خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - نسخه‌ی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +--- موضوع: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... (/showthread.php?tid=19611)

خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - L.A.78 - 05-10-2012 پارسینه: ماهایا پطروسیان هنرپیشه سینمای ایران در یادداشت جالبی تجربه اش از بازی در نقش یک گدا را به تصویر کشیده است، متن این یادداشت را از نظر می گذرانید: به هنگام ساخت فیلم «هنرپیشه» یک روز قرار شد به دستفروشی و گدایی بروم. در دفتر گریم شدم، به شکلی که قابل شناسایی نباشم و در عین حال مشخص هم نباشد که گریم شدم. لباسهای پاره پوره و کهنه ای پوشیدم و راه افتادم. قرار بود در چهارراه های مختلف، از نقاط خلوت تا شلوغ شروع به فروختن آدامس و بادبزن کنم. از چهارراه های بالای شهر شروع کردیم تا چهارراه های پر ازدحام مرکز شهر، شدیدا حالم بد شده بود، به طوری که بدنم از شرم می لرزید. حس خاصی داشتم چون دیگر از دوربین و عوامل پشت صحنه خبری نبود؛ دیگر فیلم و بازی محسوب نمیشد، همه چیز واقعی بود، باید همه باورت میکردند. چه برخوردهای متفاوت و عجیبی که با من نشد از توهین و تحقیرهایی که تو عمرم نشنیده بودم تا ترحم ادمهای دلنازک! جالب اینجاست که هرچه میگفتم این توهینها به تو نمیشود به این گدای فرضی میشود، تو که او نیستی، فایده نداشت و با هر حرف تندی، خیس عرق میشدم و بارها آرزو میکردم که ای کاش همان موقع می مُردم و خلاص میشدم! این تجربه جدا از تلخی وحشتناکش، چیزهای مختلفی به من آموخت؛ از برخوردهای گوناگون افراد با یک موجود زیردست. عده ای از دیدنم رضایت خاطر خاصی پیدا میکردند و حس برتری وجودشان را فرا میگرفت و تا میتوانستند آزارم میدادند، عده ای سعی در راهنمایی داشتند و عده ای حتی بیشتر از قیمت آدامسها و بادبزنها پول می دادند تا خود را آسوده کنند. جالب اینجاست که انسان با تغییر لباس و سر و صورت چنان بی ارزش میشود که اگر خودش را دوان دوان از جلوی ماشینها کنار نکشد، او را زیر می گیرند، مثل یک سگ! ماهایا پطروسیان RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - |мιѕѕ мєняαѕα| - 09-10-2012 اخه. RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - any body - 09-10-2012 وای خیلی قشنگ بود واقعا درست میگه مرسییییی RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - علی جوکر - 09-10-2012 چه باحال ولی یعنی هیچ کس دوربین وعوامل رو نمیدیده؟ RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - ستاره زمینی - 10-10-2012 مرسی اخییییییییییییییییییییییی RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - تیناجون - 15-10-2012 عجب مرسی RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - ✘Nina✘ - 24-10-2012 اخییییییی RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - m.r amir - 24-11-2012 اخییییییییییییی RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - Moji Viper - 24-11-2012 بله دیگه اینم رسم زمونست هی خدا RE: خاطره ای از ماهایا پطروسیان: آدمها با تغییر لباس چنان بی ارزش می شوند که ... - aCrimoniouSs - 10-12-2012 گفت سگ؟! بی تربیت بی ادب بییییییییییب.. مااصلا از این حرفا بلد نیستیم حرف یادمیده؟!پس بی کیفیت.. ---------------------- شوخی کردم اره دوسی رسم زمونه اینه