![]() |
آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41) +--- موضوع: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ (/showthread.php?tid=252599) |
آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - |мιѕѕ мєняαѕα| - 10-01-2016 در ابتدا ضروري به نظر ميرسد که براي روشن شدن پاسخ نكاتي را بيان کنيم:
1. تفاوتهاي زن و مرد: 1. از لحاظ جسمي، مرد نوعاً درشت اندام و قوي و زن كوچك اندامتر و ظريفتر است؛ 2. از لحاظ رواني، ميل مرد به ورزش و شكار و كارهاي پرحركت، همچنين احساسات مرد مبارزانه و جنگي، و احساسات زن صلح جويانه و بزمي است.[1]
2. مشتركات زن و مرد در مقامات معنوي: ملاك ارزش، به روح انسان است و روح نه مرد است و نه زن، اين روح الهي هم در مرد وجود دارد و هم در زن «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي»[2] هر دو داراي فطرت الهي[3] و امانتدار الهي[4] ميباشند. هردو زيباترين موجود خداوندي[5] و با تلاش به سوي خدا در حرکتند[6] هم زن و هم مرد ميتوانند عاشق خدا باشند.[7]
3. مسايل اجرايي در اسلام كارهاي اجرايي كه حوصله و توان زيادي لازم دارد، و لازمهاش سر و كار داشتن با افراد مختلف است، شرطش اين است كه مرد عهدهدار آن باشد، مثلاً زن ميتوان مجتهد باشد و به بالاترين درجة اجتهاد برسد ولي مرجع تقليد عموم نميتواند باشد، ميتواند در علم قضا به عاليترين مرحله برسد ولي قاضي كه با مردم و پرونده و اعدام و... سر و كار داشته باشد نميتواند باشد. شرط قضاوت اين است كه مرد باشد.[8] زن ميتواند عادله باشد ولي نميتواند امام جماعت باشد. براي مردها با الاتفاق و براي زنها بنابر احتياط[9] اضافه كنيم كه هيچ يك از امور گذشته مانع كمالاتي معنوي زن نميشود، بلكه زن ميتواند به مقامي برتر از انبياء برسد، چنانكه زهرا ـ سلام الله عليها ـ چنين بود.[10]
با توجه به نكات پيش گفته، جواب را در دو بخش: قضاوت زن و مرجعيت زن بيان ميداريم.
بخش اول:
قضاوت زن در قرآن آيهاي كه صريحاً دلالت كند بر اين مطلب كه، زن نميتواند قاضي باشد، و يا شرط قضاوت ذكوريت (و مردن بودن) است؛ به طور مستقيم نيافتيم.[11]
مدرك اصلي در اينكه زن نميتواند قاضي باشد و در قضاوت ذكوريت شرط است؛ روايات پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ ميباشد، ائمه بعنوان مفسران واقعي قرآن، و يكي از دو امانت گرانبهاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ در بين امت زبان گوياي قرآن ميباشند، در واقع كلام آنها حكم قرآن را دارد، منتهي به صورت غيرمستقيم به برخي روايات معصومين اشاره ميشود:
1. پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «لايفلح قوم وليّهم امراة؛[12] مردمي كه زن بر آنها ولايت و حكومت كند رستگار نخواهد شد.»
2. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمود: «لا تتولي المرأة القضأ؛ زن نبايد متولي قضا و قاضي باشد.»[13]
3. در روايت ديگر ميخوانيم كه خداوند هنگام خروج حواء از بهشت سخناني فرمود: از جمله خطاب كرد «ولم اجعل منكنّ حاكماً و لا ابعث منكن بنياً؛[14] از شما زنها در دنيا حاكم (و قاضي) قرار ندادم و همچنين پيغمبري از بين زنان مبعوث نخواهد شد.»
4. امام صادق ـ عليه السّلام ـ از پيامبر اسلام نقل نموده كه حضرت به علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: «يا علي ليس علي المرأة جمعة و لا جماعة... و لاتولي القضاء؛[15] علي جان! بر زنها شركت در نماز جمعه و جماعت لازم نيست، و همچنين عهدهدار قضا (و قضاوت) نميتوانند باشند.»
ج: فهم عرفي: رواياتي چون مقبولة عمربن حنظله[16] و حسنة ابي خديجه که دستور داده در امر قضاوت و تقليد به مرد رجوع كنيد: «انظروا الي رجل»[17] فهم عرفي از آنها اين است كه به زن نميتوان به عنوان قاضي رجوع كرد. چون ارادة شارع بر اين است كه زنها در حد امكان از نامحرم بدور باشند، و با آنها مواجه نشوند، لذا راضي نشده كه امام جماعت مردان باشد... پس نميتواند قاضي باشند.[18] خلاصه وقتي شارع رضايت به امام جماعت بودن زنان نداده است. چگونه راضي ميشود زن مرجع تقليد و يا قاضي باشد، و مكرراً مورد سؤال نامحرمان و در معرض ديد آنها قرار گيرد، اين مسئله است كه در اذهان مردم ريشه دارد (ارتكاز قطعي عند المشرعه) و باعث يقين انسان ميشود.[19]
د: اجماع: مدرك ديگر براي اينكه زن نميتواند قاضي باشد و اتفاق علماء و مراجع در طول اعصار است كه زن نميتواند بر منصب قضاوت قرار بگيرد.[20]
![]() هـ: اصل عدم: دليل ديگر اين است كه روايات نصب فقهاء در زمان غيبت بعنوان مرجع و قاضي، اختصاص به مردان دارد، چون در بعضي از آنها تصريح شده به اين امر مانند «اجعلوا بينكم رجلاً قد عرف حلالنا و حرامنا»[21] اگر شك كنيم كه اين روايات شامل زنها هم ميشود يا نميشود؟ اصل عدم اذن و اجازة شارع است، و اين اصل خود دليل ديگري بر مسئله است.[22] بخش دوم مرجعيت زن: اصل اجتهاد زن، و اينكه زني در فقه صاحب نظر باشد و به نظر خويش عمل كند، جاي هيچ اشكالي نيست، چون هم اطلاقاتي قرآن كه دربارة علم، و تشويق به آن و فراگيري آن، مانند: «قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذِينَ لا يَعْلَمُونَ»[23] و مانند: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ»[24] شامل زنها ميشود و هم آياتي؛ مانند: «فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ؛[25] چرا از هر گروهي از آنان، طايفهاي كوچ نميكند تا در دين (و معارف و احكام اسلام) آگاهي يابند» كه در خصوص اجتهاد است شامل زنان ميشود.
و اما مسئله ي مرجعيت، تمام ادلهاي كه ذكوريت (و مرد بودن) را در قاضي شرط ميدانند، در مرجعيت هم لازم ميداند، چون كار اجرايي ميباشد، و نياز دارد كه با نامحرمان روبرو شود، لذا هم دلالت التزامي بعضي از آيات در اينجا راه مييابد و هم رواياتي كه در باب قضاوت بيان شد، كه ذکوريت شرط است، و هم فهم عرفي و ارتكاز متشرعه، بر اين است كه زن در كارهاي كه لازمهاش سر و كار داشتن با نامحرم است مانند مرجعيت و قضاوت... وارد نشوند؟[26]
نتيجه اين شد كه آية صريح در قرآن بر اينكه زن نميتواند قاضي و يا مرجع باشد، و يا در اين دو، ذكوريت (مرد بودن) شرط است نداريم، بلي از بعضي اطلاقات و كليات و دلالتهاي التزامي ميتوان استفاده كرد كه كارهاي اجرايي كه توان روحي و جسمي بالايي ميطلبد، و لازمهاش مواجه شدن با نامحرمان است، قرآن توصيه نمود، كه زنان از آن موارد اجتناب كنند، دليل اصلي بر مسئله مورد سؤال رواياتي است كه ميگويد: زن نميتواند قاضي باشد، و همچنين فهم عرفي است از ادلهاي كه ميگويد قاضي و مرجع مرد باشد، و سومي ارتكاز متشرعه (و آنچه كه در ذهن مسلمين ريشه دارد) اين است كه زن قاضي و مرجع تقليد نميتواند باشد.
==========================
پي نوشت ها: [1] . مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1355، ص172ـ182. [2] . حجر/ 29. [3] . روم/ 30. [4] . احزاب/ 72. [5] . مؤمنون/ 14. [6] . اشتفاق/ 6. [7] . بقره/ 169. [8] . موسوي خميني، سيد روح الله، ترجمة تحرير الوسيله، ترجمه: علي اسلامي، قم، دفتر انتشارات اسلامي، ج4، ص84. [9] . همان، ج1، ص6، مسأله 5. [10] . از بعضي بزرگان هم نظر خواهي شد، فرمودند آية صريح نداريم. [11] . اميني، فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ ، انتشارات استقلال، ص146. [12] . سنن بيهقي، ج10، ص116 به نقل از نجفي، محمدحسن، جواهر الكلام، تهران، دارالكتب الاسلاميه، چاپ سوم، 1362، ج40، ص14. [13] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، دارالكتب السلاميه، ج103، ص254 و جواهر، پيشين، ج40، ص14. [14] . همان. [15] . حرعاملي، وسايل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج18، ص6، باب 2 روايت 1. [16] . همان، ص4، روايت 3. [17] . همان، باب 1، صفات قاضي. [18] . تبريزي، ميرزا جواد، اسس القضاء و الشهادة، قم، مؤسسه امام صادق (ع)، چاپ اول، 1415 هـ ق، ص15. [19] . خوئي، التنقيح في شرح عروة الوثقي، قم، مؤسسة آلالبيت، چاپ دوم، ج1، ص226. [20] . جواهر الكلام، پيشين، ج40، ص14. [21] . حر عاملي، وسائل الشيعه، پيشين، ج18، ص200. [22] . جواهر الكلام، پيشين، ج11، ص14. [23] . زمر/ 9. [24] . مجادله/ 11. [25] . توبه/ 122. [26] . ر.ك: التنقيح، پيشين، ج1، ص225ـ226. منبع:andisheqom.com
RE: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - mr.destiny - 11-01-2016 (10-01-2016، 10:03)PrInceSs~AloNe نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. حضرت مریم پس چیه؟؟؟؟
RE: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - |мιѕѕ мєняαѕα| - 12-01-2016 (11-01-2016، 18:55)13790 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. حضـرت مريم پيامبر نبوده RE: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - mr.destiny - 12-01-2016 (12-01-2016، 9:39)PrInceSs~AloNe نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. پس چی بوده؟؟؟ RE: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - |мιѕѕ мєняαѕα| - 12-01-2016 (12-01-2016، 9:41)13790 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. مادر پيامبر و جزء بهترين زنان دنيا و آخرت برترين زنان دنيا و آخرت:حضرت فاطمه زهرا،آسيه(همسر فرعون)،خديجه(مادر حضرت فاطمه زهرا)،مريم مقدس RE: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - L²evi - 13-02-2016 بنظر من فقط بهـونہ تراشیہ هرکسے میتونه نظر خودشو داشته باشه! داریمـ بانوانی بهتـر از مرد ها توانمند بودن و هستن! و بانوان قضات خارجے همـ میتونہ مثال خوبے باشہ! RE: آيا در قرآن بيان شده كه زن نمي تواند قاضي يا مرجع تقليد شود؟ - ИĪИĴΛ ИĪƓĤƬ☛ - 14-02-2016 .حقیقت انسان : این موضوع چیزی نیست که بشود در چند سطری از آن گفت و گذر کرد و برای اطلاع بیشتر از این بحث به کتابهای عقاید می شود مراجعه کرد. اما آن چیزی که عده ایی پرچم تساوی حقوق بین زن و مرد را در دست گرفته اند نمی دانند که اصلا زن و مردی در کار نیست که بخواهند با هم تساوی یا متفاوت داشته باشند. شاید زود باشد که مستقیم به سراغ اصل مطلب برویم ولی نتیجه مطالعات را در چند سطری می نویسم : قرآن کریم هنگام طرح مسئله زن و مرد می فرماید : این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید بلکه از چهره انسانیت و حقیقتشان آن را بشناسید. حقیقت انسان را روح او تشکیل می دهد نه بدن او، انسانیت انسان، جان او را تامین می کند و جسم او ابزاری بیش نیست که گاهی مذکر است و گاهی مونث و این منافاتی ندارد که انسان در نشئه دنیا، برزخ و قیامت بدنی متناسب با همان نشئه و مرحله داشته باشد همانطور که در دنیا بدن فرع است نه اصل. قرآن کریم ارتباط ذکورت و انوثت را به طبیعت و ماده برمی گرداند : سوره قیامت آیات 37 تا 39 : الم یک نطفة من منی یمنی (37) ثم کان علقه فخلق فسوی (38) فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی (39). این مذکر و مونث بودن به منی یمنی برمی گردد نه به نفخت فیه من روحی در آیه 72 سوره ص و نه به ثمر انشاناه خلقا ءاخر در آیه 14 سوره مومنون. حال اینکه روح مبناست، بنابراین با تربیت و رشد روح می توان به خدا رسید که در این رشد معنوی و روحانی جنسیت دخالت ندارد و چیزی که باعث کمال انسان می شود تقوای اوست : ان اکرمکم عندالله اتقکم ( آیه 13 حجرات). من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مومن فلنحیینه و حیوة طیبة و... ( آیه 97 نحل) یعنی انسانیت با تقوا سنجیده می شود نه با زن و مرد. 2. تفاوت در خلقت زن و مرد و هدف از آن : دستگاه عظیم خلقت برای اینکه به هدف خود برسد و نوع (انسان) را حفظ کند جهاد عظیم تولید نسل را به وجود آورده است. دائما از کارخانه خود هم جنس نر و هم جنس ماده بوجود می آورد. و در آنجا که بقاء و دوام نسل احتیاج دارد به همکاری و تعاون دو جنس مخصوصا در نوع انسان، برای اینکه این دو را به کمک یکدیگر در این کار وا دارد طرح وحدت و اتحاد آنها را ریخته است، کاری کرده است که خودخواهی و منفعت طلبی که لازمه هر ذیحیاتی است تبدیل به خدمت، تعاون و ایثار گردد آنها را طالب هم زیستی با یکدیگر قرار داده است و برای اینکه جسو و جان آنها بهتر به هم بپیوندد تفاوتهای عجیب جسمی و روحی در میان آنها قرار داده است و همین تفاوتهاست که آنها را بیشتر به یکدیگر جذب و خواهان هم می کند. اگر زن دارای جسم و جان و خلق و خوی مردانه بود، محال بود که بتواند مرد رت به خدمت خود وا دارد و مرد را شیفته وصال خود نماید و اگر مرد همان صفت جسمی و روانی زن را می داشت ممکن نبود زن او را قهرمان زندگی خود حساب کند و عالی ترین هنر خود را صید و شکار قلب او به حساب آورد. مرد جهانگیر و زن مردگیر آفریده شده است. این تنها ذره ای از تفاوتهای احساسی آنها به یکدیگر است. همچنین اگر به تفاوتهای جسمی از قبیل: درشت اندام تری مرد نسبت به زن، خشن تر بودنش و قدرت عضلانی و رشد بدنش، و تفاوتهای روانیشان از جمله: احساسات زن جوشانتر از مرد است سریع الهیجان تر بودن زن، محتاط تر، مذهبی تر، پرحرف تر، ترسوتر، نگاه کنیم متوجه خواهیم شد، پشت پرده این تفاوت ها چه زیبایی هایی از قدرت و حکمت خداوند پنهان شده است. 3. تساوی، نه تشابه شک در این نیست که لازمه اشتراک زن و مرد در حیثیت انسان و برابری آنها از لحاظ انسانی است اما متشابه آنها در حقوق چطور؟ آیا لازمه تساوی حقوق، تشابه حقوق هم هست یا نه؟ تساوی غیر از تشابه است. تساوی برابری است و تشابه یکنواختی. مثل تقسیم عادلانه ثروت پدری به فرزندان خود. همه را به یک اندازه و یک قیمت هدیه می دهد ولی به طور مشابه تقسیم نمی کند به یکی زمین به دیگری کارخانه یعنی با توجه به استعداد فرزندانش ثروت خاصی را به فرزندش هدیه می دهد ولی از لحاظ ارزش و امتیاز همه مساوی گرفته اند. کمیت غیر از کیفیت است. برابری غیر از یکنواختی است. قدر مسلم این است که اسلام حقوق یک جور یکنواختی برای زن و مرد قائل نشده است. اسلام اصل مساوات انسانها را درباره زن و مرد رعایت کرده است ولی با تشابه حقوق مخالف است. بین این دو جنس انسان با حفظ انسانیت هر دو، تفاوتهای فیزیکی و روحی وجود دارد و این تفاوتها در آفرینش حکمت بالغه ای دارد که مسئله تقسیم مسئولیت هاست. 4. زندگی اجتماعی دین خدا فردی - اجتماعی است که این سنت از طریق حکومت اسلامی نشر و ظهور می یابد. خداوند در این عرصه زن و مرد را از یک نهاد پاک و مشترک آفرید و هر یک بنا بر نوع خلقت جسمانی خویش و نرم افزار وجودشان که روان، عواطف و احساسات می باشد موظف به شیوه خاصیاز زندگی فردی و اجتماعی هستند که تمامی اینها خود، مظاهر اسماء و صفات الهی است براساس این سنت الهی ریشهدر خلقت، طبیعت و تمایلات دو جنس دارد. عموم وظایف ها و مسئولیت های اجتماعی جز در مورد ضروری برعهده مردان نهاده شده و برقراری کانون خانواده و مسئولیت خطیر تربیت برعهده زن نهاده شده. حیاتی ترین مسئله انسانی که همواره از آن غفلت می ورزند عبارتست از اینکه منزلگه تعیین کننده سرنوشت ابزاری اجتماعی خانواده است. نطفه شخصیت آدمیان در منزلگه خانواده منعقد می گردد و سپس اجتماع آن را آبیاری می نماید. ٭ زیاد از بحث خارج نشویم و به جواب شبهه بپردازیم: اول از همه به تفاوت بین نبوت و رسالت می پردازیم: رسول حامل رسالت است و شرف وساطت بین خداوند و خلق را دارد. نبی حامل نباء و شرف علم به خداوند را دارد. نبی از نظر مصداق اعم از رسول است یعنی همه پیامبران دارای مقام نبوت بوده اند، ولی مقام رسالت اختصاص به گروهی از ایشان داشته است. خود نبوت نیز تقسیماتی دارد: الف) نبوت انبایی: خبر از صفات و ذات و افعال الهی را دارد و بطور عام از معارف الهی خبر می دهد. ب) نبوت تشریعی: علاوه بر آنچه ذکر شد به تبلیغ احکام، آداب و شریعت نیز می پردازد. در سوره یوسف آیه 109 - نبوت زنان منظور است نه رسالت آنها. در قرآن کریم نمونه های زیادی از نبوت انبایی که بعضی از بانوان کریمه داشته اند را معرفی می کند. الف) ساره و گفت و شنود با فرشتگان - آیه 71 سوره هود: هنگامیکه فرشته ها به خلیل حق سخن می گفتند، همسر او نیز حضور داشت و ایستاده بود و ضحکی داشت - آیه72-73 سوره هود: گفتگوی همسر حضرت ابراهیم با فرشتگان: یعنی من مادر می شوم در حالیکه فرتوت و سالمندم و .... ب) مادر و خواهر حضرت موسی - آیه 7 سوره قصص: دستور خداوند به مادر حضرت موسی برای به دریا انداختن پسرش - آیه 11 سوره قصص: این جعبه را تعقیب کن - دستور خداوند به خواهر موسی ج) مقام حضرت مریم (سلام الله علیها) - آیه 37 آل عمران: روزی از جانب خداوند برای مریم. - آیه 17 سوره مریم: پس چون بشری هماهنگ بر او نمایان شد. - ظهور فرشته برای حضرت مریم - آیات 17-22 سوره مریم: گفتگوی حضرت مریم با جبرئیل. نبوت انبایی، آگاه شدن فرد از حوادث جهان و آینده آن و اطلاع از آینده خود و دیگران از راه وحی است این نوع نبوت ناشی از مقام ولایت الهی و سرمایه نبوت تشریعی و رسالت اجرایی و پشتوانه آن است، اما ویژه مردان نیست و زنان نیز می توانند به این مقام دست یابند. ٭ توضیح و تفسیر آیه 37 سوره آل عمران: این آیه ادامه بحث آیات قبل درباره سرگذشت حضرت مریم است ولی جمله اخیر ( آیه 37) اشاره به نکته لطیفی دارد و آن اینکه کار خداوند، انبات و رویانیدن است یعنی همانگونه که در درون بذر گیاهان استعدادهایی نهفته است، در درون وجود آدمی و اعماق روح و فطرت او نیز همانگونه استعدادهایی عالی نهفته شده است که اگر انسان خود را تحت تربیت مربیان الهی که باغبانهای باغستان جهان انسانیتند قرار دهد و به سرعت پرورش می یابد و آن استعدادهای خداداد آشکار می شود. نتیجه: - علت مرد بودن انبیاء و اولیای الهی توانمندی جسمی و فکری ایشان و آن هم بنا بر خلقت و طبیعت خدادادی آنهاست. - گرچه هدایت جنبه اجتماعی دارد و باید به استقرار حکومت عدل بیانجامد و از امور اجرایی است اما هدایت و گسترش معنویت و اخلاق و ارتباط با معنویت مطلق و خداوند متعال منحصر به جنس و نوع خاصی نیست و هرکس تقرب بیشتری داشته باشد و حقیقت و ارزش انسانی خود را با تقوا و عمل صالح بالا ببرد در ضمن اینکه بهره بیشتری از معنویات و روحانیت و اخلاق حسنه می برد خود مبلغ کارآمدتری برای دین خدا خواهد بود چه اینکه بزرگان دین صرفا مردان نبوده اند و بانوان مکرمه بسیاری به کمالات الهیه رسیده و خود را از مدافعان حق و مشعلداران راه هدایت بوده اند. - نبوت و رسالت نیاز کارهای اجرایی - فکری - جسمی و رویارویی با هر محرم و نامحرم دارد. از طرفی پشتوانه رسالت مقام ولایت است و کمال انسان، رسیدن به مقام ولی الله است که این مکقام زن و مرد ندارد، مسئله غلبه احساس زن بر حیاتش و عفت و عصمتش او را در رویارویی با هر کسی معذور می کند. - پیامبر و امام باید با همه افراد جامعه تماس بگیرد یا در جنگ وسایل دیگر فرماندهی را بعهده بگیرد که این کار برای بانوان دشوار است - این عین عدالت خداوند است. - از طرفی همه مردان نیز دارای نبوت نیستند بلکه تعداد اندکی این مسئولیت را داشته اند. منابع: قرآن کریم تفاسیر نمونه و المیزان انسان کامل (شهید مطهری) نظام حقوق زن در اسلام (شهید مطهری) زن در آینه جمال و جلال الهی ( آیت الله جوادی آملی) زن از دیدگاه نهج البلاغه ( فاطمه علایی) |