انجمن های تخصصی  فلش خور
زبان فطرت را از یاد نبریم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: زبان فطرت را از یاد نبریم (/showthread.php?tid=245589)



زبان فطرت را از یاد نبریم - Ֆℋ£¥∂α - 22-09-2015

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زبان فطرت را از یاد نبریم 1

دست به دعا؛
زبان فطرت را از یاد نبریم
الهى! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر، و چون در خود نگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.
 خستگى تن به چیزى زایل مى‏ شود،  و خستگى روح، به چیز دیگر!  «آب‏»، تشنگى جسم را از بین مى ‏برد و «اشک‏»، تشنگى روح و جان‏را.  «نیایش‏»، ضرورى ‏ترین نیاز زندگى است. بندگى خدا، انسان را از بند بندگى بندگان مى رهاند و به عزت وبى ‏نیازى مى ‏رساند.

خواجه عبدالله انصارى گوى:

«الهى! چون در تو نگرم، از جمله تاجدارانم و تاج بر سر،  و چون در خود نگرم، از جمله خاکسارانم و خاک بر سر.»

وقتى که در پیشگاه خدا مى ‏ایستى و چهره بر خاک نیاز مى‏ گذارى و قامت غرور را در «محراب خضوع‏» در هم مى ‏شکنى و تازیانه کرنش براندام خود نمایى فرود مى ‏آورى، شایستگى «عبادت‏» مى ‏یابى. تا « بنده‏» نشوى، «آزاد» نخواهى شد!

شگفتا که در آستان خدا، هر که خاضع تر و بنده ‏تر است، مقرب‏تر و کاملتر است. تو، سراپا نیازى، و « او»، قدرت مطلق است و هستى آفرین.

رابطه « تو» و « او»، چه مى ‏تواند باشد، جز بندگى؟

جهان، محراب وسیع نیاز است و همه کائنات، حتى درختان و صنوبرها و گلها، نیایشگران « معبد هستى‏». تو در کجاى این مجموعه ستایشگران و نیایشگرانى؟

وقتى همه ذرات عالم بر مدار «حق‏» مى ‏چرخند، وقتى به عبادت‏ مى ‏ایستى هماهنگ همه جهان شده اى. «فطرت‏»، ما را به سوى خدا مى ‏خواند.  زبان فطرت ما اگر تجلى و ظهور یابد، همان «عبادت‏» مى ‏شود.

روزى چند بار در « چشمه بندگى‏» روح را شستشو مى ‏دهى و نهال ‏فطرت را «آبیارى‏» مى ‏کنى. پس... باید بهتر از این شوى! هر کس به زبان و لهجه‏ اى سخن مى ‏گوید،  یک « زبان مشترک‏» و فراگیر و همه فهم هم وجود دارد که نیازمندمترجم هم نیست، و اگر با آن زبان با مردم صحبت ‏شود همه مى‏ فهمند،همه آن پیام را روشن و آشنا مى ‏یابند  اهل هر کجا و از هر نژاد که باشند.

آن زبان مشترک، « زبان فطرت‏» است،  همان که در عمق وجود هر کس وجود دارد، همان که مى ‏گوید: خوبى بهتر از بدى و وفا بهتر از نیرنگ و صداقت ‏برتر از دروغ است،
 
همان میل به پرستش و نیایش، همان نوع‏ دوستى و لذت بردن ازخدمت‏ به مردم و یارى کردن مظلوم و نجات درماندگان،


همان که در بحران ها تو را به یک تکیه‏ گاه، متوجه مى ‏سازد و در یأس‏هاو ناکامى ‏ها، چراغ امید را در دلت زنده و روشن نگاه مى‏ دارد،

همان که وقتى یک روح بلند را مى ‏بینى، به تعظیمت وا مى‏ دارد و چون‏ خطا و خلافى از تو سر زد، « احساس شرمندگى‏» را بر شاخه وجودت‏ مى ‏رویاند.

این همان « فطرت‏» است و زبانش زبان یکدلى، یک‏رویى، زلالى و بى ‏رنگى است.

خداوند، ما را بر پاکى و خوبى سرشته است و با همین « زبان‏» فطرت‏هم با ما سخن مى‏ گوید، زبانى آشنا که اگر به عمق دل و وجدانمان‏ برگردیم، دعوت و نداى خدا را مأنوس و آشنا مى ‏بینیم و مى ‏یابیم.

خیلى از اینها که بدى مى‏ کنند، « بد» نیستند. اصلا هیچ کس ذاتا بدنیست، بدى را ما پدید مى ‏آوریم و فطرت پاک خدایى را مى آلاییم. لجن‏ پراکنى شیطان و وسوسه انگیزى ابلیس، چراغ فطرت را کم سو یا خاموش ‏مى ‏سازد.

اگر گوش به وسوسه شیطان دهیم، زبان فطرت نیز گنگ مى‏ شود. خدا با ما با همان زبان که ما را سرشته است‏ سخن مى ‏گوید و امیدما ن‏مى دهد که: «اى کسانى که بر خویش بدى و اسراف کرده‏ اید، از رحمت‏ خدا مایوس نشوید، که او گناهان را مى ‏آمرزد».1
 
این چیست جز مخاطب قرار دادن همان فطرت؟! اگر شرایط محیط و جامعه بد است، چرا فطرت را بیالاییم؟ آیا بهترنیست که محیط را دگرگون سازیم و « فضاى فطرى‏» بیافرینیم؟...  زبان فطرت را از یاد نبریم.

 

پی نوشت:
1) سوره زمر، آیه‏53.