انجمن های تخصصی  فلش خور
بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) (/showthread.php?tid=275448)



RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیر‌حسین - 15-06-2020

➰‏

گاهی
‏ دلت به اندازه ی یک دنیا
‏خسته میشود
‏خسته تر از آنی که بگوید چقدر
‏خسته است
‏⁧
[امیر وجود]


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 15-06-2020

من از خود گذشتگی را بلدم ..
اما از " تو " گذشتگی ؟
عمرا بلد نیستم .. !


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ρυяρℓє_ѕку - 15-06-2020

دنیا دمدمی است.
دو روز دیگر ماها خاک میشویم
چرا سر حرفهای پوچ وقتمان را تلف بکنیم؟
چیزی که میماند همان خوشی است
وقت را باید غنیمت شمرد
باقیش پوچ است و بعد افسوس دارد!

#صادق_هدایت


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - †ᴾᴼᴵˢᴼᴺ† - 15-06-2020

هنوزم ط نباشی تو این شهر ، من یه غریبم (:


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 15-06-2020

من به تو عادت کرده ام ،
لعنتی تو بگو ..
با ترک این عادت چه کنم ؟!


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - کــــــــــⓐرمَن - 15-06-2020

دیگه تا کسی سراغمو نگیره سراغشو نمی گیرم ت بگو غرور من میگم شعور


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیر‌حسین - 15-06-2020

سکوتِ آب
می‌تواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
می‌تواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛

#احمد_شاملو


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 15-06-2020

حال امروزم را ببین و هیچ مپرس ..
حال امروز من هیچ خوب نیست !
حال امروزم ، دوباره پر از تو شده است ..
تو بگو .. ،
در این جهان خلاصه شده در چشمانت ،
سراغ دستان گرمت را از کدام عابر شبگرد بگیرم .. !
من در این جهان ،
بی تو سردرگمم ! پر از بغضم ! پر از توام ..


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 15-06-2020

کآش میشد دستِ آمدنت را گرفت ،
و پا گذاشت بر روی هرچه رفتن است ..
آنوقت من و تو در کنار هم میخندیدیم
به آنهایی که می گفتند :

" هَر آمدنی یکـ رفتن دارد .. "


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیر‌حسین - 15-06-2020

اگر نسخه‌ی دوبله‌شده‌ی «سیندرلا» را دیده باشید، حتما آنجایی که موش‌ها در حال اندازه‌گیری لباس عروسی سیندرلا هستند را یادتان هست. همان‌جا، وقتی دارند اندازه‌ی لباس را می‌گیرند، یکهو نامادری سیندرلا صدایش می‌زند و مجبور می‌شود موش‌ها را با لباس تنها بگذارد و برود. موش لاغره ناراحت و غمگین لگدی به قوطی نوشابه روی زمین می‌زند، رویش می‌نشیند و می‌گوید «تا می‌آد یه خُرده به خودش برسه، داد می‌زنن شیندرلا...شیندرلا...»
حالا حکایت ماست. تا می‌آییم کمی فراموش کنیم، نفس بکشیم، خوشحالانه زندگی کنیم، یک خبر بد و سنگین از راه می‌رسد... انگار نامادری بدجنس قصه داد بزند «سیندرلا...سیندرلا...»