شعر جاده خاموش است◄نیما یوشیج - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: شعر جاده خاموش است◄نیما یوشیج (/showthread.php?tid=194459) |
شعر جاده خاموش است◄نیما یوشیج - ⓕⓐⓚⓔ ⓛⓘⓕⓔ♰ - 23-11-2014 جاده خاموش است دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
جاده خاموش ست، هر گوشه ای شب، هست در جنگل. تیرگی صبح از پی اش تازان رخنه ای بیهوده می جوید. یک نفر پوشیده در کنجی با رفیق اش قصه پوشیده می گوید. بر در شهر آمد آخر کاروان ما زه راه دور -می گوید- با لقای کاروان ما، چنان کارایش پاکیزه ای هر لحظه می آراست. مردمان شهر را فریاد بر میخاست. آنکه او این قصه اش در گوش، اما خاسته افسرده وار از جا، شهر را نام و نشان هر لحظه می جوید. و به او افسرده می گوید: «مثل این که سال ها بودم در آن شهر نهان مأوا» مثل این که یک زمان در کوچه ای از کوچه های او داشتم یاری موافق، شاد بودم با لقای او. جاده خاموش ست، هر گوشه ای شب، هست در جنگل. تیرگی صبح از پی اش تازان رخنه می جوید. یک نفر پوشیده بنشسته با رفیق اش قصه پوشیده می گوید. RE: شعر جاده خاموش است◄نیما یوشیج - AMIR ALI 22 - 28-11-2014 یک نفر پوشیده بنشسته با رفیق اش قصه پوشیده می گوید. عالييييييييي |