مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39) +--- موضوع: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] (/showthread.php?tid=297159) |
RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - מַברִיק - 19-06-2021 تا تو مرادِ من دهی کشته مرا فراق تو RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 19-06-2021 وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی تا با تو بگویم غمِ شبهای جدایی RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 19-06-2021 یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی یادت بخیر یار فراموش کار من RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - מַברִיק - 19-06-2021 نمازت را رها کن نصفه از مسجد بزن بیرون که میترسم کسی بو برده باشد چشم مستت را تبر را بر زمین بگذار و نفرین کن دلِ خونم نه خود را خسته کن دیگر نه قوم بت پرستت را RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - shahid - 19-06-2021 از حال دلم کی با خبرہ حق دارم اگ خوابم نبرہ رویای حرم توی سرمہ چند وقتہ دلم کنج حرمہ RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 20-06-2021 هرگز اندر همه عالم نشناسم غم و شادی مگر آن وقت که شادی خور و غم خوار تو باشم RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - gallant# - 20-06-2021 ما بی غمان مست دل از دست داده ایم همراز عشق و همنفس جام باده ایم بر ما بسی کمان ملامت کشیده اند تا کار خود ز ابروی جانان گشاده ایم RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - آمین - 20-06-2021 مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید که ز انفاس خوشش بوی کسی میآید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زدهام فالی و فریادرسی میآید RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - gallant# - 20-06-2021 یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست نمرودانرا پشه چو پیلی بفرست ابوسعید ابوالخیر یاد تو کنم میان یادم باشی لب بگشایم در این گشادم باشی گر شاد شوم ضمیر شادم باشی حیله طلبم تو اوستادم باشی RE: مُـشـاعِـرِه نُـسـخِـه [ 4 ] - z_farhad - 20-06-2021 یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند خود ندانم چه خطایی کردم که ز من رشته الفت بگسست در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست هر کجا می نگرم ، باز هم اوست که به چشمان ترم خیره شده درد عشقست که با حسرت و سوز بر دل پر شررم چیره شده گفتم از دیده چو دورش سازم بی گمان زودتر از دل برود مرگ باید که مرا دریابد ورنه دردیست که مشکل برود |