![]() |
عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور ( مولوی ) - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور ( مولوی ) (/showthread.php?tid=217275) |
عاشق شدن پادشاه بر کنیزک رنجور ( مولوی ) - Navisa. - 28-03-2015 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. ![]() بشنويد اي دوستان اين داستان
خود حقيقت نقد حال ماست آن
بود شاهي در زماني پيش ازين
ملک دنيا بودش و هم ملک دين
اتفاقا شاه روزي شد سوار
با خواص خويش از بهر شکار
[b]يک کنيزک ديد شه بر شاهراه[/b]
[b]شد غلام آن کنيزک پادشاه[/b]
[b]مرغ جانش در قفص چون ميطپيد[/b]
[b]داد مال و آن کنيزک را خريد[/b]
[b]چون خريد او را و برخوردار شد[/b]
[b]آن کنيزک از قضا بيمار شد[/b]
[b]آن يکي خر داشت و پالانش نبود[/b]
يافت پالان گرگ خر را در ربود
[b]کوزه بودش آب مينامد بدست[/b]
[b]آب را چون يافت خود کوزه شکست[/b]
[b]شه طبيبان جمع کرد از چپ و راست[/b]
[b] گفت جان هر دو در دست شماست[/b]
[b]جان من سهلست جان جانم اوست[/b]
[b] دردمند و خستهام درمانم اوست[/b]
[b]هر که درمان کرد مر جان مرا
برد گنج و در و مرجان مرا[/b] [b]جمله گفتندش که جانبازي کنيم[/b]
[b] فهم گرد آريم و انبازي کنيم[/b]
[b]هر يکي از ما مسيح عالميست[/b]
[b]هر الم را در کف ما مرهميست[/b]
گر خدا خواهد نگفتند از بطر
[b]پس خدا بنمودشان عجز بشر[/b]
[b]ترک استثنا مرادم قسوتيست[/b]
[b]نه همين گفتن که عارض حالتيست[/b]
[b]اي بسا ناورده استثنا بگف[/b]
[b]جان او با جان استثناست جفت[/b]
[b]هرچه کردند از علاج و از دوا[/b]
[b]گشت رنج افزون و حاجت ناروا[/b]
[b]آن کنيزک از مرض چون موي شد[/b]
چشم شه از اشک خون چون جوي شد
[b]از قضا سرکنگبين صفرا فزود[/b]
[b]روغن بادام خشکي مينمود[/b]
[b]از هليله قبض شد اطلاق رفت[/b]
[b]آب آتش را مدد شد همچو نفت[/b]
|