عاشقانه ... تلخ از جنس بغض ღ - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58) +---- موضوع: عاشقانه ... تلخ از جنس بغض ღ (/showthread.php?tid=269156) |
عاشقانه ... تلخ از جنس بغض ღ - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 24-05-2018 گاهی سراغم را بگیر
حالم را بپرس نگذار فکر کنم چه پیش پا افتاده بودم که بعد از آن همه خاطره فراموش شدم …!! هیچ چیز غم انگیزتر از این نیست که کسی که دوستش داری هیچ تلاشی برای نگه داشتنت نکند ! قانون احتمالات را دوست دارم همیشه ممکن است اتفاق غیرمنتظره ای بیفتد ! چیزی شبیه برگشتن تو … اگر برای ابد هوای دیدن تو نیفتد از سر من چه کنم ؟ زِ عشقت بند بندِ این دل دیوانه می لرزد …! خرابم می کنی اما …! خرابی با تو می ارزد عاشق نباشی حس باران رانمی فهمی فرق قفس با یک خیابان را نمی فهمی عاشق نباشی می روی در جادهها اما معنای فصل برگ ریزان را نمی فهمی باید بروم … دلتنگ که شدی گلدان کوچک پشت پنجره را ببوس من، یک روز که خیلی دلتنگت بودم دلم را همانجا خاک کردم … من کلامی نگفتم به زنی که دوستش داشتم اما همه ی صفت های عاشق را در چمدانم ریختم و از فرازِ تمامی زبان ها به پرواز درآمدم … مثل مرد پای نبودنت ایستاده ای و همچنان نیستی تو مردترین زنی هستی که تا به حال ندیده ام … بعدِ تو با هر غـروبی بی قراری میکنم می نشینم با نبودت ! جـمعه داری میکنم خانه ی دل را تکاندم خانه ی دل را تکاند من به دور انداختم بدخواه او را او مرا ! قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام خدایـــــــا برای داشتن عشقم با قسمتت میجنگـم پس خط ونشان جهنمت رابه رخم ننکش ! که جهنم تر از نبودنش را سراغ نـــدارم … دلم به مستحبی خوش است که جوابش واجب است : سلام … من تو را می خواهم تخت خالیِ یک بیمارستانم آمدنت یا رفتنت هر دو غمگینم ميکند …! من در خاموش ترین لحظاتم موسیقیِ روح نواز تو را گوش میکنم … صدایت عجیب آرامم می کند مثلِ ملودی لطیف باران همیشه برآنم تا دل کسی را نشکنم اما وقتی خودم را نگاه می کنم تــکــه تــکــه ام … ﻣﻦ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﺮﺻﻪ ﺁﻏﺸﺘﻪ ﺑﻪ ﺑﻐﺾ ﻟﺐ ﺧﻨﺪﺍﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﭼﺸﻢ ﮔﺮﯾﺎﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺧﻨﺪﯾﺪﻡ ﺭﻣﺰ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺑﯽ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺍﯾﻦ ﺛﺎﻧﯿﻪ ﻫﺎ،ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺁﻣﺎﺭ ﺯﻣﯿن مشكوكي ﻣﻦ ﺑﻪ ﺩﻟﻬﺎﯼ ﺯﻣﯿﻦ، مشكوكم چقدر خوب است کسی بیاید و باورهایِ تلخت را به این سادگی تنها با بودنش از تو بگیرد … از تو بگیرد … [ . . . . . . . |