انجمن های تخصصی  فلش خور
بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+---- انجمن: عاشقانه ها (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=58)
+---- موضوع: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) (/showthread.php?tid=275448)



RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 28-04-2020

شب طلوعِ سحر را تجلیل می‌کند و به همان‌گونه مرگ، جاودانگی را. جهل، خرد را و فلاکت، بهجت را.
راه رستگاری بشریت برپاداشتن امپراطوری جهانی عشق است، عاری از موانع دینی و طبقاتی و فرقه‌ای و هرگونه ستمی.

ساربان سرگردان
#سیمین_دانشور


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیر‌حسین - 28-04-2020

‏شریک زندگی آدم باید رگه هایی از دیوونگی داشته باشه، زندگی با آدم عاقل کسل کننده میشه ..


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ⓩⓐⓗⓡⓐ - 28-04-2020

آدم های شب
آدمای شهر دیگرند (:


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 28-04-2020

‏به نظرم، آزاردهنده‌ترین وجه «تنهایی»، خودِ تنهایی نیست! افراد بالاخره راهی برای پُرکردنِ اوقات‌شان پیدا می‌کنند.
آزاردهنده‌ترین وجه «تنهایی»، احساسِ تعلق‌ نداشتن است. آدمِ تنها برای این پرسش جوابِ خوشایندی ندارد:
چرا من به هیچکس، هیچ‌جا تعلق ندارم؟

#ابراهیم سلطانی


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - کــــــــــⓐرمَن - 28-04-2020

از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم !


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - امیر‌حسین - 28-04-2020

در من انگار یکی در پی انکار من است


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ⓩⓐⓗⓡⓐ - 28-04-2020

دلت برای برای مرده ها نسوزه هری
برای زنده ها بسوزه و از اونها بدتر،
برای کسایی که بدون عشق زنده ان..


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - ♱ ᴠɪᴄᴛᴏʀ ♱ - 28-04-2020

آیدای عزیز من!
من فقط موقعی آرام و آسوده هستم و تنها موقعی به «تو» فکر نمی‌کنم، که تو با من باشی. همین و بس.
وقتی تو نیستی، مثل بچه کوچولویی که دور از مادرش بهانه می‌گیرد و باید دلش را با بازیچه‌یی خوش کرد و فریبش داد، ناچارم که خودم را با یاد لحظاتی که با تو بوده‌ام، با خاطره‌ی حرف‌هایت، خنده‌هایت، اخم‌هایت، آن «خدایا خدایا» گفتن‌هایت که من چقدر دوست دارم و از شنیدن آن چه اندازه لذت می‌برم‌‌‌، دل‌خوش و سرگرم کنم.
راستی که چه‌قدر آن «خدایا! خدایا!» گفتن تو برای من لذت بخش است! می‌دانی؟ وقتی از شنیدن آنکدوتی خیلی خنده‌ات می‌گیرد؛ وقتی از چیزی -و طبق معمول از ساده‌ترین و معصومانه‌ترین چیزها- مثل بچه‌یی خوشت می‌آید؛ وقتی که میگویی «قدغنه!» (و به خیال خودت چه‌قدر هم محکم میگویی!) ولی می‌بینی که باز هم من نگاهت میکنم و با آن «قدغنه» زیاد از میدان در نرفته‌ام؛ آن وقت است که می‌توانم آن «خدایا خدایا» را بشنوم و لذت ببرم.

#احمد شاملو
مثل خون در رگ‌های من


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - کــــــــــⓐرمَن - 28-04-2020

ﺭﻭﺑﺎﻩ ﺑﻪ ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭﺱ ﺯﻧﺪﮔﻴﺮﻭ ﻳﺎﺩﻡ ﺑﺪﻩ
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﺍﺯ ﺑﺎﻻﻯ ﻛﻮﻩ ﺑﭙﺮ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﭘﺎﻳﻢ ﻣﻴﺸﻜﻨﺪ
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ : ﻣﻴﮕﻴﺮﻣﺖ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﭘﺮﻳﺪ ، ﮔﺮﮒ ﺍﻭﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﻭ ﭘﺎﻳﺶ ﺷﻜﺴﺖ
ﺭﻭﺑﺎﻩ ﮔﻔﺖ : ﭼﺮﺍ ﻧﮕﺮﻓﺘﻰ؟؟؟
ﮔﺮﮒ ﮔﻔﺖ ﺩﺭﺱ ﺍﻭﻝ : ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺮﮒ !


RE: بغض قلم ❥ .. (نسخه هشتم) - Ɗєя_Mσηɗ - 28-04-2020

هَــرکی واسِ مـا نآز کــرد ..

دُکمَشــو زَدیم پرواز کرد Telegh_01