- گفتگو آزاد نسخه 327 - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: مسائل متفرقه (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=18) +--- انجمن: گفتگوی آزاد (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=19) +---- انجمن: بحث و گفتگو (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=36) +---- موضوع: - گفتگو آزاد نسخه 327 (/showthread.php?tid=270903) صفحهها:
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
67
68
69
70
71
72
73
74
75
76
77
78
79
80
81
82
83
84
85
86
87
88
89
90
91
92
93
94
95
96
97
98
99
100
101
102
103
104
105
106
107
108
109
110
111
112
113
114
115
116
117
118
119
120
121
122
123
124
125
126
127
128
129
130
131
132
133
134
135
136
137
138
139
140
141
142
143
144
145
146
147
148
149
150
151
152
153
154
155
156
157
158
159
160
161
162
163
|
RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - ƁяιƖƖιαηт - 06-11-2018 (06-11-2018، 20:24)sh.99 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. رجب RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 06-11-2018 مثل یک کودک بدخواب که بازیچه شده خسته ام... خسته تر از آن که بگویم چه شده ! #سید تقی_سیدی RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - ÆMÆշЇÑζ - 06-11-2018 (06-11-2018، 19:55)sama00 نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. لذیذترین غذا های دنیا چیده شده باشه من بازم اونو ترجیح میدم.. ن دوس ندارم , غذا شیرین و ملس و اینا خوشم نمیاد .. RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Đęąđ.ğïřł - 06-11-2018 هیییییممممم RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - امیرحسین - 06-11-2018 (06-11-2018، 13:10)Faust نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید. پسیه مودم دیگه بخر ! یا تنظیماتش رو بک اپ بگیر بعد ریست دوباره وارد کن RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Đęąđ.ğïřł - 07-11-2018 صحیح._____. RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 07-11-2018 هییییممممم... RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 07-11-2018 من بی چاره فقط ظاهرم غلط انداز است...اما در نُرم خودم خیلی بچه مثبت بوده و هستم. الان می بینم همه دوستان مدرسه ام یکیشان زن صیغه اش بچه دار شده گندش در آمده، آن یکی با با زن ده سال بزرگترش از خودش روی هم ریخته زنش می خواهد ازش طلاق بگیرد و آن یکی رد تا رد دنبال دادن پول مهریه زنش است و آن یکی دیگر در حین کورس گذاشتن با رفقا در سانحه رانندگی فوت می شود و آخری هم بچه دومش در راه است و بیکار است. من بچه خوبی بودم.... این رو جدی میگویم :/ RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 07-11-2018 الان خیره به سقف در دادگاه وجدان خودم که کلاهم را قاضی می کنم می بینم که من ذاتا در خانواده مغرور بار آمده ام. تا یادم هست حتی اگر یک دروغ کوچک هم می گفتم آنچنان نگاه تحقیر آمیزی از خواهر برادرهای برگترم می دیدم که آب می شدم می رفتم توی زمین. هنوز هم تلخ ترین جراحت های ذهنم مربوط به زمان هایی می شود که دروغی از من جلوی خانواده حتی در مقام یک کودک خردسال فاش می شد. من حتی موقعی که کارت های بازی شخصی ام را از دوستم دریغ می کردم با نگاه تحقیر آمیز خواهرم رو به رو می شدم. مادرم می گوید وقتی سه چهار سالم بود وقتی بغلم می کرد بهش می گفتم "زمینم بذار..خودم می رم.. جونت نیست". مادرم همیشه کردیت و اعتبار این حرف را به پای من می نوشت. اما الان که دقیق تر فکر می کنم به احتمال زیاد بخاطر نگاه های تحقیرآمیز خواهر برادرهایم بوده. چرا از بچه در آن سن هم انتظار انجام این کارها را داشتند؟ خودشان هیکلشان بزرگ بود توی بغل جا نمی شدند اما من که خب بچه بودم...توی ان سن حساسی که فروید می گوید شاکله روحی روانی هر انسانی شکل می گیرد. شاید برای همین همیشه غمگین و اینقدر بدبین و اینقدر مواظبم...اینقدر مغرور...اینقدر متکی به نفس. نمی دانم. RE: - گفتگو آزاد نسخه 327 - Actinium - 07-11-2018 این هم از فال امشب
...
آن یار کز او خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش
بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوه صاحب نظری بود
از چنگ منش اختر بدمهر به در برد
آری چه کنم دولت دور قمری بود
عذری بنه ای دل که تو درویشی و او را
در مملکت حسن سر تاجوری بود
اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بیحاصلی و بیخبری بود
خوش بود لب آب و گل و سبزه و نسرین
افسوس که آن گنج روان رهگذری بود
خود را بکش ای بلبل از این رشک که گل را
با باد صبا وقت سحر جلوه گری بود
هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
|