![]() |
اـω اـᓄ اـω - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: اس ام اس های جدید و پیامک (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=73) +--- موضوع: اـω اـᓄ اـω (/showthread.php?tid=199118) |
اـω اـᓄ اـω - ηἔ∂Δ - 16-12-2014 کاش هنوز بچه بودیم ، لااقل شبها عروسک بغل میکردیم تا خوابمان ببرد !
حالا گوشی را و یک دُنیا انتظار …
.
.
جز تو آرزویی در دل ندارم ؛ ای کاش دلی هم نداشتم تا اینگونه آرزو به دل نبودم …
.
.
این زندگی به یک “تو” نیاز دارد ، خواهش میکنم پیدا شو …
.
.
حرفها سه دسته اند :
دسته اول : گفتنی ها
دسته دوم : نوشتنی ها
و دسته سوم : قورت دادنی ها
دو تای اول سبکت می کنند ، سومی سنگینت …
.
.
نیستی و من پرم از لحظاتی که مملو از توست …
.
.
فیزیک بعدها ثابت خواهد کرد که در نبودن ها و ندیدن ها و نداشتن ها ، جاذبه برای کشیده شدن اشک به بیرون بیشتر است !
.
.
گاهی بهترین وسیله برای فراموشی ، دیداری دوباره است !
.
.
از کهنگی این خانه عبور کن ، بگذار سهم من از این دیوار ترک خوردن باشد !
.
.
سکوت میکنم
نه به احترام آنان که از فریادم خسته شدند !
نه برای آنانی که به دنبال سکوتم هستند !
نه برای دل او که میخواهد با سکوتم مرا بشکند !
و نه برای بودنی تکراری سکوت میکنم …
چون صدای تو را در سکوت می شنوم ، تو که تمام دنیای پر از فریادم را به یکباره خاموش کردی و به من سکوت را هدیه دادی …
.
.
دارم شکست میخورم ، کسی میل ندارد ؟
.
.
این قصه از ابتدا به سر آمده بود ؛ فقط در این میان کلاغی آواره شد !
.
.
گاهی که خیلی غمگین میشوم گریه نمیکنم فقط لبخندی کش دار و تلخ به گذر زمان و مختصات مکان حواله میدهم و بی مهابا پاهایم را تکان میدهم و خیره به دیوار سفید همیشگیِ روبه رویم میشوم و پوست لبم را می کنم تا خون بیاید و موهایم را دور انگشتانم حلقه میکنم و کنج اتاق می شود خلوتگاهم !
گاهی که خیلی غمگین میشوم خودم را نوازش می کنم در اوج تنهایی و خود را در آغوشِ خود رها میکنم ، دستانم را لمس میکنم تا بدانم که هستم و فراموش نشده ام ، نمرده ام !
گاهی که خیلی غمگین میشوم مدتها خود را در آینه مینگرم !
امروز از آن گاهی هاست …
.
.
در من
کوچه هاییست که با تو … سفر هاییست که با تو … روزهایست که با تو … شبهاییست که با تو … عاشقانه هاییست که با تو … نگشته ام نرفته ام سر نکرده ام آرام نیافته ام نگفته ام می بینی چقدر با تو کار دارم ؟ زودتر بیا ! فرستنده : سوری . . گریه آخر شب هایم انگار کافی نبود … این روزها به یاد صبح بخیر گفتنهایت اول صبح ها هم گریه میکنم ! فرستنده : حمیدرضا . . دنـــــیـــــــا : بازی هایت را سرم درآوردی گرفتنی ها را گرفتی دادنی ها را ندادی حسرت ها را کاشتی زخم ها را زدی دیگر بس است چون چیزی نمانده ، بگذار بخوابم … محتاج یک خواب بی بیدارم ! |