انجمن های تخصصی  فلش خور
شازده کوچولو – قسمت شانزدهم - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67)
+---- موضوع: شازده کوچولو – قسمت شانزدهم (/showthread.php?tid=267154)



شازده کوچولو – قسمت شانزدهم - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 26-08-2017

مسافر کوچولو کویر را از پاشنه درکرد و جز یک گل به هیچی برنخورد: یک گل سه گل‌برگه. یک گلِ ناچیز.

شهریار کوچولو گفت: – سلام.
گل گفت: – سلام.
شهریار کوچولو با ادب پرسید: – آدم‌ها کجاند؟
گل روزی روزگاری عبور کاروانی را دیده‌بود. این بود که گفت: – آدم‌ها؟ گمان کنم ازشان شش هفت تایی باشد. سال‌ها پیش دیدم‌شان. منتها خدا می‌داند کجا می‌شود پیداشان کرد. باد این‌ور و آن‌ور می‌بَرَدشان؛ نه این که ریشه ندارند؟ بی‌ریشگی هم حسابی اسباب دردسرشان شده.
شهریار کوچولو گفت: – خداحافظ.
گل گفت: – خداحافظ.