انجمن های تخصصی  فلش خور
معرفی کتاب تا سبز شوم از عشق از نزار قبانی - نسخه‌ی قابل چاپ

+- انجمن های تخصصی فلش خور (http://www.flashkhor.com/forum)
+-- انجمن: علم، فرهنگ، هنر (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=40)
+--- انجمن: ادبیات (http://www.flashkhor.com/forum/forumdisplay.php?fid=39)
+--- موضوع: معرفی کتاب تا سبز شوم از عشق از نزار قبانی (/showthread.php?tid=298472)



معرفی کتاب تا سبز شوم از عشق از نزار قبانی - מַברִיק - 05-12-2021

معرفی کتاب تا سبز شوم از عشق از نزار قبانی 1


معرفی کتاب تا سبز شوم از عشق

تا سبز شوم از عشق مجموعه شعرهای عاشقانه و نثر نزار قبانی شاعر شهیر سوری است. نزار قبانی را با اشعار عاشقانه‌ و پرشورش می‌شناسند، عشق نخستین و اساسی‌ترین مضمون اشعار او است و نگاهش در این قلمرو کاملا نو، زیباشناسانه، جستجوگرانه و لطیف است. 

این دفتر هم مجموعه‌ای از عاشقانه‌های این شاعر پرنفوذ عرب است که پیش از همه تقدیم عاشقان می‌شود.

 خواندن کتاب تا سبز شوم از عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به عاشقانه‌های شعر و نثر را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

درباره‌ نزار قبانی

نزار قبانی در سال ۱۹۲۳ در دمشق به دنیا آمد. از ۱۶ سالگی به سرودن شعر روی آورد و در دانشگاه به تحصیل رشته‌ی حقوق پرداخت. به علت شغلش که کار در وزارت خارجه بود به کشورهای زیادی سفر کرد و همین سفرها تاثیرات بسیاری از زبان اشعار او گذاشتند. اشعار او عاشقانه هستند و به اکثر زبان‌ها زنده‌ی دنیا ترجمه شده‌اند. خوانندگان بسیاری شعرهای او را خوانده‌اند. خودکشی خواهرش در سن ۲۵ سالگی به دلیل مخالفتش با ازدواجی که برایش ترتیب داده بودند، مرگ پسرش به علت بیماری قلبی و کشته شدن همسرش در بمب‌گذاری سفارت عراق، از جمله رخدادهایی بودند که بر شعر او تاثیر گذاشت. نزار قبانی در سال ۱۹۹۸ در لندن، از دنیا رفت.

باران یعنی تو برمی‌گردی»، «بیروت، عشق و باران»، « عشق پشت چراغ قرمز نمی‌ماند»، «بلقیس و عاشقانه‌های دیگر»، «در بندر آبی چشمانت»، « تا سبز شوم از عشق»، «گنجشم‌ها ویزا نمی‌خواهند» و «عشق ما روی آب راه می‌رود» تعدای از مجموعه‌ها و کتاب‌های ترجمه شده نزار قبانی به فارسی‌اند.

 شعری از کتاب تا سبز شوم از عشق
آنگاه که با من به رقص برمی‌خیزد
 کلماتی به نجوا می‌گوید.... که چون دیگر کلمات نیست
 مرا از زیر بازو می‌گیرد
 و در یکی ابر می‌نشاند
باران سیاه در چشمانم
 نم‌نم...نم‌نم می‌بارد
مرا با خود.... به شامگاهی می‌برد
که مهتاب‌هایش گلفام است
 و من چون دخترکی در دستان او
 چون یکی پر که نسیمش می‌برد....