احمد شاملو | فروغ فرخزاد - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: احمد شاملو | فروغ فرخزاد (/showthread.php?tid=296715) |
RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - امیرحسین - 09-05-2021 هنوز نمی توانم باور کنم، نمی توانم بنویسم، نمی توانم فکر کنم... همین قدر،مست و برق زده، گیج و خوشبخت،با خودم می گویم: برکت عشق تو با من باد! و این دعای همه ی عمر من است، هر بامداد که با تو از خواب بیدار می شوم و هر شامگاه که در کنار تو به خواب روم. برکت عشق تو با من باد! #احمد_شاملو "کتاب: مثل خون در رگهای من" RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - امیرحسین - 09-05-2021 ﺍکنوﻥ ﻧﺰدیکتر ﺑﯿﺎ و ﮔﻮﺵکن ﺑﻪ ﺿﺮﺑﻪﻫﺎﯼ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﻋﺸﻖ، که ﭘﺨﺶ ﻣﯽﺷﻮﺩ... #فروغ_فرخزاد RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - امیرحسین - 09-05-2021 مرغ باران می کشد فریاد دائم: عابر! ای عابر! جامه ات خیس آمد از باران نیستت آهنگ خفتن یا نشستن در بر یاران؟ ابر می گرید باد می گردد و به زیر لب چنین می گوید عابر: آه! رفته اند از من همه بیگانه خو بامن من به هذیان تب رؤیای خود دارم گفت و گو با یار دیگر سان کاین عطش جز با تلاش بوسه خونین او درمان نمی گیرد... #احمد_شاملو RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - امیرحسین - 09-05-2021 اینان مرگ را سرودی کردهاند اینان مرگ راچندان شکوهمند و بلند آواز دادهاند که بهار چنان چون آواری بر رگِ دوزخ خزیده است... #احمد_شاملو RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - امیرحسین - 09-05-2021 من پری کوچک غمگینی را میشناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نیلبک چوبین مینوازد آرام، آرام... #فروغ_فرخزاد RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - моои - 09-05-2021 دخترك خنده كنان گفت كه چيست راز اين حلقه زر راز اين حلقه كه انگشت مرا اين چنين تنگ گرفته است به بر راز اين حلقه كه در چهره او اينهمه تابش و رخشندگي است مرد حيران شد و گفت حلقه خوشبختي است حلقه زندگي است همه گفتند : مبارك باشد دخترك گفت : دريغا كه مرا باز در معني آن شك باشد سالها رفت و شبي زني افسرده نظر كرد بر آن حلقه زر ديد در نقش فروزنده او روزهايي كه به اميد وفاي شوهر به هدر رفته هدر زن پريشان شد و ناليد كه واي واي اين حلقه كه در چهره او باز هم تابش و رخشندگي است حلقه بردگي و بندگي است #فروغ_حلقه RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - מַברִיק - 09-05-2021 شعر پدرم داد نزن فروغ فرخزاد پدرم! کله ی صبح است! برو! داد نزن! من که بیدار شدم,این همه فریاد نزن! توی ذهن تو نماز است فقط! میدانم پدرم! چشم! فقط داد نزن!میخوانم! من از امروز,مسلمانِ مسلمان,باشد! کار هر روز وشبم خواندن قران,باشد! هر چه گفتی تو قبول است,فقط راضی باش پدرم! جان علی از پسرت راضی باش کاش بنشینی و یک لحظه فقط گوش کنی! کاش یک لحظه به حرف پسرت گوش کنی! حَجَر از حافظه ها پاک شده…می فهمی؟؟ پسرت صاحب ادراک شده ,می فهمی؟ به خدا حق,همه ی آنچه تو می گویی نیست! پدرم!حضرت حق آنکه تو می جویی نیست! پدرم! ما همه در ظاهر دین بند شدیم همگی منحرف از دین خداوند شدیم غربت عقل نمایان شده امروز پدر! نام عباس علی نان شده امروز پدر! دین نگفته ست ز خون شهدا وام بگیر! کربلا رسم کن از گریه کنان شام بگیر! شش دهه هر شب و هر روز سرش را کندند در خفا آآه! به ریش همه مان می خندند! بردن نام علی رمز مسلمانی نیست دین به اینقدر عزاداری طولانی نیست علی از قوت جهان لقمه ی نانی برداشت قدم خیر که برداشت نهانی برداشت جانفدا؟ شیعه؟ محب؟ دوست؟ کدامی ای دوست؟ تو خودت حکم کن! اینجا چه کسی پیرو اوست؟؟ مال مردم خوری و گردن کج پیش خدا؟؟ در سرا با پری و توی حرم با مولا؟؟ کرکسان که به شکم بارگی عادت کردند گرگها نیز به خونخوارگی عادت کردند! مومن واقعی آنست که الگو باشد آن زبان در خور ذکر است که حقگو باشد هرکه پیشانی او زخم شده مومن نیست پیر وادی شدن ای دوست! به سال و سن نیست! دین تسبیح و مناجات و محاسن دین نیست! به خدای تو قسم پیرو دین خودبین نیست! دین کجا گفته که همسایه ی خود را ول کن؟ دین کجا گفته که دل را ز خدا غافل کن؟؟ دین کجا گفته که چون کبک ببر سر در برف؟ دین کجا گفته فقط مغلطه باشد در حرف؟؟ دین کجا گفته جواب سخن حق تیر است؟؟ دین کجا گفته که بیچاره شدن تقدیر است!؟ دین نگفته ست ببر آبروی مومن را دین نوشته است بخر آبروی مومن را به خدا سخت در انجام خطا غرق شدیم ناخدا جان!همه در غیر خدا غرق شدیم دل خوشی مان همه این است:مسلمان هستیم فخر داریم که:ما پیرو قرآن هستیم ما مسلمان دروغیم!… مسلمان فریب! همه ی دغدغه مان این شده: گندم؟ یاسیب؟… هر که از راه رسید آبروی دین را برد! هر که آمد فقط از گرده ی این مذهب خورد! آب راکد بشود، قطع و یقین می گندد! غرب یکدست به دینداری مان می خندد! در نمازت “خم ابروی نگار” آوردی! با عبادات چنین, گند به بار آوردی! هرچه را گم بکنی وقت نمازت پیداست اصلا انگار نه انگار خدا آن بالاست! چه نمازی ست که یک ذره خدایی نشده؟؟ این نمازی ست زمینی و هوایی نشده! پاره کن رشته ی تسبیح و مرنجان دین را! اینهمه کش نده این مد ” و لا الضااااااالین” را! کاش از عشق بمیریم ولی فکر کنیم کاش یک لحظه به رفتار علی فکر کنیم چشم را وا بکن ای دوست! جوانمرد علی ست! چاه می داد گواهی: پدر درد علی ست… سعی میکرد حقوق همه یکسان باشد سعی میکرد که هر لحظه مسلمان باشد ای عقیل! از چه نگاه تو به این اموال است؟ دست بردار! علی بر سر بیت المال است! او نمی خواست که دین بی در و پیکر باشد دست باید بکشد گرچه برادر باشد! روزها سوخت درآن داغی نخلستانها مرد کار است علی… گوش کنید انسانها! او دلیری ست که بیش از همه انسان بوده او امیری ست که بابای یتیمان بوده آه! دل را به طریق غلط انداختمش! سالها شیعه ی او بودم و نشناختمش کاش در دین گوارای خود اندیشه کنیم کاش در مشرب آقای خود اندیشه کنیم… فکر کن در سخن بی خلل پیغمبر: “ساعتی فکر ز صد سال عبادت بهتر…” RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - امیرحسین - 09-05-2021 ﻣﻦ ﺗﻮ ﻫﺴﺘﻢ ... ﺗﻮ ﻭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ میدارد ﻭ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﮔﻨﮕﯽ ﺑﺎﺯ مییاﺑﺪ ﺑﺎ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﭼﯿﺰِ ﻏﺮبتبارِ ﻧﺎﻣﻌﻠﻮﻡ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﻬﻮﺕ ﺗﻨﺪِ ﺯﻣﯿﻦ هستم ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺑﻬﺎ ﺭﺍ میکشد ﺩﺭ ﺧﻮﯾﺶ ﺗﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺩﺷﺘﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺭﻭﺭ ﺳﺎﺯﺩ..! #فروغ_فرخزاد RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - моои - 10-05-2021 می روم خسته و افسرده و زار سوی منزلگه ویرانه خویش به خدا می برم از شهر شما دل شوریده و دیوانه خویش #فروغ RE: احمد شاملو | فروغ فرخزاد - מַברִיק - 10-05-2021 شعر سنگ مزار فروغ فرخزاد : فروغ فرخ زاد : من از نهایت شب حرف میزنم من از نهایت تاریکی و از نهایت شب حرف میزنم اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور و یک دریچه که از آن به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم شعر از فروغ فرخزاد - |