![]() |
زیر باران - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +---- انجمن: داستان و رمان (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=67) +---- موضوع: زیر باران (/showthread.php?tid=270489) |
زیر باران - مـ༻؏☆جـےـیــّ◉ـב - 12-08-2018 زیر بارون میوه شُ گرفته لاتِ میدون شوشِ برا خودش از تو هجره ش زده بیرون داره میره خونه یه دفعه دید اثاثِ طرفُ رو ریختن زیر بارون یه زنُ و دخترم کنار خیابون وایسادن رو به دیوار کردن ،مردم نبیننشون ، خجالت بکشن یه بنده خدایی ام هی افتاده به پای یکی آقا تورو خدا بزار یه ماهی اثاثم اینجا بمونه ، زن و بچه م اسیر نشن اومد جلو ، گفت : چه خبرِه؟ گفت طِیّب خان یه سالِ کرایه ندادِ یه نگا کرد طِیّب ، دید زنُ بچه ش روشونو به دیوار کردن از خجالت داشت فکر می کرد با خودش ، یه مرتبه صاحب خونه اومد گفت : سید بیا این وسیله تم جا مونده هر چی پول داشت داد ، گفت الباقیشم بیا دم هجره بگیر کرایۀ یه سالش رو میدم سال دیگه شم من میدم بزار وسایلشونو تو خونه خودشم کمک کرد همه وسائل رو گذاشت تو خونه ، زنُ بچه شم گفت برید تو خونه ، اینجا واینسید ناموسِ سید درم در خونه درُ بست زیر بارون داشت میرفت ، سید درِ خونه رو وا کرد دنبالش دوید گفت هر چی هستی باش آبرومو خریدی مادرم آبروتو بخُرهِ |