انجمن های تخصصی  فلش خور
- گفتگو آزاد نسخه 327 - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18)
+--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19)
+---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36)
+---- موضوع: - گفتگو آزاد نسخه 327 (/showthread.php?tid=270903)



RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 01-11-2018

(01-11-2018، 11:36)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-11-2018، 11:26)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(31-10-2018، 20:17)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(31-10-2018، 17:26)ღ ღ ẐÅℋℜÅ ღ ღ نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
چرا کتابی میحرفی؟ :/

دلیلش ساده است: چون ساده تر است. همه ما دست کم دوازده سال در مدرسه کتابی خواندیم و نوشتیم و علاوه بر آن تمام روزنامه ها و رسانه ها هم کتابی متن و زیرنویس برایمان می نویسند: پس بی شک نوشتن و خواندن به سبک کتابی ساده تر است. 

شکسته نویسی فقط باعث "صمیمیت" می شود که فکر نمی کنم در نوشته های فنی یا علمی نیازی به آن باشد. اگر با کسی صحبت دوستانه بکنم سعی می کنم شکسته بنویسم. 

تو میگی 12 سال کتابی خوندی و نوشتی ولی کله عمرتو داری عادی حرف میزنی اینجام داری حرف میزنیااا ...اگ دوس داری همونطور ک حرف میزنی تایپ کن بعد مثلا غریبه میبینی کتابی حرف میزنی ک میگی با آشناها عادی میحرفی؟! Huh

ببین تو الان شکسته نوشتی، نوشته ت آخرش نامفهوم شده. من ساختار ذهنیم بعد سال ها نوشتنِ جدی به کتابی نوشتن و سازماندهی مطالب به شکل کتابی عادت کرده. نوشتن با حرف زدن فرق داره. اولی کنش دسته و دومی کنش زبان. اولی تعاملی اما دومی یک طرفه. 

من توی این چند شاید 2 هزار صفحه کتابی چیز نوشتم که همین دیگه برای سخت می کنه بخوام حرفم رو شکسته انتقال بدم. بخصوص که معمولا نوشته هام طولانی هست. و زیاد می نویسم. نوشتن برای من مثل یک کار روزانه و یومیه می مونه. ازش هراسی ندارم. کتابی نوشتن سلاح بی خطره منه. 

آفرین داداچ دیدی تونسی حرف بزنی و بنویسی!!!
ولی بهرحال هرطور راحتی بنویس:/



RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 01-11-2018

(01-11-2018، 11:40)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 

آفرین داداچ دیدی تونسی حرف بزنی و بنویسی!!!
ولی بهرحال هرطور راحتی بنویس:/

شکسته نویسی می تونه توی کیفیت نوشتن هم تاثیر سوء بگذاره. یعنی آهنگ ذهنمی رو دچار مشکل بکنه و نتونیم اون طور که باید مطالب رو انتقال بدیم. می دونید اون اهنگ ذهنی ادم هاست که باعث شکلگیری مفاهیم در ذهن می شه. مثلا وقتی آدم موسیقی گوش می ده یکی سری مفاهیم در ذهن شکل می گیره. 

یادم می یاد وقتی اوایل بیست سالگی وارد بحث های نتی نشده بودم مثل آب خرودن شعر می گفتم. خیلی خوب شعر می گفتم. اما وقتی وارد بحث های نتی شدم و متون کلاسیک کمتر  مطالعه کردم و از ادبیات دور شدم  الان واسه یک بیت شعر باید کلی زور بزنم. 

تا حالا فکر کردید چرا مولانا وقتی به سماع و موسیقی رو آورد یک دفعه طبع شعرش گل کرد؟ مولانا 90 درصد دیوان شمس رو موقع سماع موسیقی و رقص سروده. حافظ هم اکثرا غزلیاتش رو برای موسیقی مجالس دوستانه یا رسمی می نوشته. یعنی مناسب حال می نوشته. آدم ها تا آهنگ درونی و انگیزه کسب نکنن. نمی تونن چیز خوب بنویسن. این یک اصله. 


RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - م‍حمّد - 01-11-2018

یه تاپیکی بود که میگفت با تربیت ترین فحشی که دادی رو بگو

جواب دوست عزیزمون!!
نقل قول: لطفا برو گمشو تا نXییدمت !!...



RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 01-11-2018

(01-11-2018، 11:49)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-11-2018، 11:40)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 

آفرین داداچ دیدی تونسی حرف بزنی و بنویسی!!!
ولی بهرحال هرطور راحتی بنویس:/

شکسته نویسی می تونه توی کیفیت نوشتن هم تاثیر سوء بگذاره. یعنی آهنگ ذهنمی رو دچار مشکل بکنه و نتونیم اون طور که باید مطالب رو انتقال بدیم. می دونید اون اهنگ ذهنی ادم هاست که باعث شکلگیری مفاهیم در ذهن می شه. مثلا وقتی آدم موسیقی گوش می ده یکی سری مفاهیم در ذهن شکل می گیره. 

یادم می یاد وقتی اوایل بیست سالگی وارد بحث های نتی نشده بودم مثل آب خرودن شعر می گفتم. خیلی خوب شعر می گفتم. اما وقتی وارد بحث های نتی شدم و متون کلاسیک کمتر  مطالعه کردم و از ادبیات دور شدم  الان واسه یک بیت شعر باید کلی زور بزنم. 

تا حالا فکر کردید چرا مولانا وقتی به سماع و موسیقی رو آورد یک دفعه طبع شعرش گل کرد؟ مولانا 90 درصد دیوان شمس رو موقع سماع موسیقی و رقص سروده. حافظ هم اکثرا غزلیاتش رو برای موسیقی مجالس دوستانه یا رسمی می نوشته. یعنی مناسب حال می نوشته. آدم ها تا آهنگ درونی و انگیزه کسب نکنن. نمی تونن چیز خوب بنویسن. این یک اصله. 

شغلت یا کارت نویسندگیه؟ چقد حس میکنم پربارری :/


RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 01-11-2018

(01-11-2018، 12:13)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
شغلت یا کارت نویسندگیه؟ چقد حس میکنم پربارری :/

من بیشتر دنبال یک انگیزه هستم که بتونه نیروی محرکه نوشتن و فکر کردن بهم بده. سلنا هم برام تا حد زیادی نوعی منبع الهامه. اینکه کسی هست که من می تونم رغبت کنم درباره ش بنویسم و هوادارش باشم. چون کمتر سلبریتی ای رو پیدا کردم که بتونه اونقدر باهام جور باشه که ازش دلزده نشم. 

ترجمه هم به نظرم لذت بخشه. اینکه یک مفهوم رو از یک دنیای دیگه و زبان دیگه وارد یک دنیای و زبون تازه بکنی. اینکه گاهی حتی توی زبون عامیانه مجبور باشی به اصطلاحات زبون مبدا و مقصد توجه کنی. نوعی جستجوی و کنکاش در فرهنگ بشری هم هست. کلا من هر کاری میکنم در درجه اول لذت خودم مطرحه. اما از دور عده ای  ممکنه فکر کنن من مثلا برده یک شخصیت شدم یا اون من رو خیلی تحت تاثیر قرار داده. بلکه من همیشه شیفته تصویر اشخاص در درون خودم می شم. اون تصویری که در آینه من شکل داده. 


RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 01-11-2018

(01-11-2018، 12:36)Actinium نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
(01-11-2018، 12:13)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
شغلت یا کارت نویسندگیه؟ چقد حس میکنم پربارری :/

من بیشتر دنبال یک انگیزه هستم که بتونه نیروی محرکه نوشتن و فکر کردن بهم بده. سلنا هم برام تا حد زیادی نوعی منبع الهامه. اینکه کسی هست که من می تونم رغبت کنم درباره ش بنویسم و هوادارش باشم. چون کمتر سلبریتی ای رو پیدا کردم که بتونه اونقدر باهام جور باشه که ازش دلزده نشم. 

ترجمه هم به نظرم لذت بخشه. اینکه یک مفهوم رو از یک دنیای دیگه و زبان دیگه وارد یک دنیای و زبون تازه بکنی. اینکه گاهی حتی توی زبون عامیانه مجبور باشی به اصطلاحات زبون مبدا و مقصد توجه کنی. نوعی جستجوی و کنکاش در فرهنگ بشری هم هست. کلا من هر کاری میکنم در درجه اول لذت خودم مطرحه. اما از دور عده ای  ممکنه فکر کنن من مثلا برده یک شخصیت شدم یا اون من رو خیلی تحت تاثیر قرار داده. بلکه من همیشه شیفته تصویر اشخاص در درون خودم می شم. اون تصویری که در آینه من شکل داده. 

من اصن فک کردم دختری !!! بیشتر دختران ک عاشقه گومزن یا جاستین و... خودمم از 12تا14 سالگی دوسشون داشتم ولی الان اصصلاااا


RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 01-11-2018

(01-11-2018، 12:43)arefehjoon نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
من اصن فک کردم دختری !!! بیشتر دختران ک عاشقه گومزن یا جاستین و... خودمم از 12تا14 سالگی دوسشون داشتم ولی الان اصصلاااا

در واقع بُعد خلاقه هر آدمی "مونث" هست. یعنی مونث بودن در طبیعت نماد زایایی و خلاقیته. تمدن هایی که معمولا بزرگ بودن و شکوفایی های بزرگتری در اون ها دیده می شده الهه ها رو به عنوان خدا و یا منبع الهام انتخاب می کردن و این یک انتخاب کاملا ناخودآگاهانه بوده. بابلی ایشتار رو داشتن. مصری ایزیس و و الهه آسمان و زمین. ایرانی ها آناهیتا. 

به عبارتی اون ها تانیث و زنانگی رو نه به عنوان یک مفهوم شخصی و بیرونی و محدود که به عنوان یک مفهوم بی نهایت و جاودانه و جهان شمول نگاه می کردند. آدم اگر سلنا رو به عنوان یک شخص معین و یک مفهوم شخصی در نظر بگیره شاید اصلا جذابیتی برای نوشتن و فکر کردن روش پیدا نکنه. اما اگه اون رو به عنوان نمادی از یک نیروی بی کرانه و جاودانه در هستی در نظر بگیره هر روز می تونه یک چیز تازه درباره پیدا کنه و تصورات تازه ای توی ذهنش شکل بده. 

این دکلمه زیبا از اشعار مولانا با صدای مدونا را خیلی دوست دارم...شعرش عالیه...

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://s6.picofile.com/file/8176210192/Madonna_Bittersweet_Poems_Of_Rumi_Unreleased_iPlayer_fm_.mp3.html


In my hallucination
I saw my beloved's flower garden
In my vertigo, in my dizziness
In my drunken haze
Whirling and dancing like a spinning wheel

I saw myself as the source of existence
I was there in the beginning
And I was the spirit of love
Now I am sober
There is only the hangover
And the memory of love
And only the sorrow

I yearn for happiness
I ask for help
I want mercy
And my love says:

Look at me and hear me
Because I am here
Just for that

I am your moon and your moonlight too
I am your flower garden and your water too
I have come all this way, eager for you
Without shoes or shawl

I want you to laugh
To kill all your worries
To love you
To nourish you

Oh sweet bitterness
I will soothe you and heal you
I will bring you roses
I, too, have been covered with thorns


written by Rumi, edited by Deepak Chopra


در خیال خود
گلستان دلدار خویش را دیدم
افتان و خیزان در تشویش خویش
در بیخودی و مستی خویش
می چرخم و می رقصم چونان که دوک خیاطان....

خویش را چونان منبع فیضی دیدم....
در آنجا، در اغاز این من بودم
و خود جوهره ی عشق بودم...
و اکنون اما هشیارم
و تنها خماری ای باقی مانده و...
خاطره ای از عشق و ....
تنها اندوهی..


آرزومند شادی و...
خواهان دستگیری و ...
طالب بخشایش ام...

و دلدار ِ من گوید:

بنگر به من و مرا بشنو....
چرا که من اینجایم....
تنها به این خاطر...

هم ماه و مهتاب توام...
هم آب و بستان توام....
همه این راه را در اشتقاق تو...
بی کفش و شال امدم...

می خواهم از تو خنده را
نابودی اندوه را...
عاشق شدنت
پروردنت....

ای تلخی ِ شیرین من
تسکین و آرامت دهم،
می دهمت گل های سرخ ...
پوشیده از خارم خودم...



RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 01-11-2018

هیچکدوم راهیپمایی اربعین نرفتید فلشخوری ها؟

الان توی دهات ما پیرزن همسایه رفته بود برگشته از عصر کله ما رو خورد... رفته سرما خورده برگشته. خوبه من خودم هفته قبل سرما خوردم دیگه نباید ازش بگیرم. 

این ها هم واسه خودشون دنیایی دارن...فرهنگ فلکلور قدیمی شون در عین اینکه حفظ شده با مقدسات اسلامی به طرزی جالبی مخلوظ شده. این زنه وقتی یک چیزی گم می کنه می گه "یه سلام به بی بی زلیخا" تا 6 تا سلام. بعد میگه هفتمی رو باید وقتی پیدا شده بفرستی. 

بهش می گم زلیخا کیه؟ می گه امام علی!!!!!

من هم که دیگه اونجا براش آخر عمری نمی خوام بساط تتبعات الهیاتی و تاریخی باز کنم سری به نشونه تایید تکون می دم و می گم آره بی بی زلیخا حضرت علی است!

ولی واقعا بی بی زلیخای این زن کیست؟ باید بیشتر روش فکر کنم!


RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Đęąđ.ğïřł - 01-11-2018

عجب.__.


RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 01-11-2018

این تسمیه "بی بی" باید با نام بی بی در کارت بازی که به معنای "ملکه" هست ربط داشته باشه. واقعا فهم ریشه این ها خیلی سخته. فقط میشه حدس هایی زده. اما توی نت دیدم یک بازی ای هست اسمش "سلام بی بی" هست:

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
https://fa.wikipedia.org/wiki/بی‌بی_سلام

بی شک اگر متون فلکلور سایر اقوام باستانی خاورمیانه رو بخونم شاید در آینده بیشتر متوجه بشوم این "زلیخا" کیه.

می دونید که نام زلیخا به هیچ وجه در یهودیت ذکر نشده؛ اصلا نام عزیز مصر رو زلیخا نمی دونن در متون یهودی. زلیخا در ادبیات فارسی به طور خلق الساعه ظاهر می شه و هنوز پژوهشگرها نتونستن ریشه ش رو پیدا کنن. من خودم فکر می کنم یک اعتقاد فولکلور بوده که بعدا وارد متون رسمی شده.