انجمن های تخصصی  فلش خور
علم در چالش جهت‏ مندي و ارزش‏ مداري - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: علم در چالش جهت‏ مندي و ارزش‏ مداري (/showthread.php?tid=199583)



علم در چالش جهت‏ مندي و ارزش‏ مداري - bOoOoOy - 17-12-2014

ارزش علم به عمل و كاربرد عملي آن است هرچند بعضي گفته ‏اند علم ارزش ذاتي دارد، ولي در مقايسه با غايت خلقت انسان وسيله ‏اي بيش نمي‏ باشد. وسيله‏ اي براي تحصيل كمال و سعادت انسان و به تعبير ديني، وسيله ‏اي براي وصول به قرب الهي يعني در واقع ارزش علم همواره در عمل ظاهر مي‏ گردد و چنانكه بعضي گفته ‏اند: «غرض از تحصيل هر علمي؛ عمل مي ‏باشد و الاّ علم به خودي خود داراي هيچ ارزشي نمي‏ باشد.(1)
رابطه متقابل انسان و جامعه
البته اين هدف (تحصيل كمال و سعادت) به آساني به دست نمي ‏آيد. اولين پله براي رسيدن به آن تشكيل جامعه است چون انسان به هيچ نحو نمي ‏تواند، به صورت انفرادي زندگي كند تا چه رسد به اين كه به كمال و سعادت برسد. جامعه وسيله ‏اي براي به فعليت كشيدن بسياري از استعدادهاي انسان است. پس اولين مرحله براي وصول به آن هدف، تشكيل جامعه است.
رابطه متقابل علم و جامعه
تشكيل و حفظ جامعه هم خود مستلزم بسياري از مقدمات و پيش ‏فرض هاي علمي و عملي است كه بايد به دست همين انسان هاي اجتماعي صورت گيرد. بنابراين، وقتي تشكيل و حفظ اجتماع براي وصول به هدف نهائي واجب است، به تبع آن هر چيزي كه در حفظ و بقاي جامعه سالم دخالت دارد، واجب مي‏ شود مثل ساخت مدرسه، مسجد، بيمارستان و... و بناء و اداره. هركدام از اينها هم اگر متوقف به تحصيل علمي خاص باشد، تحصيل آن علم هم واجب مي‏ شود. هر علمي و مطلبي كه انسان را از رسيدن به آن هدف نهائي و غايت خلقت انسان باز دارد، مضرّ و حرام خواهد بود. مثل علم سحر و جادو و... . چه اينها باعث تباهي خانواده و جامعه مي ‏باشند.
علوم ثابت و غير ثابت
بنابراين بسياري از علوم به خاطر نيازها و ضرورت هاي جامعه وجه خارجي پيدا مي ‏كنند و با منتفي شدن آن نياز، آن علوم هم از درجه ارزش و اعتبار ساقط مي‏ شوند. اما در اين ميان يك سري از علوم و معارف به خاطر رابطه آنها با غايت و هدف خلقت انسان همواره داراي ارزش هستند؛ يعني نمي ‏توان زماني را تصور كرد كه آن علوم ارزش و موضوعيت خود را از دست داده باشند، مانند علومي كه موضوع آن‏ها خداشناسي و انسان و افعال اوست كه در واقع علم چگونه زيستن اجتماعي و فردي انسان است؛ تا زماني كه انساني باشد، فعل و افعال او، خالق او و غايت زندگي او هم مطرح است. بنابراين موضوع اين علوم در هيچ زمان و مكاني قابل نفي و انكار نيستند. به ‏طور كلي مي ‏توان چنين نتيجه گرفت: علومي كه غايت آنها رشد و تعالي انسان به سوي كمال و سعادت و در يك كلمه به سوي خداست، در درجه اول اهميت و ارزش و موضوع آنها به‏طور كلي (فارغ از مسائل جزئي اين علوم كه معمولاً درنوسان بوده) همواره ثابت و لا يتغيّر است. از اين بحث چند مطلب نتيجه گرفته مي ‏شود:
1. جهت‏ دار بودن علوم لازمه جامعه، جهت‏ دار و با هدف است و لازمه جهت ‏دار بودن علوم دسته‏ بندي كردن ارزش علوم براساس وصول به غايت زندگي انسان است. هر علمي كه ما را به آن غايت برساند، تحصيل آن واجب است و هر علمي كه در وصول به آن غايت نقشي نداشته باشد و در مقدمات و پيش ‏فرض هاي آن علوم هم قرار نگيرد، پيداست كه تحصيل آن علوم تضييع وقت است. مطلق‏اً نگاري و ولنگاري در تحصيل علوم و ارزش‏ بندي و اولويت‏ بندي نكردن علوم از نشانه‏ هاي جوامع بي‏ جهت و بي‏ هدف است، البته جامعه بي‏ جهت و بي‏ هدف در دنيا به ندرت پيدا مي ‏شود، اما بايد ديد جهت‏ ها و هدف ها چيست؟ امروزه در جوامع غربي جهت و سمت جامعه به سوي مادي‏ گرائي و نفي هرگونه متافيزيك است، لذا مي‏ بينيم آنها بر همين اساس علوم تجربي و اقتصادي را در رأس تمام علوم قرار داده‏ اند و علوم ديني را در دانشگاه‏ هاي هنر تدريس مي‏ كنند. چه آنكه معتقدند علوم ديني همانند موسيقي و مجسمه‏ سازي و نقاشي از مقولات جزئي و شخصي و سليقه ‏اي هستند و در رتبه متأخّر و جزء بي‏ ارزش‏ ترين علوم شمرده مي‏ شوند.(2) با اين وصف چگونه امكان دارد كه همه علوم را در يك رتبه، و تحصيل همه را داراي فضيلت و ارزش بدانيم. تقسيم بندي ارزشي علوم ،يك ضرورت است، تقسيم‏ بندي ارزشي علوم يكي از ضرورياتي است كه هر جامعه ‏اي براساس هدف و غايتي كه به دنبال وصول به آن است، ناگزير به آن مي‏ باشد، ولي اين تقسيم‏ بندي و درجه‏ بندي ارزشي و غير ارزشي در جامعه غربي به گونه‏ اي است و در جامعه اسلامي به گونه‏ اي ديگر. امروزه يكي از بزرگترين مصيبت هاي كشور ما همين مطلقاً نگاري علوم و طبقه ‏بندي ارزشي نكردن آنها مي ‏باشد، كه متأسفانه به جاي اين كه صاحب‏ نظران آن مشكل را درك و در صدد رفع آن باشند، بالعكس در صدد دامن زدن به اين مصيبت و مشكل عظيم هستند.(3)
علوم ضروري و غير ضروري
2. تمام علوم در عين اين كه حول همان هدف و غايت مي ‏چرخند،(تحصيل كمال و سعادت)؛ اما علومي كه موضوع آنها (مثلاً) در جامعه اسلامي اصول دين و فروع دين و در جامعه غربي علوم تجربي و اقتصادي نباشد و جنبه مقدمه و آليت براي اين علوم هم نداشته باشد، تحصيل و عدم تحصيل آنها بسته به نياز جامعه دارد، اگر جامعه به آنها نياز داشت، تحصيل آنها واجب و ضروري است و الاّ تحصيل آنها لازم نيست. شهيد ثاني در مورد اين علوم مي ‏فرمايند: «كساني كه اراده ترقّي و تكميل نفس دارند، اين علوم(همانند علوم طبيعي و رياضي و حكمت عملي) را مطالعه نمايند.(4) ناگفته نماند كه شهيد ثاني اين مطلب را بعد از تحصيل علوم ضروري و واجب مانند اصول دين و فروع دين و مقدمات آنها مطرح مي‏ فرمايند. حدّ و مرز در تحصيل علوم. علومي كه به خاطر نياز جامعه وجود پيدا مي ‏كنند، وجوب تحصيل آنها به اندازه رفع نياز جامعه «مَن به الكفاية» مي ‏باشد. برخلاف علومي كه ارزش و اعتبار آنها به خاطر نيازهاي فطري و طبيعت انساني است.
تقسيم بندي ارزشي علوم در اسلام
تقسيم‏ بندي ارزشي علوم يكي از نكات عالي و برجسته دين مبين اسلام مي‏ باشد كه به نحو شايسته‏ اي بر آن تأكيد نموده است. به جرأت مي ‏توان ادعا نمود كه اين اسلام بوده كه براي اولين بار به نحو علمي و قانونمند به اين مطلب توجه نموده است. پيامبر اكرم(ص) از همان اول، امتش را به نحوي عالي و دقيق به سوي قلّه‏ هاي تكامل و ترقّي هدايت مي ‏نمود و تمام حركات جامعه اسلامي آن روز را با دقت تمام زير نظر شريفش گرفته بود، كه مبادا امت تازه شكل‏ گرفته ‏اش به پوچي‏ گري و اباطيل بغلطتند؛ به همين خاطر بيش از همه به تحصيل علوم مفيد و سالم و به ضبط و كتابت آن براي آيندگان تأكيد داشتند.