روز و شب بر سر کوی تو نشینم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: روز و شب بر سر کوی تو نشینم (/showthread.php?tid=268070) |
روز و شب بر سر کوی تو نشینم - [ιяяesιsтιвLe] - 07-11-2017 روز و شب بر سر کوی تو نشینم به گدایی در عبور از من و جانم ؛ این چنین سرد چرایی ؟ لب تو بر لب جام و جان من بر لب سردم چشم و دل غرقه ی خون و به عیادت تو نیایی منم آن کشتی حسرت ، در گِل آلود زمانه وَه که از سینه ی گرمت ، ساحلی را ننُمایی عمر من طی شد و یک دم ، نشدی محرم رازم همه را طاقت من هست ، نبوَد تاب جدایی شده ام شب زده بوفی ، کنج ویرانه ی حسرت کی شود از پس ابر هجر و دوری به در آیی ؟! حیف من ساده سپردم ، دل و دینم به نگاهت « من ندانستم از اول ، که تو بی مهر و وفایی » یاد ایام گذشته ، آتش انداخت به جانم پس کدامین شب حسرت ، تو به بالین من آیی ؟ تو در این نخوت و مستی ، جان من غرق تمنا باورت نیست که این دل ، دارد ای یار خدایی ؟ " گفته بودم چو بیایی ، غم دل با تو بگویم " منم اینجا پیِ دامت ، تو فقط فکر رهایی " زهره" از آتش عشقت ، شده خاکستر خاموش " عهد نابستن از آن بِه ، که ببندی و نپایی " "تضمین از زهره طغیانی" |