انجمن های تخصصی  فلش خور
مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] (/showthread.php?tid=297159)

صفحه‌ها: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 16 17 18 19 20 21 22 23 24 25 26 27 28 29 30 31 32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 43 44 45 46 47 48 49 50 51 52 53 54 55 56 57


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 15-06-2021

دگر ایینه ز من با خبر است
که اسیر شب یلدا شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 15-06-2021

مهر دیدی که بر هم زدن چشم گذشت؟
یا همین سال جدید!
باز کم مانده به عید
این شتاب عمر است
من و تو باورمان نیست که نیست
زندگی گاه به کام است و بس است
زندگی گاه به نام است و کم است
زندگی گاه به دام است و غم است
چه به کام و
چه به نام و 
چه به دام 
زندگی معرکه همت ماست
زندگی می گذرد
زندگی گاه به نان است و کفایت بکند
زندگی گاه به جان است و جفایت بکند
زندگی گاه به آن است و رهایت بکند
چه به نان و
چه به جان و 
چه به آن
زندگی صحنه بی تابی ماست
زندگی می گذرد
زندگی گاه به راز است و ملامت بدهد
زندگی گاه به ساز است و سلامت بدهد
زندگی گاه ناز است و جهانت بدهد
چه به راز و 
چه به ساز و 
چه به ناز
زندگی صحنه بیداری ماست
زندگی می گذرد


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 16-06-2021

در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید


یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 16-06-2021

دور از هوای نفس که ممکن نمی شود
در تنگنای صحبت دشمن، مجال دوست
گر دوست جان و سر طلبد ایستاده ایم
یاران بدین قدر بکنند احتمال دوست
خرم تنی که جان بدهد در وفای یار
اقبال در سری که شود پایمالِ دوست


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - shahid - 16-06-2021

تو کہ جز بدی از ندیدی
ولی باز غلام سیاہ خریدی
من ھنوز ھیچی بھت نگفتم
دونہ دونہ حاجتامو میدی
ھرجا رفتمو دیدم ھیچکسی چون شما نمیشہ
تو نظر کنی گدا از در تو جدا نمیشہ
پسرای حضرت فاطمہ شاھمن بخدا
ولی ھیچکی واسہ من امام مجتبی نمیشہ


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 17-06-2021

هر کلامت نام یک قدیس را آورده ای
با حضورت بین ما ابلیس را آورده ای
ما ز روح خود به جسم تو دمیدیم و کنون 
از همه پیغمبران جرجیس را آورده ای؟ 


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 17-06-2021

یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 17-06-2021

(17-06-2021، 6:51)آمین نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
یادم آید : تو بمن گفتی :
ازین عشق حذر کن !
لحظه ای چند بر این آب نظر کن
آب ، آئینة عشق گذران است
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا ، که دلت با دگران است
تا فراموش کنی ، چندی ازین شهر سفر کن !
با تو گفتنم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پیش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول که دل من به تمنای تو پَر زد
چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رمیدم ، نه گسستم
باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پیش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !

این خیلی قشنگ بود
تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است


منزل عشق از جهانی دیگر است
مردِ عاشق را نشانی دیگر است
بر سر بازارِ سربازانِ عشق
زیرِ هر داری جوانی دیگر است


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 17-06-2021

تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
می‌خورد خون دلم مردمک دیده سزاست
که چرا دل به جگرگوشه مردم دادم
پاک کن چهره حافظ به سر زلف ز اشک
ور نه این سیل دمادم ببرد بنیادم


RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 17-06-2021

مرا در منزل جانان چو امن عیش چون هر دم
جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها