شرح و تحلیل ستایش فارسی دهم - نسخهی قابل چاپ +- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum) +-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40) +--- انجمن: تحصیلات دانش آموزی و دانشجویی (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=64) +--- موضوع: شرح و تحلیل ستایش فارسی دهم (/showthread.php?tid=297799) |
شرح و تحلیل ستایش فارسی دهم - מַברִיק - 16-07-2021 بسم الله الرحمن الرحیم شرح و تحلیل ستایش فارسی دهم 1-به نام کردگار هفت افالک که پیدا کرد آدم از کفی خاک قلمرو زبانی : پیداکرد: آفرید/ در مصراع اول فعل به قرینه لفظی حذف شدهاست: به نام کردگار هفت افالک ]شروع می کنم.[ قلمرو ادبی: کردگار هفت افالک: کنایه از خداوند قلمرو فکری: سخنم را به نام آن خداوندي آغاز میکنم که آفرینندهي آسمان ها است. خداوندي که از مشتی خاک، انسان را آفریده است. 2-الهی فضل خود را یار ما کن ز رحمت یک نظر در کار ما کن قلمرو زبانی: بخشش، کرم قلمرو ادبی: کار،یار: جناس / نظر در کار کسی کردن: کنایه از توجّه کردن و عنایت به او / واج آرایی »آ« قلمرو فکری: پروردگارا ! فضل خودت را همراه ما قرار بده و با رحمتت به کار و کردار ما توجّه کن. 3 -تویی رزّاق هر پیدا و پنهان تویی خلّاق هر دانا و نادان قلمرو زبانی: رزّاق: روزي دهنده / خلّاق: آفریدگار قلمرو ادبی: پیدا و پنهان : مجاز از همه موجودات / پیدا و پنهان: تضاد/ دانا ، نادان : تضاد قلمرو فکری: پروردگارا !تو روزي دهندهي همهي موجودات آشكار و پنهان ) همهي موجودات( هستی. تو آفرینندهي هر انسان دانا و نادان ) همهي انسان ها ( می باشی. 4 -زهی گویا ز تو ، کام و زبانم تویی هم آشکارا ، هم نهانم قلمرو زبانی: حذف فعل به قرینه معنایی در مصراع اول: زهی گویا ]است[ / زهی:شبه جمله است . هنگام تشویق و تحسین به کسی گفته می شود؛ خوشا، آفرین قلمروادبی: کام و زبان: مجاز از دهان / واج آرایی »م« / آشكار، نهان : تضاد قلمرو فکری : چه خوش که دهانم به حمد و ستایش گویاست. تو تمام وجود من هستی. )معناي دیگر مصراع اول: چه خوش است که قدرت ِ سخن گفتن من از توست( 5-چو در وقت بهار آیی پدیدار حقیقت ، پرده برداری ز رخسار قلمرو زبانی: آیی : شوي / رخسار : چهره / حقیقت: به راستی، حقیقتاً قلمرو ادبی: پرده برداشتن: کنایه از آشكار کردن / رخسار: مجاز از وجود قلمروفکری: پروردگارا ! وقتی قدرت تو در سرسبزي بهار جلوه می کند به راستی مثل این است که از چهرهات نقاب را برداشته اي تا دیگران گوشه اي از جمال تو ببینند. 6-فروغِ رویت اندازی سوی خاک عجایب نقش ها سازی سوی خاک قلمرو زبانی: عجایب: جِ عجیب / نقش: نقاشی / عجایب نقش ها: ترکیب وصفی مقلوب ) نقش هاي عجیب( ە جمال الهی / روي، سوي: جناس ناهمسان/ خاک: مجازاً زمین / عجایب قلمرو ادبی: فروغ: استعاره از جلو نقش ها: استعاره از پدیده ها و تصویرهاي زیبا قلمرو فکری: پروردگارا! اگر روشناییِ چهرهزیبایت را برجهان بتابانی، تصویرها و نشانههاي شگفتآور و تازهاي رسم میکنی. 7 -گل از شوقِ تو خندان در بهار است از آنش رنگ ها ی بی شمار است قلمرو زبانی: : از آن: به این خاطر قلمرو ادبی: خندان شدن گل: تشخیص /خندیدن گل: مجاز از شكفتن / مصراع دوم: حسن تعلیل قلمرو فکری: پروردگارا ! گُل به سبب آرزومندي و دل بستگی به تو در بهار شكوفا میشود و به علت اشتیاق به تو، رنگهایش قابل شمارش نیست. 8 -هر آن وصفی که گویم، بیش از آنی یقین دانم که بی شک ، جانِ جانی قلمرو زبانی: جانِ جان: اصل و گوهر/ یقین: یقیناً قلمرو ادبی: آن، جان: جناس قلمرو فکری: پروردگارا! هر ستایش و توصیفی که در وصف تو بگویم تو برتر از آن هستی. من مطمئن هستم که بیتردید جانِ جان ها هستی. 9-نمیدانم ، نمیدانم ، الهی تو دانی و تو دانی ، آنچه خواهی قلمرو ادبی : واج آرایی»ن« قلمرو فکری: خداوندا، اندیشۀ اندک من از درک بزرگیِ تو ناتوان است ) من دربارهي شكوهمندي و جایگاهـت هیـچ سخنی نمیتوانم بگویم( و فقط تو، به رازهاي آفرینش آگاهی داري . |