♫♫♫

سبزه ها را گره زدم به غمت

غم از صبر بیشتر شده ام

سال تحویل زندگیت به هیج

سیزده ها در به در شده ام

سفره ای از سکوت میچینم

خسته از انتظار دوری ها

سال هاست که آتشم زده اند

وسط چهارشنبه سوری ها

بچه بودم به غیر عیدی و عشق

بچه ها از جهان چه داشتند

در گوشم فرشته ها گفتند

لای قرآن تورو گذاشتتند

خواستی مثل ابرها باشی

خواستم مثل رود برگردی

سیزده روز تا تو برگشتن

سیزده روز گریه ام کردی



 ♫♫♫

ماه من بود و عشق دیوانه

تا که یکدفعه آفتال آمد

ماهی قرمزی که قلبم بودی

مرد و آرام روی آب آمد

و ان یکادی که خواندم و خواندی

وسط قصه ی درازی ها

باختم مثل بچه ای مغرور

توی جدی ترین بازی ها

بچه ها از جهان چه داشتند

در گوشم فرشته ها گفتند

لای قرآن تورو گذاشتتند

خواستی مثل ابرها باشی

خواستم مثل رود برگردی

سیزده روز تا تو برگشتن

سیزده روز گریه ام کردی