو عشق در زمانی که چو کبک خنده می زد شیرین تیشه می زد فرهاد نه توان گفت به جانبازی فرهاد افسوس نه توان کرد ز بیدردی شیرین فریاد کار شیرین به جهان شور برانگیختن است عشق در جان کسی ریختن است کار فرهاد برآوردن میل دل دوست خواه با شاه درافتادن و گستاخ شدن خواه با کوه در آویختن است رمز شیرینی این قصه کجاست که نه تنها شیرین بی نهایت زیباست آن که آموخت به ما درس محبت می خواست جان چراغان کنی از عشق کسی به امیدش ببری رنج بسی تب و تابی بودت هر نفسی به وصالی برسی یا نرسی سینه بی عشق مباد RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 21-12-2012 دیگر نمیگویم گشتم نبود ، نگرد نیست ! بگذار صادقانه بگویم … گشتیم ! اتفاقا بود ! فقط مال ما نبود ! شما بگردید ! لابد مال شماست ! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Armina - 21-12-2012 لیـــاقــت مــی خواهــد بـــودن در شعــر هـــای دختــریــــ کهــــ بـــــا تمامــــ عشقــش نبـــودنـــت را اشکــــ مــی ریـــزد تعجـــب نکــــن !! در بی لیـــــاقتی تـــو شکـــی نیـــست دلیـــل اینجـــا بــودنـــت میـــان بغــــض هــــایـــم خــریتـــــ خـــودم اســـت نـــه لیـــاقــــت تــــو …! RE: بدترین سیلی که خوردم....... - Apathetic - 21-12-2012 دلــــــــــــــــــ وقتـــــــــی مـــــــــــی شکند، کــــــه کســــی بهش ضربــــــــه نزده بــــــــاشد، بلکـــــــــــــــه، عــــــــــشقش آن را خُــــــــــرد کـــــــــرده بــاشد... |