دانلود رمان به صورت [PDF] - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: دانلود رمان به صورت [PDF] (/showthread.php?tid=252610) صفحهها:
1
2
|
RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - sober - 13-01-2016 ~رمانهای پگاه~
×شاه شطرنج×
خلاصه داستان :
گیرم که باخته ام !!!
اما کسی جرات ندارد به من دست بزند یا از صفحه بازی بیرونم بیندازد . شوخی که نیست , من شاه شطرنجم !!! تخریب می کنم آنچه را که نمی توانم باب میلم بسازم . آرزو طلب نمیکنم، آرزو میسازم . لزومی ندارد من همانی باشم که تو فکر میکنی ، من همانی ام که حتی فکرش را هم نمی توانی بکنی . زانو نمی زنم، حتی اگر سقف آسمان ، کوتاهتر از قد من باشد ! زانو نمی زنم، حتی اگر تمام مردم دنیا روی زانوهایشان راه بروند ! ” مـــن زانــــو نمــی زنــــم. . . “…. دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شاه شطرنج ×حالا که من نیستم×
خلاصه داستان :
نفس هایم به شماره افتاده اند … هر کس که حکم نفسم را داشت خـدا گرفت … بودنم میان این همه نابودی بی معناست … من همیشه بوده ام … بگذار برای یک بار هم که شده طعم نبودنم را بچشی … بعد این زمستان بهاری در کار نیـست … فصل بعد … “بـــــــی مـــن “است !!! دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
حالا که من نیستم ×زهر تاوان×
خلاصه داستان :
عصیانگری که آمده تا قصاص کند. تا به جبران آتشی که بر جانش افتاده زندگی دیگران را بسوزاند و بخشکاند. آمده تا با افسونگری جام زهر را در کام دشمنانش بریزد… دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
زهر تاوان RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - Tɪɢʜᴛ - 13-01-2016 فصل بادبادک ها
خلاصه : شیده تنها وارث خانواده ی بزرگ عمادزاده ست که قبلاً ازدواج نا موفقی داشته و برادر جوانش رو ۵ سال پیش، در یک حادثه مشکوک از دست داده. حالا به نظر می رسه افراد متفاوتی با نیت های مختلف قصد نزدیک شدن بهش رو دارن. داستان پیرامون راز مرگ شهرام و روابط پیچیده ی سه خانواده (شریک) ثروتمند هست. در نهایت تصمیم گیری شیده، زندگی اون رو در تقابل با شیوه ی زندگی مادرش قرار میده… …..
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دانلود کتاب نویسنده : Mahsa Zahiri منبع : نودوهشتیا RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - sober - 14-01-2016 ×همسایه من× خلاصه داستان : دختری به اسم کیانا که یک بار طعم شکست رو چشیده بهش این فرصت داده میشه تا روی پاهای خودش وایسه و زندگیشو اونجور که دوست داره بسازه تا شاید توی این راه طعم عشق واقعی رو با تمام پستی و بلندیهاش بچشه… قسمتی از متن رمان : تقریبا ۴ ماهی از اون صبح کذایی میگذره .. اون روز صبح مامان به هوای اینکه بیدارم کنه میاد توی اتاقم و و میبینه وسط اتاق بیهوش افتادم و هر کاری میکنه بهوش نمیام خلاصه با کمک کتی خواهرم دوباره منو رو تخت میکشونن و زنگ میزنن اورژانس و پزشک اورژانس بلافاصله با تشخیص شوک شدید روحی منو منتقل میکنه به بخش اعصاب یکی از بیمارستان های مطرح شهر با پیشنهاد بابا با محمد تماس میگیرن که هم در جریانش بگذارن هم اینکه شاید دلیل بیهوش شدن من رو بدونه که اونام دقیقا با همون چیزی که من مواجه شدم مواجه میشن یعنی خط از شبکه خارج شده ی محمد . این وسط فقط کتی به ذهنش میرسه که شاید توی sms های گوشی یا کامپیوترم چیزی پیدا شه که کلید این معما باشه و دلیل این شوک روشن بشه که با sms های محمد مواجه میشه و تقریبا همه چیز براشون روشن میشه بعدها فهمیدم توی مدت بیهوشیه من پدرم به هر دری میزنه تا ردی از محمد و خونوادش پیدا کنه .. دم خونشون میره که همسایشون میگه سه روز پیش بدون گذاشتن آدرس یا شماره تلفن از اینجا نقل مکان کردن .به نمایشگاه ماشین عموش میره که نوچه های عموش بابای نازنینمو از مغازه بیرون میکنن خلاصه دلیل رفتن ناگهانی حمد برای من و تک تک اعضای خونوادم یه معما میشه … منم که تقریبا بعد از دو هفته از بیهوشی در اومدم با حال زارم با تک تک دوستاش تماس گرفتم و متاسفانه هیچکس هیچ خبری از اون نداشت ..انگار محمد یه قطره آب بود و توی زمین فرو رفته بود…از اون روزا هر چی بگم کم گفتم … از همه درد آورتر بی خبری بود .. اینکه دلیل رفتن یه عزیز رو ندونی…چندین دفعه بهش e-mail زدم که لا اقل بگه چرا چی شده و …نامردی بود فاصله ی بین خوشبختی و بد بختیت فقط یه sms باشه..محمد جوری رفت انگار از اول اصلا نبوده ..ولی خدارو شکر از اونجایی که آدم قوی و خودداری بودم تا حدودی تونستم کنار بیام ولی حرف حدیث های آدما گاهی بد جور دلمو میسوزوند … اینکه خالم آروم به مامانم بگه نکنه عیب و ایراد از کیانا بوده و من ناخواسته بشنوم .. اینکه دوستام با یه حالت دلسوزی همراه با هزارتا شک و تردید نگام کنن.. خلاصه .. دو ماه دیگه به همین منوال گذشت و توی اون روزها تنها خبر خوبی که تونست تا حدودی حال و هوای منو عوض کنه ..خبر قبولیم تو مقطع فوق لیسانس معماری توی یکی از بهترین دانشگاههای تهران بود . دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. همسایه من RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - Tɪɢʜᴛ - 14-01-2016 ناگفته ها
خلاصه : داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت ناگهانی مادر بزرگش و بعد از سالها دوری به ایران برمیگردد…
آشنایی او با مرد جوانی در هواپیما و ناگفته هایی در مورد زندگیش، این داستان را شکل خواهد داد … دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF نویسنده : b.hassani منبع : نودوهشتی RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - sober - 10-05-2020 یک یا شایدم دو داستان از یک زندگی ، شناخته شده برای بعضیها و بیگانه و پوشیده برای یک عده دیگر ، کسایی که شاید دیده باشیم و شایدم نه ، یه دختر و یه پسر که به دنیا اومدن و ساخته شدن برای زندگی مجردوار و عدم تاهل ، هیچ رقمه شکل و رفتارشون به سرپرستی و پایبندی نمی خوره ، زندگی های آزاد با باورها و رفتارهای ویژه خودشون که شاید برای بعضیها قابل قبول نباشه ف حالا گمان کنید این دوتا آدم سر راه هم قرار بگیرن ، به چه شکل با هم کنار میان …
خلاصه رمان پشت یک دیوار سنگی خودمو کف مالی کردم … دو دقیقه آخرم آب داغ و بستم و گذاشتم آب یخ بریزه روم … یه لحظه لرزم گرفت … سریع خودمو از زیر دوش کشیدم کنار! شیر آب و بستم … حوله امو پیچیدم دورم … با یه سنجاق حوله امو دور سینه ام سفت کردم که نیوفته! با موهایی که آب ازشون می چکید رفتم تو آشپزخونه … خوشم میومد موهام خیس دورم باشه … قطره های آب که از رو موهام می ریخت رو پیشونی و شونه هام حس بارون بهم می داد! کتری و پر آب کردم و گذاشتم رو گاز … یه نسکافه داغ می چسبید! رفتم تو حال … خودمو رو مبل ولو کردم و تلویزیون و روشن کردم … اندی داشت می خوند … خوشگلا باید برقصن … خوشگلا باید برقصن! اه چقدر از این آهنگ بدم میومد … یعنی هر کی که خوشگل نیست باید قر تو کمرش بچسبه! پوفی کردم و کانال و عوض کردم … اینم واسه من شده بود سرگرمی … بالا پایین کردن کانالها … زدم کانال فشن و مد … اطلاعات رمان پشت یک دیوار سنگی نام رمان : پشت یک دیوار سنگی نویسنده رمان : آرام رضایی ژانر رمان : طنز , عاشقانه تعداد صفحه : 389 دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دانلود RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - sober - 10-05-2020 نقل قول: نقل قول: بخشی از پارت اول رمان ته دیگو پس بده از آرام رضایی :
بچه ها تو رو خدا بس کنید بذارید ببینم چه خاکی میشه تو سرم بریزم … با دعوا و زدن تو . ..ولسر و کله ی هم هیچی درست نمیشه سرم رو میون دستام گرفتم…به شقیقه هام فشار آوردم…دریغ از یه کلمه…هیچی به ذهنم نمیومد که برای دلداری بچه ها و خودم به زبون بیارم. به یک ساعت قبل فکر کردم، وقتی که آقای محمدی اومده بود اینجا از همون اولم چشمش دنبال مغاره ما بود. هی هر روز می رفت و میومد و آیه یاس می خوند.
که این محل زیاد بزرگ نیست شما جوونید و نمی تونید از بس اداره اینجا بر بیاید و .آخرم با اون سق سیاهش چشممون زد. ورشکست شدیم رفتیم روز اولی که اینجا رو باز کردیم چقدر هیجان زده بودیم.
با چه عشقی رفتیم کلی وسیله برای اینجا خریدیم. از میز و صندلی گرفته تا وسایل آشپزخونه همه چیز خریدیم می خواستم یه کافی شاپ شیک بسازیم. به جای خوب و دنج برای دختر پسرای جوون همه چیز خوب بود. محیط دنج، خلوت عاشقانه، فضای رمانتیک، آهنگهای ملایم عشقولانه ….
اما نمی دونم کدوم از خدا بی خبری رفته بود گزارشمون ورد کرده بود به اماکن که اینجا دختر پسرا میان پائوف می کنن و فلان و بهمان. اومدن ریختن.
هر کی بود و جمع کردن و بردن .وای چه آبرو ریزی بود، حتی به خانواده، دو تا نامزد و هم بردن. چه شرفی آزمون رفت همون شد. دیگه اینجا امن نبود. نه به دوست دختر پسرا رحم کردن نه به نامزدای جوون و نه .به زن و شوهر چند ساله و بچشون من نمی دوم آخه توی یک مکان عمومی.
توی یه کافی شاپ جلوی چشم مرد و زن و بچه و خانواده چه غلط منافی عفتی میشد انجام داد که این بدبختها رو مثل دزد و جانی سوار ون کردن و بردن .
کارمون خوابید، از فرداش مگس می پروندیم. مشتریهاموت پریدن, مغازه خلوت خلوت شد کارو کاسبی کساد شد، همه سرمایه امو ریخته بودم تو این مغازه و اینجا هم که روزی دو .زارم در نمیاورد .فقط چهار نفری میومدیم همدیگرو نگاه می کردیم دیگه موندن اینجا فایده نداشت. هر روزش ضرر بود.
باید جمع می کردیم. همون روزا بود که دوباره سرو کله این محمدی لاشخور پیداش شد قرار بود اینجا رو می خواست کافی شاپ من و جایی که قرار بود همه آرزوهامو براورده کنه کمکم کنه رو پای خودم بایستم، مستقل شم.
به همه نشون بدم بزرگ شدم، عرضه انجام .کارو قبول مسئولیت رو دارم اما نشد. محمدیم اومد ونمک ریخت رو زخم سر باز ماها رو رفت. گفت اینجا رو برای پسرش می خواست، همون پسر هیزه که هر روز اینجا پلاس بود و مثل گفتار به در و دیوار مغازه و .ماها نگاه می کرد. مطمنتن به خود پسره بود ماها رو هم رو مغازه می خواست
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دانلود RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - sober - 17-05-2020 [rtl]دانلود رمان بچه مثبت به قلم الف.ستاری با لینک مستقیم[/rtl] [rtl]دانلود رمان بچه مثبت نسخه پیدیاف، اندروید، آیفون، جاوا[/rtl] [rtl]موضوع رمان بچه مثبت: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. عاشقانه ، اجتماعی ، مذهبی نویسنده رماندیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. : الف.ستاری تعداد صفحات: ۳۳۷ صفحه[/rtl] [rtl][/rtl] [rtl] خلاصهی رمان : رمان بچه مثبت، داستان دختری به نام ملیسا را روایت میکند… او در دانشگاه برای جلب توجه پسری که اعتقادات دینی و مذهبی بسیار محکمی دارد با دوستان خود عهدی میبندد، که اگر موفق نشود جلب توجه آن پسر را نسبت به خود جلب کند هر خواستهای که دوستانش از او داشته باشند باید برایشان فراهم نماید… در واقع داستان این رمان تقابل افرادی از یک نسل با یکدیگر است که اصول اعتقادی و افکاری متفاوت با هم دارند… قسمتی از متن رمان بچه مثبت _شخص مورد نظز اومد. بدو ملیسا، اومدش.. _باشه، من که حاضرم، فقط بشین و تماشا کن…[/rtl] [rtl]موهایم رو به زیر مقنعهام فرستادم و به سمت اون که حالا در یک قدمیم بود، برگشتم. صدایم رو کمی متفاوت کردم و گفتم: _سلام برادر… جا خورد و فقط یک ثانیه نه بیشتر نگاهش رو به چشمهام دوخت و من تونستم چشمهای مشکیاش رو ببینم. طبق معمول همیشه نگاهش رو به کفش هاش دوخت و جواب سلامم رو داد و خیلی مودب گفت: _فرمایشی داشتید؟[/rtl] [rtl]با صدایی که از زور خنده کمی بلندتر از لحن حرف زدن اولم بود گفتم: _بله، میخواستم بدونم شباهت من و کفشهاتون چیه که تا منو میبینید به اونا نگاه میکنید؟ صدای خندهی دوستانم بلند شد. بدون این که نگاهشون کنم دستم رو به نشونهی سکوت بالا بردم و با دست دیگرم که تو مسیر نگاهش قرار داده بودم، شروع به تکان دادن دستم کردم و گفتم: _ببین با حرکت دستم سعی کن نگاهت رو بالا بیاری تا بهت نشون بدم من دقیقا کجا هستم. زیر لب گفت “استغفر ا…” سرش رو بالا آورد، البته نه با…[/rtl]
[rtl]اطلاعات دانلود[/rtl]
لینک های دانلود
دانلودرمان زیبای *النا* - BIG-DARK - 31-05-2020 یک رمان واقعا زیبا موضوع رمان: عاشقانه , غمگین خلاصه رمان: دخترزیباومغروری که فکر میکنه هیچوقت عاشق نمیشه ولی بازی سرنوشت اونوبه جاهایی میکشونه که حتی فکرشم نمیکنه! اماسرانجام این داستان چی میشه؟ درمسیر پرفراز و نشیب عشق… منبع و پسورد : دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. http://www.mer30download.com لینک سایت :https://mer30download.com/%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%84%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D9%84%D9%86%D8%A7/ RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - sober - 04-11-2020 رمان تقدیر تصادفی
به قلم :a.sahar
حجم رمان : ۴.۲۹ مگابایت پی دی اف , ۱.۶۶ مگابایت نسخه ی اندروید ,
خلاصه ی از داستان رمان:
داستان درباره ی دختریه که با یه تصادف همه چی رو از یاد می بره. هیچ مدرکی هم همراهش نبوده که بفهمن کی هست و خانوادش کجان! خلاصه بعد از بهبود می ره پیش خانواده ای که پسرشون بهش زده بود و با اونا زندگی می کنه. اونا براش اسم نسیم رو انتخاب می کنن. تقریبا می شه عضوی از اون خانواده.. تا اینکه عاشق می شه و ازدواج می کنه اما….
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
دانلود رمان RE: دانلود رمان به صورت [PDF] - ᴠᴀᴍᴘɪʀᴇ - 21-08-2021 *رمــــآن در آغوش مهـــربانی*
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
چکیده ای از رمان :
دختری به نام روژانه که یه دختر شر و شیطون و در عین حال مهربونه این دختر هیچوقت اجازه نمیده حقش پایمال بشه و اگه ببینه حق کسی رودارن به زور میگیرن از اون طرف هم دفاع میکنه – رمان حریر و آتش رو دانلود کنید پدر و مادر روژان فوت کردن و وکیل خونوادگی که دوست صمیمیه پدر روژان بود میاد در مورد رازی صحبت میکنه که مربوط به خواهر روژانه، روژان عاشقانه خواهرشو دوست داره اما بعده سالها میفهمه رزا خواهر اصلیش نیست بلکه خونوادش اونو به فرزندخوندگی قبول کردن … پایان بسیار زیبا و هیجان انگیز دانلود فایــل بصورت [PDF]
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در آغوش مهربانی |