انجمن های تخصصی  فلش خور
امیر توکل کامبوزیا / ادامه./ - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: مذهبی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=41)
+--- موضوع: امیر توکل کامبوزیا / ادامه./ (/showthread.php?tid=277481)



امیر توکل کامبوزیا / ادامه./ - ابراهیم هادی - 25-10-2019

......مقالات و کتابهای به طبع رسیده 


1.    تفسیر آیات ذوالقرنین بصورت مقاله در سالنامه نور دانش در سال 1325 به چاپ رسیده است . 
2.    بلوچستان و علل خرابی ان 
3.    مقاله ای دست نویس تحت عنوان "مگر آمریکا ییها نمی فهمند " 
4.    مقاله ای با عنوان شرح خلاصه ای در باره زاهدان حاوی مطالب تاریخی در زمان جنگ دوم جهانی و فعالیت انگلیسی ها در زاهدان . 
5.    در سالنامه نور دانش 1326 مقاله ای تحت " عظمت عالم خلقت " چاپ شده است . 
6.    در میان مقالات استاد چند مقاله که در مجله شرق جاوید مقاله تحت عنوان "سیاست فرد " که مقاله ایست سیاسی و اجتماعی . 
7.    کتابی تحت عنوان "موضوع شرق در 5 بخش که به زبان فرانسه ترجمه کرده اند 
 بخش 1. )ساکاما و غیره تمدن یونان و موضوع شرق 
 بخش 2 ) ساکاما و غیره عقب نشینی یونان یونانیان در سوریه . 
 بخش 3 . ) اولین پادشاهی عرب و پالمیر . 
 بخش 4 .) فتح سوریه و مصر و توفیق اسلام فتح اروپا . 
 بخش 5. ) بازگشت به تاریخ ارمنستان . 
 ودارای 5 رساله به عنوان عقاید وذهبی یونان، تاریخ یونان . در منطق . کتاب شفای ابن سینا و فلسفه و ترجمه ای در باره زیست شناسی و مسئله حیات . 

اینک جمهوری اسلامی ایران بر حسب وظیفه و آرمانهای بلند اسلامی خویش همت گماشته تا بر بال زخمی کلاته که سرور و تیمار دارش را در خاک خفته می بیند مرهمی از دارالشفای اسلام نهد . از فراموشخانه تاریخ و روزگار برهاند ش و گرد غبار از رخسار کتابهای بزداید و برروشنایی کتابخانه عظیم و ارزشمند استاد درخششی دو باره ببخشد . 

 باشد که تشنگان معرفت و تحقیق از جویبار زلال و جاری اندیشه های شد و سیراب شوند . باشد که نام بلند استاد احیا گردد و ریگستان داغ بلوچستان یاد باغبان دلسوخته خویش را در دل زنده کند و جاویدان سازد . 


مرگ مرحوم كامبوزيا 

از نحوه فوت آقاي كامبوزيا دو روايت وجود دارد: روايت اول كه روايتي است رسمي از سوي ساواك و روايت دوم از طرف نزديكان وي. 
ساواك فوت كامبوزيا را مرگ طبيعي دانسته و در گزارش خود به مركز نوشته است:‌ 

"امير توكل كامبوزيا شب چهارشنبه فوق به علت سكته قلبي درگذشته است. رضواني 24/7/53" 
روايت دوم از فوت مرحوم كامبوزيا، مسموم شدن ايشان توسط ساواك (مركز) و در نهايت شهادت وي است. 
اطرافيان مرحوم كامبوزيا، اتفاق فوق را چنين عنوان می‌دارند: 

در مهرماه 1353 امير عباس هويدا – نخست وزير- به زاهدان می‌آيد و مسئولين منطقه از كامبوزيا می‌خواهند كه با وي ملاقات كند. ايشان با صراحت و عصبانيت می‌گويد با يك نفر يهودي خائن ملاقات نمي كنم ... اگر ملاقاتي نيز مابين يك يهودي و يك مسلمان صورت بگيرد، يكي از اين دو بايد كشته شوند هفته بعد دو نفر از تهران تحت عنوان ماموران اداره تعاون به نزد ايشان [در كتابخانه] آمده و سوالاتي را مطرح كردند پس از اتمام صحبت يكراست به فرودگاه رفته و به تهران پرواز می‌كنند. 

 پس از مدتي يكي از فرزندان وي به كتابخانه رفته و می‌بيند كه پدرش برروي زمين افتاده است. فرداي آن روز وقتي فرزندان كامبوزيا به كتابخانه می‌روند، با استكاني مواجه می‌شوند كه دانه‌های ريزي در آن بوده است. در همان روز ساواك نيز به كتابخانه می‌آيد و استكان نيز مفقود می‌شود. مرحوم كامبوزيا را در قبرستان زاهدان به خاك می‌سپارند اما با توجه به وصيت ايشان و با اجازه آيت الله كفعمي، مجوز نبش قبر گرفته و ايشان را در كتابخانه اي كه خودش بنيانگذار آن بود به خاك می‌سپارند. 

در پاسخ به اين سوال كه چرا مرحوم كامبوزيا توسط ساواك كشته شد؟ دلايل چندي عنوان شده كه شايد بهترين آنها را-مهندس رحماني- مطرح می‌كند: 

" بعد از آزادي كامبوزيا {سال 1349} ساواك براي كنترل وي اقدام به برپايي جلسات هفتگي در خصوص مسائل مختلف با حضور استاد، رئيس ساواك، رئيس شهرباني و... می‌كرد. مطالبي كه روساي فوق مطرح می‌كردند، استاد به آنان پاسخ می‌داد. حتي يكبار مرحوم به من گفت كه بتدريج نظرات افراد شركت كننده در حال تغيير است! من احساسم اينست كه ساواك به اين نتيجه رسيده بود كه اين فرد اگر آزاد باشد [عليه رژيم] تبليغات می‌كند، با مسئولين ارتباط داشته باشد، اثرگذار است. زندان باشد از خارج فشار وارد می‌شود ... در نهايت اورا كشتند... استاد از دو هفته قبل از فوت احساس خطر می‌كرد بسته هايي كه برايش ارسال 
می‌شد در فاصله دو متري قرار می‌داد و چيزي به طرف آن پرتاب می‌كرد كه اگر قرار باشد منفجر شود، در كنارش نباشد ... ايشان يك حالت انتظار از مرگ { توسط رژيم } را داشتند ..."