انجمن های تخصصی  فلش خور
دوستت دارم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: دوستت دارم (/showthread.php?tid=24484)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16


RE: شعر ها - B I N A M - 21-10-2012

همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول

تنت روانت از دست این و آن خسته ست

همیشه وقتی رخسار این جهان تاریک

همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست

همیشه گوشه گرمی به نام دل با توست

که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست

به دل پناه ببر که آخرین پناه اوست

تو را چنان که تمنای توست دارد دوست


RE: شعر ها - Anahita12 - 10-11-2012

یه شعر از پروین اعتصامی به اسم مست و هوشیار:
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت جرو راه رفتن نیست ره هموار نیست
گفت میباید تو را تا خانه ی قاضی برم
گفت رو صبح آی،قاضی نیمه شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت والی ازکجا در خانه ی خمار نیست
گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم
گفت پوسیده است جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه؟
گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان سبب بی خود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حدزند هشایر مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست


--------------------------------------------------------------------------------


RE: شعر ها - AFEE BOZORG - 14-11-2012

سرآغاز مثنوی
بشنو این نی چون شکایت می‌کند/از جداییها حکایت می‌کند

کز نیستان تا مرا ببریده‌اند/در نفیرم مرد و زن نالیده‌اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق/تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش/باز جوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم/جفت بدحالان و خوش‌حالان شدم

هرکسی از ظن خود شد یار من/از درون من نجست اسرار من

سر من از نالهٔ من دور نیست/لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست/لیک کس را دید جان دستور نیست

آتشست این بانگ نای و نیست باد/هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشقست کاندر نی فتاد/جوشش عشقست کاندر می فتاد

نی حریف هرکه از یاری برید/پرده‌هااش پرده‌های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی کی دید/همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید

نی حدیث راه پر خون می‌کند/قصه‌های عشق مجنون می‌کند

محرم این هوش جز بیهوش نیست/مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد/روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست/تو بمان ای آنک چون تو پاک نیست

هر که جز ماهی ز آبش سیر شد/هرکه بی روزیست روزش دیر شد

در نیابد حال پخته هیچ خام/پس سخن کوتاه باید والسلام

بند بگسل باش آزاد ای پسر/چند باشی بند سیم و بند زر

گر بریزی بحر را در کوزه‌ای/چند گنجد قسمت یک روزه‌ای

کوزهٔ چشم حریصان پر نشد/تا صدف قانع نشد پر در نشد

هر که را جامه ز عشقی چاک شد/او ز حرص و عیب کلی پاک شد

شاد باش ای عشق خوش سودای ما/ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما/ای تو افلاطون و جالینوس ما

جسم خاک از عشق بر افلاک شد/کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا/طور مست و خر موسی صاعقا

با لب دمساز خود گر جفتمی/همچو نی من گفتنیها گفتمی

هر که او از هم‌زبانی شد جدا/بی زبان شد گرچه دارد صد نوا

چونک گل رفت و گلستان درگذشت/نشنوی زان پس ز بلبل سر گذشت

جمله معشوقست و عاشق پرده‌ای/زنده معشوقست و عاشق مرده‌ای

چون نباشد عشق را پروای او/او چو مرغی ماند بی‌پر وای او

من چگونه هوش دارم پیش و پس/چون نباشد نور یارم پیش و پس

عشق خواهد کین سخن بیرون بود/آینه غماز نبود چون بود

آینت دانی چرا غماز نیست/زانک زنگار از رخش ممتاز نیست


RE: شعر ها - Shawty Girl - 24-11-2012

يوسف گم گشته باز ايد به كنعان غم مخور
كلبه ي اخران شود روزي گلستان غم مخور
اي دل غم ديده حالت به شود دل بد مكن
وين سرشوريده باز ايد به سامان غم مخور


RE: شعر ها - Shawty Girl - 24-11-2012

مسلم اول شه مردان عليست
عشق را سرمايه ي ايمان عليست
از ولاي دودمانش زنده ام
در جهان مثل گوهر تابنده ام
قوت دين مبين فرموده اش
جهانيان ايين پذير از دوده اشTongue


RE: شعر ها - ...Sara SHZ... - 01-12-2012

بعضی ها دل مرده اند. . .

بعضی ها دلشسته اند . . .

بعضی ها دلگیرند . . .

و بعضی ها دلتنگ . . .

من چه کنم . . . ؟؟ !!!!

که جزو تمام این بعضی ها شده ام . . .



RE: شعر ها - giti20 - 05-12-2012

اسم شعر:پشت دریاها ازسهراب سپهری
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به اب
دور خواهم شد ازاین خاک غریب
که دران هیچکسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
قایق ازتورتهی ودل از ارزوی مروارید
همچنان خواهم راند
نه به ابی ها دل خواهم بست نه به دریا پریانی که سراز اب به در میارند
وندران تابش تنهایی ماهی گیران میفشانند فسون از سرگیسوهاشان
مردان شهراساطیر نداشت
زن ان شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
هیچ ایینه تالاری سرخوشی هارا تکرارنکرد
چاله ابی حتی مشعلی راننمود
دوربایدشد دور
شب سرودش راخواند
همچنان خواهم خاندهمچنان خواهم راند
پشت دریاها شهری است
که دران پنجره هاروبه تجلی بازاست
بام هاجای کبوترهاییست که به فواره ی هوش بشری مینگرند
دست هر کودک ده ساله شاخه معرفتی است
مردم شهر به یک چینه چنان مینگرند که به یک شعله به یک خواب لطیف
خاک موسیقی احساس تورا میشنود
وصدای پرمرغان اساطیر میاید درباد
پست دریاها شهری است که دران وسعت خورشید به اندازی چشمان سحرخیزان است
شاعران وارث اب وخردوروشنی اند
پشت دریاها شهری است
[size=large] قایقی بایدساخت


RE: شعر ها - giti20 - 06-12-2012

(24-11-2012، 15:32)Shawty Girl نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
مسلم اول شه مردان عليست
عشق را سرمايه ي ايمان عليست
از ولاي دودمانش زنده ام
در جهان مثل گوهر تابنده ام
قوت دين مبين فرموده اش
جهانيان ايين پذير از دوده اشTongue

کائنات ایین پذیراز دوده اش گلمBig Grin

نگاهت شاهبیتی شاعرانه است
کمال شوروحالی عارفانه است
وفایت عمق اقیانوس ایثار
ستیغ اهتمامی عاشقانه است
وجودت دشت نرگس های نورس
صفایت رنگ وبوی صد جوانه است
حضورت ماهتابی عالم افروز
سپید گیسو انت خودنشانه است
شکیبت کوهسارانی پرازبرف
غلط گفتم شکیبی مادرانه است


RE: شعر ها - aCrimoniouSs - 06-12-2012

میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش استTongue


RE: شعر ها - B I N A M - 08-12-2012

ما نگوییم بد و میل به ناحـق نکنیم

جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم

عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است

کار بد مصلحت آن اسـت که مطلق نکنیم

رقم مغلطه بر دفتـر دانـش نزنیم

سر حق بر ورق شـعبده ملحق نکنیم

شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد

التفاتـش به می صـاف مروق نکنیم

خوش برانیم جهان در نظر راهروان

فکر اسـب سیه و زین مغرق نکنیم

آسمان کشـتی ارباب هنر می‌شکند

تکیه آن به که بر این بحر معلق نکنیم

گر بدی گفت حسـودی و رفیقی رنجید

گو تو خوش باش که ما گوش به احمق نکنیم

حافظ ار خصـم خطا گفت نگیریم بر او

ور به حق گفت جدل با سخن حق نکنیم.